درس عروج از معراج پیامبر اکرم(۲)


گفتیم یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. در جلسه پرسش و پاسخی که بین خدا و پیامبر اکرم(ص) در شب معراج اتفاق افتاد. رسول گرامی اسلام(ص) از افضل اعمال پرسیدند، که خداوند فرمود: توکل بر خدا و رضا به قسمت او... فلسفه سؤال رسیدن به محبوبیت در پیشگاه خدا بود که خداوند فرمود: من بر خودم واجب کرده ام این افراد را دوست داشته باشم:

1 ـ کسانی به خاطر من همدیگر را دوست دارند

۲ ـ به خاطر من نسبت به همدیگر عطوفت و مهربانی می کنند

۳ ـ به خاطر من صله رحم می کنند

۴ ـ بر من توکل می کنند.

خداوند برای رفع ابهام احتمالی از ذهن پیامبر اکرم (ص) که ایشان تصور کنند این چهار مورد علت محبوبیت باشد توضیح می دهد: وَ لَیسَ لِمَحَبَّتِی عِلْه وَ لا غَایةٌ وَ لا نِهَایةٌ وَ کلَّمَا رَفَعْتُ لَهُمْ عِلْماً وَضَعْتُ لَهُمْ عِلْماً أُولَئِک الَّذِینَ نَظَرُوا إِلَی الْمَخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إِلَیهِمْ...

علتی برای محبت خدا وجود ندارد برای اینکه محبت صفت ذاتی خداست.

بحث توحید بحث مفصلی است علامه حسینی تهرانی کتاب ده جلدی الله شناسی در بحث توحید دارد.

در بحث کلامی توحید، چهار موضوع مطرح می شود : توحید ذاتی ، صفاتی، افعالی و عبادی

در توحید صفاتی تأکید می شود که صفات خدا عین ذات خداست به عنوان مثال رنگ پنجره جزء ذات پنجره نیست عارضی است و بعدا اضافه شده است ولی رنگ آتش جزء ذات آتش است اول پنجره را می سازند بعد رنگ می زنند ولی در آتش رنگ از خودش است .

مثال دیگر گرمای غذا جزء ذات غذا نیست غذا روی اجاق گاز باشد گرم می شود در یخچال باشد سرد می شود ولی گرمی آتش جزء ذات آتش است. غذای سرد وجود دارد ولی آتش سرد وجود ندارد.

علم ما جزء ذات ما نیست ما هنگام تولد عالم نبودیم به تدریج یاد گرفتیم ولی علم خدا عین ذات خداست همینطور محبت خدا؛ بنابر این صله رحم علت محبت خدا نیست . خداوند دریای محبت است چه ما صله رحم بکنیم چه نکنیم. صله رحم علت بهره مندی ما از محبت خداست . اینکه خداوند می گوید محبت من واجب است بر چنین انسانهائی، این به این معنا نیست که این کارهای مؤمنین، بر خدا اثر می گذارد و علتی می شود تا محبت خدا بر آنها شامل شود. برای محبت خدا، هیچ عامل بیرونی وجود ندارد. محبت خدا شامل حال همه موجودات، است. برخی از انسانها با این کارها، از آن محبت بهره می برند.

مانند نور خورشید، که در ذات خورشید است. اینطور نیست که ما آن را روشن می کنیم. ما با کنار زدن پرده ها باعث می شویم روشنائی خورشید وارد اتاق شود. بنابر این کشیدن پرده، علتی برای روشنائی خورشید نیست. خورشید، در ذات خود روشن است، کشیدن پرده، باعث بهره مندی از آن روشنائی، می شود.

اگر علت محبت خارج از ذات خداوند بود، ناپایدار بود؛ چون از ذات خدات و ذات خدا بی پایان است محبت خدا هم بی پایان است. مانند مدرسه محدویت ندارد. در مدرسه اخلاق دانش آموز هر قدر هم خوب باشد نمی تواند در انضباط نمره بالاتر از بیست بگیرد چون محدود است. یا یک استخر، هرچه قدر هم بزرگ باشد، چون متصل به لایه های زیرزمینی عظیم نیست، پس از مدتی، گندیده می شود. اما یک چاله کوچک که متصل به منابع عظیم زیرزمینی است صد سال هم بماند، زلال و تمیز و زیبا است.

در ادامه می فرماید هر زمانی که علم این انسان را بالا می بریم، علم دیگری را برای او قرار می دهیم. به عنوان مثال با وجود در، برای ما علمی نسبت به آن سوی در نیست. با باز شدن در، از امکانات پشت آن اطلاع پیدا می کنیم. این علم، کشف مجهول است. با کشف هر مجهولی یک معلوم به معلومات ما اضافه می شود. ظاهرا یکی از آثار و برکات محبت خدا به بنده اش، رسیدن به این علم است بدون هیچگونه محدودیتی؛ به طور تصاعدی، علم می جوشد. هر علمی، علمی می آورد.

اگر این محبت و علم شامل حال کسی شود این بنده خدا، خدا گونه می شود با چشم خدا می بیند و با گوش خدا می شنود.

حدیث قرب نوافل از احادیث موثق است و وسیله ای برای باز شدن چشم و گوش دل...

چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی

قَالَ رسول الله (ص)ِ: إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ: «لاَ یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِی حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ إِنِ اِسْتَعَاذَنِی أَعَذْتُهُ؛ همیشه بنده‌ من بوسیله نمازهای نافله و مستحبات به من نزدیک می‌شود در صورتی که کاملا به من اخلاص دارد تا اینکه او را دوست می دارم پس هر گاه او را دوست داشتم آنچه را که من می‌بینم و می شنوم او هم می‌بیند و می‌شنود او به منزله قدرت من است اگر از من چیزی بخواهد به او می دهم و اگر به من پناه آورد پناهش می‌دهم.»(إرشاد القلوب، ج ۱، ص۹۱)