کتاب گم شدن در انفرادی


معرفی کتاب گم شدن در انفرادی: سه جستار از ریچل اویو

کتاب گم شدن در انفرادی در بردارنده سه جستار به قلم روزنامه‌نگار برجسته نیویورکر و نیویورک تایمز، ریچل اویو است که هر کدام یک مفهوم مشترک را دنبال می‌کنند: قضاوت و نتیجه‌گیری نهایی شما ممکن است درست نباشد.

درباره کتاب گم شدن در انفرادی:

این کتاب از سه جستار مستقل اما با یک موضوع محوری تشکیل شده و پیام همه آن‌ها این است: هنوز که هنوز است جهان سرشار از تبعیض‌ها، غرض‌ورزی‌ها و قضاوت‌های ناعادلانه است.

جستار اول به نام «معنای مردن چیست؟» درباره زنی است که فرزندش دچار مرگ مغزی شده و باید کلیه دستگاه‌های پزشکی از بدنش جدا شوند. اما او مرگ دخترش را باور ندارد چرا که هنوز علائم حیاتی عجیبی در او مشاهده می‌شود.

جستار دوم به نام «چگونه زنی جوان هویت خود را گم کرد؟» درباره دختر جوانی به نام هانا است که به اختلال روانی گسست مبتلا شده و همین اختلال باعث می‌شود تا او هویت خود را فراموش کند و برای مدتی گم شود و اطرافیانش چند وقت در پی یافتن او باشند.

جستار سوم به نام «چگونه آلبرت وودفاکس از انفرادی جان سالم به در برد؟» سرگذشت مردی را روایت می‌کند که به دلیل دزدی و عضویت در یکی از گروه‌های تبهکار با اهداف نژادپرستانه، بازداشت و به حبس ابد محکوم می‌شود. او مدتی که زندان است به مطالعات گسترده‌ای می‌پردازد و از نظر اعتقادی و شخصیتی بسیار متحول می‌شود و شخصیت جدیدی پیدا می‌کند.

کتاب گم شدن در انفرادی مناسب چه کسانی است؟

این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعه جستار پیشنهاد می‌شود.

با ریچل اویو بیشتر آشنا شویم:

او در سال 2004 تحصیلات خود را در رشته روزنامه‌نگاری در دانشگاه براون به پایان رساند و مدتی به عنوان کارآموز با نشریات متعددی همکاری کرد. ریچل اویو (Rachel Aviv) فعالیت رسمی خود را با نوشتن مقاله برای مجله‌هایی چون نیویورک تایمز و فوریوم آغاز و در سال 2013 هم با نشریه نیویورکر شروع به همکاری کرد. در سال 2015 برای نگارش جستار «پسر شما مرحوم شده است» موفق به کسب جایزه بنیاد اسکریگس هاوارد شد و در سال 2018 هم به خاطر جستار «تصاحب خسمانه» نامزد نهایی دریافت جایزه الی از انجمن ملی مجلات آمریکا شد.

در بخشی از کتاب گم شدن در انفرادی می‌خوانیم:

در اواخر اوت سال ۲۰۱۴، جاهی از سنت پیتر ترخیص شد. تشخیص هنگام ترخیص او مرگ مغزی بود. او به آپارتمان دوخوابه‌ای که نِیلا و ماروین در یک مجتمع آپارتمانی بی‌روح نزدیک نیو برانزویک اجاره کرده بودند منتقل شد. نِیلا و ماروین روی تشکی بادی روی زمین می‌خوابیدند و جردین که به‌تازگی به نیوجرسی آمده بود تا کلاس اول را شروع کند روی کاناپه می‌خوابید. جاهی پرنورترین اتاق را داشت با پنجره بزرگی مشرف به پارکینگ. پرستارهایی که مدیکید هزینه‌شان را می‌داد، در نوبت‌های هشت‌ساعته، 24ساعته از جاهی مراقبت می‌کردند. نِیلا، هر چهار ساعت، به آن‌ها کمک می‌کرد بدن دخترش را بچرخانند. یکی از وفادارترین پرستارهای جاهی یادداشتی را به دیوار اتاق خوابش چسبانده بود که روی آن نوشته بود «طی شیفت خود با او تعامل کنید. صدای شما را می‌شنود! واضح، آرام و آهسته صحبت کنید». او اضافه کرده بود «کسی نمی‌داند که می‌فهمد یا نه، اما همین لمس‌کردن و صدای آرامش‌بخش شما می‌تواند مفید باشد».

مدت زیادی از ورود خانواده نگذشته بود که سروکله دو کارآگاه همراه با یک افسر گشتی پلیس دم در آپارتمان پیدا شد. اداره آگاهی پلیسِ فرانکلین تاون‌شیپ گزارش بی‌نامی دریافت کرده بود مبنی بر اینکه جنازه‌ای در این خانه هست. نِیلا کارآگاه‌ها را به اتاق جاهی هدایت کرد و دستگاه تنفس مصنوعی را به آن‌ها نشان داد. پلیس‌ها نتیجه گرفتند که فعالیت مجرمانه‌ای در کار نیست و رفتند، اما پرستاری که شیفتش بود نگران شد و کار را رها کرد. ماه‌ها بود که سیل ایمیل‌ها و پیام‌های فیس‌بوکی به‌سوی نِیلا سرازیر شده بود که او را به کودک‌آزاری یا بهره‌کشی از دخترش برای پول متهم می‌کردند. غریبه‌ها در سایت change.org درخواستی راه انداختند برای اینکه «ایالت نیوجرسی از پرداخت پول برای مراقبت از جسد، از جیب مالیات‌دهندگان، دست بکشد»؛ درخواست می‌گفت نِیلا یک کیف مایکل کُرس و شراب گران‌قیمت خریده است، اتهامی که بر اساس تصاویر اینستاگرامش بود. دولان، وکیل نِیلا، به من گفت «اونا فقط فکر می‌کنن نِیلا یه زن سیاه‌پوسته که داره منابع اجتماعی رو می‌مکه».

برای دانلود 22کتاب صوتی ثروت ساز کلیک کنید