تجلی


تجلی: ظاهر شدن، هویدا گردیدن، پیدا شدن، جلوه کردن، ظهور ذات و صفات الوهیت:

بی­خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند **** باده از جام تجلی صفاتم دادند

حافظ

در مباحث عرفان نظری، بحث تجلی از اهمیت خاصی برخوردار است. عارفان معتقدند که همه عالم ـ با در نظر گرفتن مراتب وجودی ـ تجلی حق است. به بیان ساده، آنچه که در جهان آفرینش ـ با همه رنگ­ ها ونقش­ ها ـ دیده می­ شوند مظهر اسما و صفات خداوند هستند.

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد **** این همه نقش در آیینه اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود **** یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

حافظ

خداوند آیات خود را در آفاق و انفس به همه نشان داده است؛ فقط چشم دل می ­خواهد که باز باشد و آنها را آشکارا ببیند.

یار بی‌پرده از در ودیوار **** در تجلی است یا اولی‌ الابصار

شمع جویی و آفتاب بلند **** روز بس روشن و تو در شب تار

گر ز ظلمات خود رهی بینی**** همه عالم مشارق انوار

هاتف اصفهانی

کم نیستند افراد با بصیرتی که جلوه ­های معشوق را در سرتاسر عالم امکان به چشم دل دیده ­اند.

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم **** به دریا بنگرم دریا ته وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت **** نشان از قامت رعنا ته وینم

بابا طاهر