داستان ماجراهای جک رایان، مأمور خوشقلب و دوستداشتنی سازمان اطلاعات و امنیت ایالاتمتحده آمریکا آنقدر دنبالهدار شده است که تاکنون پنج هنرپیشه متفاوت در این نقش بازی کردهاند. اما سرانجام در داستانی نوشته تام کلنسی، نویسنده مشهور داستانهای جنایی و نویسنده داستانهای جک رایان، جان کلارک از دل داستانهای قبلی بیرون آمده است. حال او میخواهد پس از ۳۰ سال حضور در فیلمها و سریالهای جک رایان، قهرمان فیلم جدیدی باشد. اما واقعاً چرا اینقدر زمان لازم بود تا جان کلارک روی پاهای خود بایستد و قهرمان اصلی داستان خودش باشد؟ همانگونه که از عنوان فیلم نیز مشخص است، کلارک شخصیتی دمدمیمزاج دارد و در عین حال خشن، غمگین، سرسخت و بدون انعطاف است. اگر حس وظیفهشناسیاش اقتضا کند، حتی از قربانیکردن دوستانش در راه وظیفه نیز ابایی ندارد ؛ چنان که در داستان اصلی نوشته کلنسی، کلارک یک نفر را تا حد مرگ با شبیهسازی خفگی در آب شکنجه میکند! اما در فیلم بدون پشیمانی محصول سال ۲۰۲۱، داستان تا این حد خشونتآمیز و تلخ نیست. با وجود این، تصویری هم که از کلارک نمایش داده میشود قهرمانی دلرحم و بذلهگو نیست. مایکل بی. جردن در نقش کلارک نشان داده است که بدون تردید گزینه مناسبی برای بازی در این فیلم سراسر اکشن بوده است. پس از صحنه حمله وحشتناک به خانه کلارک که زندگی او را نابود میکند، شخصیت او با خشم و غم در هم آمیخته میشود. مخاطب او را کاملاً میپذیرد و باور دارد که کلارک در صورت نیاز میتواند در چشم برهمزدنی تا بن دندان مسلح شود؛ جردن در این نقش بهزیبایی توانسته است در حین آمادهشدن برای نبرد، همزمان چراغقوه و اسلحهاش را نیز آماده نگه دارد.
داستان فیلم ماجرای یک انتقامگیری تمامعیار است؛ موضوعی که در همه فیلمهای قدیمی از این دست مانند فیلم کماندو (با عنوان اصلی Commado) با بازی آرنولد شوارتزنگر و فیلم سختکش (با عنوان اصلی Hard To Kill) با بازی استیون سیگال نیز تکرار شده است. اما جردن در این نقش بسیار طبیعی و جاافتاده بازی میکند و بقیه عوامل فیلم نیز پابهپای او بهخوبی پیش میروند.
دیگر فرد مؤثر و بسیار ارزشمند نقد فیلم بدون پشیمانی را بدون تردید باید کارگردان آن یعنی استفانو سولیما دانست. او بهتازگی در ادامه فیلم سیکاریو (با عنوان اصلی Sicario)، فیلم سیکاریو: روز سرباز (با عنوان اصلی Sicario: Day of The Soldado) را کارگردانی کرده است؛ دو فیلمی که هیجان و اکشن در آنها موج میزند. علاوهبر آن، سولیما مغز متفکر پروژه ساخت سریال صفر صفر صفر (با عنوان اصلی Zero Zero Zero) نیز به شمار میرود. او در ساختن صحنههای پرتنشی که شخصیتهای داستان را در فشار و استرس مداوم گیر میاندازد، مهارتی ستودنی دارد و هر لحظه پیچوخم جدیدی به داستان اضافه میکند. در فیلم بدون پشیمانی، به دو صحنه برجسته باید اشاره کرد: یکی از آنها صحنه خانه کلارک است و دیگری هواپیمای جتی است که در جایی در نزدیکی سواحل روسیه در آبهای تیرهوتار اقیانوس غرق میشود. بهطور مشخص، در صحنه غرقشدن هواپیما، تعلیقی هنری و در عین حال مضحک وجود دارد؛ زیرا به نظر می رسد که هواپیمای پُرکاربرد اف ایکس در چالهای هوایی گیر افتاده باشد! اگر در نظر بگیریم که این صحنه قرار است بر پرده بزرگ سالن سینما نمایش داده شود، میتوان گفت که این سکانس تماشاگر را کاملاً تحتتأثیر قرار میدهد، شوکه میکند و حتی تماشای آن بر صفحه نمایش کوچک نیز بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
فیلم بدون پشیمانی، در انتقال مفاهیم مد نظر خود کاملاً موفق عمل میکند. این موضوعات شامل مفهوم خداحافظی و بدرود گفتن، شرایط کارگران جنسی در بالتیمور و حلقه قاچاق مواد مخدر و هروئین در ویتنام است. با وجود این، مشکلات مربوط به ضعف فیلمنامه نقطهضعف آشکار این فیلم است. از جایی در فیلم، مخاطب بهدرستی حدس میزند که داستان به کجا خواهد انجامید، درحالیکه هنوز تا اتمام فیلم مدت زمان زیادی باقی مانده است. سرنوشت شخصیت گورمن (با بازی جیمی بل)، دسیسهچینیها و اتفاقات ریز و درشتِ رویداده در سازمانهای مخفی و حتی عاقبت مأموران ردهبالای سازمان سیا دقیقاً به همان جایی ختم میشود که بیننده بهراحتی پیشبینی کرده است. شخصیت کارن گریر (با بازی جودی ترنر اسمیت) اصلیترین نقش مکمل داستان به شمار میرود. کارن نیز مثل خود کلارک عبوس و کمحرف است و با شخصیتپردازی غمگینی که برایش طراحی شده، در میان صحنههای اکشن فیلم معلق و بلاتکلیف مانده است. حتی حضور او هم پس از مدتی باعث اُفت کیفی داستان میشود.
در مجموع، جردن شخصیت کلارک را کاملاً مطابق با طرحریزی کلنسی بازی میکند؛ با وجود این بخشهای سرگرمکننده دیگری را نیز میشد در حواشی داستان اصلی اضافه کرد تا احساس پشیمانی بیننده از تماشای فیلم کمتر و کمتر شود! شاید هم شیوه شطرنجگونه پیشرفت داستان در احساسی که به مخاطب منتقل میکند، بیتأثیر نباشد.
منبع: فیلیمو شات