عباس آخوندی کیست؟

عباس احمد آخوندی (زادهٔ ۱۶ خرداد ۱۳۳۶) سیاست‌مدار، مدرس دانشگاه و مدیر ارشد اجرایی ایرانی است که هم‌اکنون به عنوان استادیار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران فعالیت می‌کند، وی پیش‌تر در فاصله سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ در کابینه دوم دولت اکبر هاشمی رفسنجانی و ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ در دولت یازدهم و دوازدهم وزیر راه و شهرسازی بود.


آخوندی به دلیل تهیه پیش نویس لایحه خصوصی‌سازی ایران که به اصل ۴۴ قانون اساسی معروف است دارای اعتبار بالایی است. در سال ۲۰۱۱، وی مجموعه ای از اصلاحات توصیه شده در ماده ۴۴ منتشر شده توسط اتاق صنایع بازرگانی و معادن را نوشت، که هیچ‌کدام اجرا نشده‌است. وی در زمان وزارت به عنوان سازمان مهندسی ساخت، سازمان غیردولتی مسئول استانداردسازی ساخت و ساز در ایران را تأسیس کرد. وی همچنین به مدت ۸ سال رئیس خیریه صندوق مسکن ایران بود.

آخوندی دارای دیدگاه‌های اقتصادی لیبرال است و از نظر سیاسی اصلاح طلب است. وی در سال ۲۰۰۹ از میرحسین موسوی برای ریاست جمهوری حمایت کرد و شخصیت مهمی در کارزار انتخاباتی وی بود.

عباس آخوندی دانش‌آموخته کارشناسی ارشد مهندسی راه‌و ساختمان از دانشکده فنی دانشگاه تهران و دکترای اقتصاد سیاسی رویال هالووی، دانشگاه لندن است و فعالیت خود را از سال ۱۳۵۸ در جهاد سازندگی آغاز کرد. او از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ معاون سیاسی وزارت کشور بود و در فاصله سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۲ ریاست بنیاد مسکن انقلاب اسلامی را برعهده داشت. او از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۷ بعنوان قائم‌قام مدیرعامل سازمان صدا و سیما فعالیت می‌کرد.

با پیروزی انقلاب به همراه سایر دوستان دانشجو در جریان تشکیل جهاد سازندگی حضور فعال داشتم و با حکم مرحوم شهید بهشتی عضو شورای انقلاب و با پیشنهاد اکثریت فعالان جهادسازندگی در مرکز به عنوان عضو اولین شورای مرکزی جهاد سازندگی منصوب شدم. این عضویت از سال ١٣٥٨ تا مردادماه ١٣٦١ به طول انجامید. در این مدت به تدریج به عنوان یکِ جوانِ انقلابی در جریانِ عمل آموزش می دیدیم. حضور و فعالیّت ما در جهاد شبانه روزی بود و در همان محلِّ کار می خوابیدیم. به طور هفتگی جلسه های شورای مرکزی با حضور مرحوم بهشتی عضو شورای انقلاب، جناب ناطق نوری نماینده امام (ره)، دو تن دیگر از اعضا شورا و من تشکیل می شد و با مسائلی بسیار فراتر از یک جریان دانشجویی آشنا می شدم. در همین دوران از طرف شورا در بسیاری از جلسه های شورای اقتصاد و هیات وزیران و کمیسیون ها مجلس شورای اسلامی شرکت می کردم. از این خلال با بزرگانی چون مرحوم شهید رجایی، مرحوم شهید باهنر، آیت الله خامنه ای رییس جمهورِ وقت، مرحوم هاشمی رفسنجانی و وزیران و نمایندگان آشنا شدم و یاد می گرفتم که در باره مساله های ملی، جنگ و توسعه فکر کنم. در این دوره کَل وکَلِ زیادی هم با ابوالحسن بنی صدر داشتیم.

برای نوشتن اساسنامه ی جهاد سازندگی گروهی را در جهاد تشکیل دادیم. قرار شد با تعدادی از اندیشمندان در بیرون جهاد نیز هم فکری داشته باشیم. شخصیتی که برای هم فکری انتخاب شد، مهندس میرحسین موسوی بود. او آن زمان مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی بود و ما برای رایزنی به منزل وی در نارمک می رفتیم. همین آشنایی موجب شد با انتخاب ایشان به عنوان وزیر امور خارجه ایران تعدادی از همکاران جهادی با ایشان به این وزارت خانه بروند.

برای نوشتن اساسنامه ی جهاد سازندگی گروهی را در جهاد تشکیل دادیم. قرار شد با تعدادی از اندیشمندان در بیرون جهاد نیز هم فکری داشته باشیم. شخصیتی که برای هم فکری انتخاب شد، مهندس میرحسین موسوی بود. او آن زمان مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی بود و ما برای رایزنی به منزل وی در نارمک می رفتیم. همین آشنایی موجب شد با انتخاب ایشان به عنوان وزیر امور خارجه ایران تعدادی از همکاران جهادی با ایشان به این وزارت خانه بروند.

با حمله عراق به ایران و شروع جنگ دقیقا پس از یک هفته به اتفاق تعدادی از هم کاران از جمله شهید محمد طرحچی به اهواز رفتم و در آنجا مستقر شدم. در آنجا با رایزنی هایی که با فرماندهان داشتیم به این نتیجه رسیدیم که ستاد پشتیبانی جنگ را در جهاد سازندگی بنیان بگذاریم و شخصا مسؤولیت آن را در مرکز به عهده گرفتم. در این دوران، هماهنگی های لازم را با مرحوم شهید رجایی داشتم و ایشان اصرار داشتند که کمک های مردمی به جبهه ها را در جهاد سازماندهی کنیم که بخشی از این کار انجام شد.

در سال ١٣٦٠ در فضای انقلابی، اعلام جنگ مسلحانه از سوی سازمان منافقین بر علیه نظام و اوج جنگ با عراق با سرکار خانم نفیسه رسولی ازدواج کردم. ایشان فرزند آیت الله رسولی محلاتی هستند. پدرایشان از روحانیان مبارز و از نزدیکان و اعضای دفتر مرحوم امام (ره) بودند. و پس از ایشان نیز به دفتر مقام معظم رهبری مدظله العالی منتقل شدند که حضورشان هم چنان ادامه دارد. حاصل این ازدواج دو فرزند پسر و یک فرزند دختر است که همگی آنان تحصیل و ازدواج کرده اند.

در مردادماه ١٣٦١ به عنوان معاون سیاسی و اجتماعی وزارت کشور منصوب شدم. کشور هم از حیث جنگ، ناامنی های غرب کشور، اوج ترورهای کور منافقان و تحول های افغانستان و مهاجرت گسترده ی افغانیان به ایران و بی انضباطی مرزهای شرقی در وضعیّت سخت و دشواری قرار داشت. نگاهِ بیش از آن که امنیتی باشد با توجه به سابقه ی کار در جهاد سازندگی اجتماعی بود. لذا، جزء اولین کارهایی که کردم ساماندهی شورای اجتماعی کشور بود. ستاد مرزها و ستاد مبارزه با مواد مخدر را در این دوران بنیان گذاشتم. شورای تامین ویژه غرب کشور را تشکیل دادم و شخصا مسؤولیت آن را بر عهده گرفتم. آن روزها اغلب جاده های غرب کشور نا امن بود. رویکرد ما پذیرش هویت اقوام ایرانی، مشارکت اجتماعی و اقدام بر علیه تجزیه طلبان و متحدان صدام بود. نخست وزیر و وزیر کشور با این نگاه موافق بودند. در میان نظامیان عده ای همراه بودند و عده ای هم نه. ولی، تشکیل مرتب ستاد تامین ویژه غرب موفق به ایجاد هماهنگی در تمام نیروها شد و موفقیّت های بزرگی در مدتی کوتاه به دست آمد به نحوی که در سال ١٣٦٤ تمام جاده ها امن و شبانه روزی بودند. بسیاری از فعالیّت های مدنی و فرهنگی کردی در این دوره بنیان گذاشته شدند و از آنها پشتیبانی شد.

در این دوره مسؤولیت برگزاری سه انتخابات سراسری را بر عهده داشتم. آنها عبارت بودند از: انتخابات اولین دوره ی خبرگان رهبری، دومین دوره مجلس شورای اسلامی و چهارمین دوره ریاست جمهوری که برابر با دومین دوره ی ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای بود.