معرفی کتاب وداع با اسلحه
کتابی برای تمام عشقهای تکهپاره شده در جنگ. کتاب وداع با اسلحه شاهکاری ادبی به قلم یکی از بزرگترین نویسندگان جهان، ارنست همینگوی است. داستانی خلاقانه و پرفروش که به روایت سرخوردگیهای وجودی نسلی گمشده میپردازد.
درباره کتاب وداع با اسلحه:
ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) در این اثر شگفتانگیز از داستانی عاشقانه در بطن جنگ جهانی اول میگوید. همهی ماجرای کتاب وداع با اسلحه (A farewell to arms) از زمانی شروع شد که فردریک هنری، یک ستوان آمریکایی که در طول جنگ جهانی اول در آمبولانس مشغول به خدمت بود، بر اثر اصابت خمپاره به شدت مجروح شد و او را به بیمارستانی در میلان آوردند. جایی که او با کاترین، پرستار انگلیسی، ملاقات میکند.
هنری و کاترین به هم دل میبازند و این تازه شروع یک راه پر پیچ و خم است. بعد از مدتی جراحت هنری درمان مییابد و باید به جنگ برگردد. جایی که از آن نفرت دارد. حالا او مانده و عشقی که نمیداند باید با آن چه کار کند و کاترینی که از ازدواج با او امتناع میورزد.
این اثر اولین بار در سال 1929 منتشر شد. عنوان این کتاب از یکی از اشعار جرج پیل، شاعر دههی شانزدهم میلادی، اقتباس شده است. همینگوی برای این اثر 36 پایان گوناگون در نظر گرفته بود و در نهایت چنین پایان بینظیری را از میان آنها برای این کتاب برگزید. طرح اولیهی وداع با اسلحه ساده است اما در نهایت شما را حیرتزده خواهد کرد.
میتوان از دل این داستان به شیوهای با زندگی خود نگارنده نیز آشنا شد. ارنست همینگوی این کتاب را با توجه به تجربیات شخصی خود به نگارش درآورده و بسیاری از ماجراهایی که در داستان رقم خورده، بر اساس وقایع زندگی خود او نوشته شده است. دانستن این موضوع دو چندان به جذابیت کتاب افزوده است.
فیمنامه اقتباسی بر اساس کتاب وداع با اسلحه:
در سال 1932 فیلمی با اقتباس از این اثر به کارگردانی فرانک بورزیگی و بازی هلن هیز و گری کوپر به نمایش درآمد. چندین سال بعد فیلم دیگری در سال 1957 به کارگردانی چارلز ویدور از روی این رمان شاهکار ساخته شد.
نکوداشتهای کتاب وداع با اسلحه:
- شگفتانگیز. (New York Times)
- زینتی ارجمند در ادبیات آمریکا. (Washington Times)
- وداع با اسلحه گوهری گرانبها است. (NPR)
کتاب وداع با اسلحه مناسب چه کسانی است؟
اگر به ادبیات ضد جنگ علاقه دارید و از مطالعهی رمانهای تاریخی و عاشقانه لذت میبرید، از کتاب وداع با اسلحه غافل نشوید.
با ارنست همینگوی بیشتر آشنا شویم:
این نویسندهی پرافتخار از دوران مدرسه بود که کار نویسندگی را آغاز کرد. ارنست همینگوی با نوشتن در روزنامهها شروع کرد و سبک منحصربهفردی که در این کار داشت، او را به یکی از بزرگترین رماننویسان نسل خود تبدیل کرده بود. جایزهی نوبل در سال 1954 به او برای رمان پیرمرد و دریا اهدا شد. در سال 1961 بود که با اسلحهی مورد علاقهاش خودکشی کرد. از دیگر آثار محبوب او میتوان مرگ در بعدازظهر، زنگها برای که به صدا در میآیند و برفهای کلیمانجارو را نام برد. همینگوی به قدری در توصیف شخصیتها قدرت داشت که او را پدر ادبیات مدرن لقب دادند.
در بخشی از کتاب وداع با اسلحه میخوانیم:
هوای اتاق تاریک شده بود و امربری که در پای تختخواب در کنار کشیش نشسته بود، از جای خود برخاست و همراه با او از اتاق خارج شد. دوستش داشتم و برایش آرزو میکردم روزی به ابروزی بازگردد.
در اتاق عمومی افسران زندگی گندی داشت و با آن زندگی بهخوبی کنار میآمد، اما در این اندیشه بودم که در سرزمین خودش چهگونه خواهد بود. به من گفته بود در کاپراکوتا در جویبارها و شهرهایش ماهی قزلآلا فراوان است. در آنجا زدن فلوت در شب منع شده بود. وقتی جوانان برای معشوق خود ترانه سرمیدادند، تنها زدن فلوت منع شده بود. پرسیده بودم چرا و پاسخ شنیده بودم برای اینکه برای دخترها بد بود که شباهنگام صدای فلوت بشنوند. روستاییان همهی شما را «دُن» [ارباب] صدا میکنند و وقتی با آنان روبهرو میشوید، کلاه از سر برمیگیرند. پدرش هر روز به شکار میرفته و در خانهی روستاییان اقامت میگزیده تا با آنان همغذا شود. آنان به حضور او در خانهشان افتخار میکردند. خارجیان باید برای شکار مجوز داشته باشند تا بازداشت نشوند. در گرانساشوی ایتالیا خرس زیاد است؛ اما راه درازی استبرای رسیدن به آنجا. آکوئیلا شهر زیبایی بود. شبهای تابستانی اشخنک بود و بهار در آبروزی زیباترین منطقه در سراسر ایتالیاست. اما آنچه زبیا مینمود، شکار پاییزی در جنگلهای بلوط بود. پرندهها همیشه خوردنی و خوشمزهاند، چون با انگور تغذیه میشوند و هرگز ناچار نبودی فکر ناهار باشی چون روستاییان همیشه افتخار میکردند در خانههایشان با آنان همسفره شوی. بعد از کوتاهزمانی بهخواب رفتم.
برای دانلود 22کتاب صوتی ثروت سازکلیک کنید