موضوع بر می گرده به سال 92 و یک شب زمستونی که سامانه نوبت دهیِ "سلام دکتر" با درخواستِ یک پزشکِ پرترافیک، برای راه اندازیِ سایت نوبت دهی استارت خورد و مهر 93 لانچ شد. تا سال 94 که به دلیل افزایشِ پزشکانِ عضو و ترکشن و ترافیک سایت، از شرکتی که در اون مشغول بودم بیرون زدم و از صفر، استارت تیم آپ و کار جدی رو با محمود زدیم و در کنار هم صبر کردیم و کار سخت تا سال 96 که بعد از جذب سرمایه از مجموعه رهنما، سلام دکتر به "نوبان" تغییر نام داد. کمپین های خوب و رشدهای چندصدبرابری با همراهی تیم خوبمون تا سال 99 که تونست راند دوم جذب سرمایه رو با موفقیت پشت سر بذاره.
در پایانِ هر چیزی، ذهن آدم ناخودآگاه و در یک آن برمی گرده و تمام لحظات و اتفاقاتی که از ابتدا افتاده رو مرور می کنه.
این 6 سال تمامش فراز بود و نشیب. سخت بود و آسون. دلسردی داشت و هیجان. پر از خستگی بود و انرژی. احساس بیهودگی و مهم بودن. ضعف بود و قدرت. استرس داشت و آرامش و هر آن چه از تناقضاتی که در قاعده، نمی تونن کنار هم جمع بشن.
اما
خوب بود
دوران خوبی بود
خیلی سخت بود، ولی خوب بود
اصولا بنیان گذاری و خلق یک چیز یا به قول پیتر تیل تبدیل 0 به 1، همهی تناقضاتی که از شرایط ذاتی یک بنیانگذار هست رو هم تبدیل به خاطرات خوش می کنه.
همچنان، هم از تصمیمی که 6 سال پیش گرفتم راضیم و هم از تصمیم جدا شدن امروزم. هر تصمیم درستی رضایت بخشه.
برای من که در زمان آغاز سلام دکتر، حدود 7 سال سابقه برنامه نویسی و مدیریت پروژه رو داشتم و با دنیای دولوپری و منطق و زبانش آشنا بودم، درگیر شدن در فاز مقابل اون یعنی در قامت یک بنیانگذار و مدیر کسب و کار که در کنار مارکت و مشتری و فروش و عملیات اجرایی، همزمان سکان فنی و محصول رو هم به دست داره، تجربهی بسیار نابی بود.
قرار گرفتن در مرکز تناقضات و ناهمگونی های بین بخش فنی و کسب و کار.
این تضادها رو با تمام وجود در خودم درک کردم! رسیدن به سازوکارهایی که وقتی در هر دو زمینه همزمان مشغولی خیلی شفاف تر میشن. به نتایجی هم که میرسی الزاما با آموزه های محیطی همخوانی نداره. جایی که دیگه تعادل استاتیک بین بخش های مختلف محصول، حرفی برای گفتن نداره. بلکه حرف اصلی رو یک نقطه ثقل مدام در حال تغییر میزنه که با ظاهر بشدت ناپایدارش، ولی پایداره.
به هر حال هر چه بود گذشت،
تا الان که به این نتیجه رسیدم که این تصمیم سخت باید گرفته بشه.
در مورد دلیل جدایی، شفاف بخوام بگم:
اختلاف نظرهای جدی من و محمود، در مهمترین فرایندهای مدیریتی و راهبری های کسب و کاری.
در واقع در مرحله ای بودیم که به این نتیجه رسیدم وقتی امکان رسیدن به تفاهم اون هم بعد از زمان طولانی نیست، بهتره مجموعه به جای درگیر شدن بین دو دیدگاه (فارغ از اعتبارسنجی هر دیدگاه) با یک نگرش واحد جلو بره. وقتی نتیجه میگیری، پاش هم باید وایسی!
تصمیم به جدایی از نوبان، جایی که به سهم خودت از هیچ، بناشو نهادی و همراهش بودی و حتی بیشتر از خانواده به اون رسیدی و تمام آینده خودت رو هم روی اون بنا نهادی، قطعا کار ساده ای نمی تونه باشه. ولی گرفتن یک تصمیم درست هرچند تلخ، شیرین تره.
هر چند، علی رغم توضیحات بالا باز هم باید تمام قد اعتراف کنم در نوبان شکست خوردم. شکستی سنگین. شکستی که هیچ شخص و شرایط و کمبود و مانعی، مسئولش نیست و صرفا به عنوان بخشی از طبیعت و ذات این راه و احتمالات شایع، بهش نگاه می کنم و با کمال میل و با رویی گشاده می پذیرمش تا بتونم مجدد مسیری پر از نشیب و فراز رو برای تبدیل 0 به 1، تجربه کنم.
امیدوارم و البته مطمئنم این جدایی، نقطه عطفی هم برای نوبان و هم برای من خواهد بود.
برای هم بنیانگذارم، محمود عزیز، آرزوی موفقیت و توفیقات روزافزون دارم. مطمئنم با توجه به این که هم خودش پزشکه و هم دیدگاه وسیعی نسبت به مقوله سلامت داره و با تلاش و شرایطی که در این زمینه داره، می تونه ازین بستر و برای رسیدن به اهداف نوبان بهترین استفاده رو ببره.
برای اعضای عزیز و دلسوز تیم، خانم ها حیدری، استاد، احسانی، پورمحمد، جباری، آزاده، سعیدی و آقایان چاوشی، عاقلی، نیازی، راد و زارع که بخاطر نوبان با تمام کمبودها و سختی ها کنار اومدن، آرزو می کنم همیشه حالشون خوب باشه و هر جا که هستن روبراه و شاد باشن.
روزگار خوبی رو باهم سپری کردیم و خاطرات خوبی داریم. بلاشک نوبان حاصل و مدیون تلاش بی وقفه و فداکارانه این تیم بوده و خواهد بود.
در انتها می خوام در پوشش بیان تجربیاتی که تو این 14 سال به هر حال کسب شده، یک سری نصیحت های برادرانه کسب و کاری رو به صورت چکیده به خوردتون بدم!
1. هیچ وقت از هیچ چیز به طور قطع مطمئن نباش.
2. همیشه آمادگی تغییر رو داشته باش حتی تغییر در بنیادی ترین نگرش ها و تفکراتت.
3. هیچ وقت، هیچ وقت، هیچ وقت از تصمیمات ساده روتین و روزمره به سادگی رد نشو. موفقیت های بزرگ در نتیجهی گرفتن همین تصمیمات سادهی روزمره و روتین و پیش پا افتاده ساخته میشن.
4. مسائل صرفا به ظاهر مرتبط رو با هم قاطی نکن!
5. صرف اینکه چیزی به عنوان قاعده، عرف، روال یا اصول در کسب و کار تعریف شده، خودت رو مقید به پیروی از اون نکن.
6. به خودت اجازه بده هر چیزی رو زیر سوال ببری. فرصت های نابی در این سوالات پیدا میشن.
7. هر زمان به نتیجه رسیدی که باید راهت رو عوض کنی، عوض کن. حتی اگر در قدم 99 از یک مسیر 100 قدمی هستی.
8. همیشه خوب باش، متعهد باش، پایبند به اصول اخلاقی باش.
9. به قول نسیم نیکلاس طالب، بین میزان تلاش و نتیجه، بر خلاف تصور خیلی ها یک رابطه مستقیم و خطی وجود نداره.
10. هیچ چیز، هیچ چیز، هیچ چیز در کسب و کار، ارزشمندتر از تلاش و پشتکار و علاقه به یادگیری نیست. نه پول، نه اعتبار خانوادگی، نه اعتبارات و ارتباطات، نه مدرک و نه حتی استعداد و مهارت و دانش.
11. همیشه بدترین حالت ها رو هم لحاظ کن و براش پلن داشته باش.
12. از انتقاد و سخت گیری و ناسزای دیگران بیشتر از تعریف و تمجید استقبال کن. در حالت اول دیتاهای واقعی دستت رو می گیره ولی دومی پوچه و حتی گاها ضرر هم داره.
13. هر چقدر هم آمال و ایده آل و آرزوهای بلند و بالا داری، ولی به هر حال حتما روی زمین راه برو.
14. بن بست ها، درهای مخفی برای رسیدن به جاهایی هستن که بقیه نمیتونن اونجا برن.
15. اگر دیدی در کسب و کارت، امید داشتن باعث میشه منتظر بشینی، حتما دورش خط قرمز بکش. (هر چند که به نظر من، انتظار، خاصیت ذاتی امید در کسب و کاره)
16. انجام بده! تا زمانی که کاری انجام ندی، کاری انجام نمیشه!
17. از اخبار و رسانه ها دوری کن!
18. کتاب های مربوط به تجربیات بزرگان کسب و کاری رو حتما مطالعه کن.
19. ما زمان محدود داریم. برای دادن وقت بیشتر به یک کار، راهی نیست جز کم کردن زمان از کار دیگه ای! در حرف و شعار، محدودیت زمانی نداریم!
20. بیشتر از اینکه دنبال دانش باشی، خودت رو در معرض نیاز قرار بده. نیاز خودش دانش رو به زور هم شده میاره!
21. هر مسیری، غیر از مسیری که همه در اون هستن رو انتخاب کن.
22. تا جایی که میشه کارها رو متفاوت انجام بده حتی کارهای معمولی روزمره رو.
23. زودتر از ده سال، رسیدن به نتایج دلخواه و موفقیت های بزرگ، مال تو فیلماست.
24. بین تحصیلات عالی در دانشگاه و کسب وکار، دومی رو انتخاب کن!
25. تمرکز! از نوع لیزری.
26. با آدمایی که واقعا درگیر بیزنس واقعی بودن دم خور شو.
27. غرغر نکن، به جاش عمل کن!
28. اختلاف نظر طبیعیعه. یا به تفاهم برس یا جدا شو.
با احترام
محسن کامیاب نژاد
هم بنیانگذار نوبان (سلام دکتر سابق)
٩٩/٩/٨