بی انصافی ممنوع


در اشعار عرفانی شاعران بعضاً مسایلی مطرح می‌شود که در تعبیر آن ابهاماتی وجود دارد؛ اگر بخواهیم مخاطب و فاعل فعل را خدا و معشوق ازلی بگیریم با عقل و شرع درست در نمی‌آید و اگر به معشوق زمینی و معنی مجازی تعبیر کنیم با عرف؛ چرا که مدافعان شاعر: «بکشند جیغ و زنند داد که توهین کردی»1

تعابیر و موضوعاتی که ما علی رغم قلت اندوخته می‌فهمیم که این عناوین را نمی‌توان به خدا نسبت داد. ما که از دریچه عرفان نگاه نکرده‌ایم و اندر خم یک کوچه هم نیستیم،2 ولی به قول مولوی، همین قدر که خدا را می‌شناسیم می‌دانیم:

تصویرهای ناخوش و اندیشه رکیک از طبع سست باشد و این نیست سوی دوست3

ارسلان مشهدی می‌گوید:

گهی به عشوه کنی زنده گه به ناز کشی تو خود بگو که کس این شیوه را چه نام کند؟4

صالحی خراسانی هم فرمود:

چه ساحری است که چشم تو گاه فتنه‌گری کشد به عشوه و از غمزه جان دهد ما را5

رضایی کاشی هم سروده است:

نیاز عاشقان معشوق را بر ناز می‌دارد تو سرتا پا وفا بودی تو را من بی‌وفا کردم6

سعدی در غزلی گوید:

تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم7

در غزلی دیگر گوید:

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند

تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم8

اگر چه مطمئن هستیم تمام ابیات منقول، از اشعار عرفانی شاعران می‌باشد و مخاطب همه آن‌ها بدون استثنا خدا و معشوق ازلی است ولی باز یک درصد احتمال می‌دهیم معشوق زمینی مورد نظر بوده است؛ اما بیت زیرین را چگونه توجیه کنیم. محتشم کاشانی در ترجیع بند معروف خود که در مورد عاشورا گفته است پس از نقل عزاداری آسمان و ملائک و انبیا فاجعه عاشورا را به حدی دردناک می‌داند که وهم غلط اندیش او گمان می‌کند دامن جلال جهان آفرین را نیز غبار غم گرفته است ولی بعد توّهم خود را اصلاح کرده دوباره همان حرف را تکرار می‌کند!!


... کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال

تا دامن جلال جهان آفرین رسید او در دل است و هیچ دلی نیست بی‌ملال9

شاید بشود از این اشتباه و مغالطه محتشم کاشانی گذشت و آن را نادیده گرفت، ولی اشتباهی که حافظ کل قرآن، خواجه شیراز مطرح می‌کند قابل اغماض نیست؛ وی در غزلی می‌گوید:

اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

قبل از اینکه وارد بحث شویم اجازه می‌خواهم متن کامل غزل را نقل کنم تا رشته کلام از هم بریده نشود و متهم به نؤمن ببعض و نکفر ببعض10 نباشیم و نگویند این بیت با توجه به ابیات پیشین معنی می‌دهد.

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفخه‌ای از گیسوی معنبر دوست

به جان او که به‌شکرانه جان برافشانم اگر به‌سوی من آری پیامی از بردوست

و گر چنانکه در آن حضرتت نباشد بار برای دیده بیاور غباری از در دوست

من گدا و تمنای وصل او هیهات مگر به‌خواب ببینم خیال منظر دوست

دل صنوبریم همچو بیدلرزان است ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

اگرچه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست11

به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست11

از حافظ قرآن بعید است این آیه را ندیده باشد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»12


به چیزی نمی‌خرد ما را، یعنی ما را آدم حساب نمی‌کند و برای ما ارزشی قایل نیست.13 در برابر اعلام نیازهایی که می‌کنیم ناز می‌کند و عشوه می‌فروشد و ما در مقابل این همه بی‌توجهی او، یک موی سرش را با دنیا عوض نمی‌کنیم.

آیا واقعاً اینطور است؟ خدا ما را نمی‌خرد یا ما خودمان را نمی‌فروشیم؟ او منت ما را می‌کشد و بارها به شکل‌های مختلف ما را به سوی خود می‌خواند ولی ما ناز می‌کنیم به زعم ما وعده و وعید او نسیه است ولی وعده‌های شیطان نقد و ما نقد را به نسیه ترجیح می‌دهیم!! (متأسفانه)

به‌قول ما «اللّه جل جلاله» و به‌قول اینان هو یا معشوق ازلی یا دوست و هر نامی که می‌پسندند: صنم، بت و مه روی و... چقدر برای ما سرمایه‌گذاری کرده است؟! به خاطر ما شیطان را از درگاه خود راند و در جمع فرشتگان به ما افتخار کرد و در آفرینش انسان بر خود تبریک و تهنیت فرمود. بد نیست مدتی به عقب برگردیم.

خدا به فرشتگان فرمود که می‌خواهم روی زمین خلیفه‌ای خلق کنم، فرشتگان لب به اعتراض گشودند که آیا می‌خواهی موجودی خلق کنی که فساد کند و خون بریزد؟ خدا فرمود: ساکت باشید که من چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید.14 بعد از خلقت آدم (ع) اسماء را به او یاد داد تا در مقابل اعتراض فرشتگان حجت بالغه‌ای باشد و جواب دندان شکنی. جمع فرشتگان را حاضر فرمود و از آنها که سالیان دراز خدا را تسبیح و تقدیس می‌کردند اسماء را سوال کرد که هیچکدام نمی‌دانستند و بعد از اقرار فرشتگان بر نادانی خود به آدم فرمود: اسماء را نام ببر، آدم (ع) اسما را نام برد و خدا به فرشتگان فرمود: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و آنچه را که آشکار می‌کنید و پنهان می‌سازید می‌دانم؟15

همه فرشتگان را به تعظیم وا داشت و امر به سجده فرمود. شیطان را که بر سجده آدم راضی نشد، در ازای تعظیم نکردن به جد ما از درگاه خویش راند.16 آدم فریب شیطان را خورد و با وسوسه او دست به سوی درخت ممنوعه برد، خطا کرد و مستحق اخراج گردید. با اینکه خدا آدم (ع) را از بهشت اخراج و به زمین فرستاد ولی کلماتی به او یاد داد تا با این کلمات توبه کند آدم توبه کرد و خدا از گناهش گذشت.17

آدم در زمین مستقر گردید و نسل او روبه ازدیاد گذاشت صد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاد تا به ما بگویند اگر خود را بفروشید خدا می‌خرد.

ولی در مقابل این همه دعوت و فراخوانی «قلیلا ما تشکرون»18 «فهم لا یفقهون»19 و «قوم لا یعقلون»20 وعده بهشت داد و از عذاب جهنم ترساند ولی در ما اثر نکرد. به‌حدی غرق در گناه و فساد شدیم که از خود مایوس بودیم خطاب به ما فرمود: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»21 فرمود اگر صدبار هم توبه شکستی باز می‌پذیرم،22 در محاسبه اعمال، نیت عمل خوب را به عنوان عمل می‌پذیرد.23 هر عمل خوب را ده برابر حساب می‌کند24 در صورتی که عمل بد را دستور داده است تا هفت ساعت بعد از ارتکاب بنویسند25 شاید در این مدت خاطی توبه کند و هر عمل بد را یک عمل حساب می‌کند. به هر بهانه‌ای ما را به خود می‌خواند.

آیا خدا ما را به چیزی نمی‌خرد یا ما ناز می‌کنیم و خود را در مقابل بهشت نمی‌فروشیم. البته خرید به قیمت بهشت برای افراد عادی و معمولی است اولیاء اللّه و نفوس مطمئنه حساب دیگری دارند آنان را به رضوان الهی و لقاء اللّه و... می‌خرد آنجا که فرمود: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَیٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَٰهُکُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»26 و همچنین فرمود: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی»27

پی­ نوشت:

1ـ با اجازه شاعر در بیت دخل و تصرف کردیم بیت بدین صورت بوده است:

بزنم تهمت و بهتان و چو گویند مزن بکشم جیغ و زنم داد که آزادی نیست

شاعر بیت فوق مشخص نیست. این بیت شعار نشریه طنز جیغ و داد بود که اوایل انقلاب چاپ می­ شد. اولین شماره بدون تاریخ در سال ۱۳۵۸ منتشر شد. این نشریه را گروهی از دانشجویان مسلمان اداره می­ کردند. دوره اول آن در همان سال پایان یافت. دوره دوم از ۲۷ دی ۱۳۶۳ آغاز شد و تا مرداد ۱۳۶۴ تداوم یافت.

2ـ اشاره به بیتی است که به مولوی نسبت می­دهند:

هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

البته اهل مطالعه می­ دانند که این بیت قطعاً از مولانا نیست. یک اشتباه مشهور است که متأسفانه بعضی از بزرگان هم این اشتباه را کرده‌اند و این بیت را از مولانا دانسته‌اند. مولانا در کتاب «مثنوی»، تنها یک بار در دفتر ششم ـ هنگام بازگویی قصه‌ی سلطان محمود‌ـ از عطار نام می‌برد:

لاجرم چه را پناهی ساخته است تا که مرگ او را به چاه انداخته است

اینچ گفتم از غلط هات ای عزیز هم برین بشنودم عطار نیز

رحمة اللّه علیه گفته است ذکر شه محمود غازی سفته است

کز غزای هند پیش آن همام در غنیمت اوفتادش یک غلام

ارادت مولانا به عطار در دیوان شمس بیان شده است:

عطار روح بود و سنایی دو چشم ما از پی سنایی و عطار می‌رویم

دیوان شمس

3 ـ دیوان شمس تبریزی، غزل 442

4ـ دیوان ارسلان مشهدی، ص35؛ قاسم مشهدی از شاعران قرن دهم هجری، در طوس زاده شد. دوران کودکی او در مشهد سپری شد. سپس، به ماورالنهر رفت و در آنجا نشو و نما یافت. وی نسبت خود را به امیر ارسلان جاذب، یکی از سرداران بزرگ سلطان محمود غزنوی، می­ رساند؛ از این رو، تخلص «ارسلان» اختیار کرد. ارسلان در ساختن ماده تاریخ مهارت داشت. در قطعاتی از اشعار او تاریخ دقیق پاره­ای از حوادث و رویدادهای تاریخی مهم آن عصر منعکس شده است. از دیوان او تنها یک نسخه خطی شناخته شده که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می‌شود.

5ـ مضامین مشترک در شعر فارسی، ص 218؛ صالحی خراسانی شاعر و دبیر ایرانی از منشیان شاه طهماسب در هرات متولد شد و در مشهد نشو و نما یافت. نسب او به خواجه نظام‌الملک طوسی می‌رسد. مقدمات علوم را نزد رکن‌الدوله مرشد‌قلی‌خان آموخت. صالحی در فن معما و انشاء نیز مهارت کامل داشت. وی را از خوشنویسان برجسته دانسته‌اند. او فی‌البداهه شعر می‌گفت و سوای غزلیاتش قصیده‌ای نیز دارد. وی در زمان اکبرشاه به هند رفت و در سلک منشیان وی درآمد. صالحی در مشهد مقدس درگذشت.

6ـ همان، ص230؛ رضایی کاشی شاعر و کاتب، با عرفی شیرازی معاصر بود. وی مردی نکته‌سنج بوده است. از وطن خود به خراسان سفر کرد و در فتنه ازبکان به قتل رسید.

7ـ کلیات سعدی، غزل 367

8ـ کلیات سعدی، غزل 379

9ـ دیوان محتشم کاشانی ـ ترکیب‌بند اول

10ـ آیه 150 سوره نساء: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلا؛ کسانی که به خدا و پیامبرانش کفر می­ ورزند و می خواهند میان خدا و پیامبران او جدایی اندازند و می گویند ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار می کنیم و می خواهند میان این [دو] راهی برای خود اختیار کنند.»

11ـ دیوان حافظ، غزل 61

12ـ آیه 111 سوره توبه؛ ترجمه: «خداوند از مومنان جان­ ها و اموالشان را خریداری می­ کند که ـ در برابرش ـ بهشت برای آنان باشد [به این گونه که] در راه خدا پیکار می­ کنند؛ می‌کشند و کشته می­ شوند. این وعده حقی است بر او که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟ اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدی که با خدا کرده­ اید و این پیروزی بزرگی است.»

13ـ اگر منظور، معنی کنایی آن است؛ به این معنی که ارزشی برای ما قائل نیست، چه جوابی به این آیات دارند؟ «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی­ آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب­ها] برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.» (سوره اسراء، آیه۷۰) و«وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا؛ و هر کس از شما خدا و فرستاده اش را فرمان برد و کار شایسته کند پاداشش را دو چندان می دهیم و برایش روزی نیکو فراهم خواهیم ساخت.» (سوره احزاب، آیه۳۱) و «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلا کَرِیمًا؛ اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی شده اید دوری گزینید بدی­ های شما را از شما می­ زداییم و شما را در جایگاهی ارجمند درمی آوریم.» (سوره نساء، آیه ۳۱)

14ـ آیه30 سوره بقره: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاتَعْلَمُونَ؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند: آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد و خون­ ها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [را] تنزیه می کنیم و به تقدیست می ­پردازیم فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.»

15ـ آیات 31 تا 33 سوره بقره: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ* قَالُوا سُبْحَانَکَ لاعِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ* قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ؛ و [خدا] همه نام­ها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می گویید از اسامی اینها به من خبر دهید. گفتند: منزهی تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته ای هیچ دانشی نیست تویی دانای حکیم. فرمود: ای آدم ایشان را از اسامی آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماء آنها خبر داد فرمود: آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمان­ها و زمین را می دانم و آنچه را که آشکار می کنید و آنچه را پنهان می داشتید؛ میدانم؟»

16ـ آیه 34 سوره بقره: «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ أَبَی وَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ؛ و چون فرشتگان را فرمودیم برای آدم سجده کنید پس به جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند.» (۳۴) و همچنین آیات 11 تا 13 سوره اعراف: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ* قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاتَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ* قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ؛ و در حقیقت شما را خلق کردیم؛ سپس به صورتگری شما پرداختیم. آنگاه به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود. فرمود: چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتشی آفریدی و او را از گل آفریدی. فرمود: از آن [مقام] فرو شو، تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایی پس بیرون شو که تو از خوارشدگانی.»

17ـ آیات 35 تا38 سوره بقره: «وَ قُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاتَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ* فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَی حِینٍ* فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ* قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ و گفتیم ای آدم خود و همسرت در این باغ سکونت گیر و از هر کجای آن خواهید فراوان بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود. پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم: فرود آیید؛ شما دشمن همدیگرید و برای شما در زمین قرارگاهی است و تا چندی برخوردار خواهید بود. سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آری او[ست که] توبه پذیر مهربان است. فرمودیم: جملگی از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتی رسد آنان که هدایتم را پیروی کنند بر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.» همچنین آیات 19 تا 24 سوره اعراف: «وَ یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاتَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ* فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَ قَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ* وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ* فَدَلاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ نَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ* قَالا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ* قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَی حِینٍ؛ و ای آدم تو با جفت خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورت­هایشان برایشان پوشیده مانده بود برای آنان نمایان گرداند و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [برای] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید و برای آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم. پس آن دو را با فریب به سقوط کشانید پس چون آن دو از[میوه] آن درخت چشیدند برهنگی‌هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ [درختان] بهشت بر خود آغاز کردند و پروردگارشان بر آن دو خطاب کرد: مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که در حقیقت شیطان برای شما دشمنی آشکار است؟ گفتند: پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایی و به ما رحم نکنی مسلما از زیانکاران خواهیم بود. فرمود: فرود آیید که بعضی از شما دشمن بعضی[دیگر]ید و برای شما در زمین تا هنگامی[معین] قرارگاه و برخورداری است.»

18 ـ بخشی از آیه 10 سوره اعراف: «وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأَرْضِ وَ جَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلا مَا تَشْکُرُونَ؛ و قطعا شما را در زمین قدرت عمل دادیم و برای شما در آن وسایل معیشت نهادیم [اما] چه کم سپاسگزاری میکنید.»

19 ـ آیات 86 و 87 سوره توبه: «وَ إِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قَالُوا ذَرْنَا نَکُنْ مَعَ الْقَاعِدِینَ* رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طُبِعَ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَفْقَهُونَ؛ و چون سوره ای نازل شود که به خدا ایمان آورید و همراه پیامبرش جهاد کنید ثروتمندانشان از تو عذر و اجازه خواهند و گویند: بگذار که ما با خانه نشینان باشیم. راضی شدند که با خانه نشینان باشند و بر دلهایشان مهر زده شده است در نتیجه قدرت درک ندارند.»

20 ـ بخشی از آیه 58 سوره مائده: «وَ إِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَ لَعِبًا ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَعْقِلُونَ؛ و هنگامی که [مردم را] به نماز می خوانید آن را به مسخره و بازی می گیرند زیرا آنان مردمی هستند که نمی اندیشند.»

21 ـ آیه 53 سوره زمر؛ ترجمه: بگو ای بندگان من که بر خویشتن زیاده‌روی روا داشته اید از رحمت خدا نومید مشوید در حقیقت خدا همه گناهان را می آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است.»

22 ـ آیات 68 تا 70 سوره فرقان: «وَ الَّذِینَ لایَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَ لایَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَ لایَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَامًا* یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهَانًا* إِلا مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلا صَالِحًا فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا؛ و کسانی هستند که با خدا معبودی دیگر نمی خوانند و کسی را که خدا [خونش را] حرام کرده است جز به حق نمی­ کشند و زنا نمی کنند و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد؛ برای او در روز قیامت عذاب دو چندان می شود و پیوسته در آن خوار می ماند، مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند پس خداوند بدی­هایشان را به نیکی­ها تبدیل می­ کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است.» خداوند در آیات بسیاری از جمله آیات ۳۷ و ۵۴ و ۱۲۸ و ۱۶۰ سوره بقره و نیز آیات ۱۶ و ۶۴ و ۱۰۴ و ۱۱۸ سوره توبه، به این مطلب توجه می ­دهد که حتی اگر شخص، توبه پیشین خود را با خدا بشکند و بر توبه خویش وفادار نباشد، باز خداوند از آن جایی که بسیار توبه‌پذیر است و مؤمنان و مسلمانان خطاکار را تحت شمول رحمت خود می ­گیرد، توبه گناهکاران را می‌پذیرد و از در رحمت بر ایشان وارد می‌شود. مشروط بر آنکه واقعاً پشیمان شده باشند.

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ

ابوسعید ابوالخیر


23 ـ احادیث زیادی در این خصوص وجود دارد؛ از جمله پیامبر اکرم (ص) در مورد آرزوی شهادت فرمودند: «مَن سَئَلَ اللّهَ الشَّهادَةَ بِصِدقٍ بَلَغَهُ اللّهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ ان ماتَ عَلی فِراشِهِ؛ کسی که از روی صدق و راستی، از خداوند شهادت را بطلبد، هر چند در بستر بمیرد، خداوند [در قیامت] او را به جایگاه شهیدان می­ رساند.» (بحار الانوار، ج67، ص201) امام صادق (ع) هم فرمودند: «مَن هَمَّ بِحَسَنةٍ وَ لَم­یَعمَلها کُتِبَ لَهُ حَسَنَةٌ؛ هر کس تصمیم به کار نیک بگیرد، ولی انجام ندهد برایش حسنه نوشته می­ شود.» (همان، ج67 ، ص252) همچنین آن حضرت (ع) می­ فرمایند: «إنَّ العَبدَ المؤمِنَ الفَقِیرَ لَیَقُولُ: یارَبِّ اُرزُقنی حَتّی أفعَلَ کذا وکذا منَ البِرِّ وَ وُجُوهِ الخَیرِ، فَاِذا عَلِمَ اللّهُ عَزّ وَ جَلَّ ذالِکَ مِنهُ بِصِدقٍ مِنهُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ مِنَ الاَجرِ مثل ما یَکتُبُ لَهُ لَو عَمِلَهُ؛ بنده ­ای مؤمن نیازمند می­ گوید: پروردگارا انواع نیکی­ها و خوبی­ها را روزی من گردان تا چنین و چنان کنم؛ اگر او در نیت خود صادق باشد. خداوند برای او پاداشی می ­نویسد که اگر انجام داده بود آن را می‌نوشت.» (همان، ج67 ، ص199)

24 ـ آیه 160 سوره انعام: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلایُجْزَی إِلا مِثْلَهَا وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ؛ هر کس کار نیکی بیاورد ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هر کس کار بدی بیاورد جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود.»

25 ـ یکی از الطاف بی­کران خداوند به مؤمنین این است که اگر گناهی را مرتکب شد هفت ساعت برای توبه فرصت داده می شود اگر توبه نکرد، گناه ثبت می­ گردد. امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ عَمِلَ سَیئَةً أُجِّلَ فیهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَی الْقَیومُ ثَلاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلَیهِ؛ هر کس گناهی کند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند پس اگر سه بار گفت: «استغفر اللّه لذی لا اله الا هو الحی القیوم» آن گناه بر او نوشته نمی ­شود.» (اصول کافی، ج 2 ،ص437) و همچنین فرمودند حتی اگر بعد از بیست سال توبه کند، باز گناه از دفتر اعمال پاک می ­شود: «الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فإِنِ استَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ یُکْتَبْ علَیْهِ شَیءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ یسْتَغْفِرْ کُتِبَتْ عَلَیهِ سَیئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیذَکَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِینَ سَنَةً حَتَّی یسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَیغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَینْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ؛ بنده مؤمن چون گناه کند خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد، پس اگر از خدا آمرزش خواست چیزی بر او نوشته نمی ­شود و اگر این ساعت­ها گذشت و آمرزش نخواست گناه نوشته شود و همانا مؤمن پس از بیست سال به یاد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بیامرزد و کافر همان ساعت آن را فراموش می ­کند.» (همان)

26 ـ آیه 110سوره کهف؛ ترجمه: «بگو من هم مثل شما بشری هستم و[لی] به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.

27ـ آیات 27 تا 30 سوره فجر؛ ترجمه: «ای نفس مطمئنه؛ خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو.»

منابع و مآخذ:

ابوالخیر، ابوسعید، دیوان رباعیات، تصحیح یداله کابلی، انتشارات انجمن خوشنویسان خراسان.

حافظ، شمس الدین محمد، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران،۱۳۲۰ش.

سعدی، مصلح الدین بن عبداللّه، دیوان، تصحیح مظاهر مصفا، تهران، ۱۳۴۰ش.

کلینی، محمد، اصول کافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق.

گلچین معانی، احمد، مضامین مشترک در شعر فارسی، انتشارات پاژنگ، 1369ش.

مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.

محتشم، علی بن احمد، دیوان، تصحیح احمد بهاروند، انتشارات نگاه، تهران، چاپ چهارم،۱۳۸۷ش.

مشهدی، ارسلان، دیوان، تدوین قاسم مشهدی، نسخه خطی مجلس شورای اسلامی.

مولوی، جلال‌الدین محمد، دیوان کبیر، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران ۱۳۵۵ش.

مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد ا نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.