فیلم سینمایی و جذاب گرگینه های درون

ماجرای فیلم گرگینه های درون (Werewolves Within) از این قرار است که شهر کوچک بیوِرتون گرفتار یک بحران شده؛ یکی از کارکنان شرکت نفت به نام سم پارکر (با بازی وین دووال) سعی دارد که به یکی از خط لوله‌های ساخته شده در شهر برسد و ازسوی دیگر، یک گرگینه وارد داستان می‌شود و این آغاز فیلم کمدی/ترسناک جاش روبن است.


فین (با بازی سم ریچاردسون) در حال رانندگی به سمت بیورتون است و مأموریت دارد که بر ساخت‌وساز خط لوله‌ها نظارت کند. او به کمک یک پستچی به نام سیسیلی (با بازی میلانا واینتروب) به رازها و حرف حدیث‌هایی که باعث اضطراب و آشفتگی مردم شهر شده پی می‌برد. فیلمنامه میشنا ولف (با اقتباس از یک بازی ویدیوی به همین نام) سعی کرده تا نهیبی به تنش‌های سیاسی مدرن بزند و خط لوله‌ها نیز تشبیهی از عامل دودستگی میان ذهنیت ترقی‌خواهی و محافظه‌کاری است. کاراکتر دیگر فیلم، امرسون فلینت (با بازی گلن فلشلر) است؛ مردی عظیم‌الجثه و تندمزاج که به دور از همه و با تفنگ‌هایش در جنگل زندگی می‌کند و وقتی‌که پای گرگینه وسط می‌آید، همه به او مشکوک می‌شوند. وقتی‌که پس از یک بوران شدید عده‌ای در شهر گیر می‌افتند و از سوی دیگر، چندین جسد در شهر پیدا می‌شود، فین باید اوضاع را بین مردم آرام کند و در همین حین دکتر الیس (با بازی ربکا هیندرسون) باید تشخیص بدهد که این کشت و کشتارها کار یک گرگینه است یا نه.

روبن پیش از این توانایی خودش را در ساختن یک فیلم ترسناک مرا بترسان (Scare Me) با بودجه کم نشان داده بود و حالا یک‌بار دیگر ثابت کرده که استاد به تصویر کشیدن «شب‌های تاریک و طوفانی» است. البته می‌توان تأثیر فیلم‌های ادگار رایت به ویژه فیلم پلیس خفن (Hot Fuzz) را نیز حس کرد؛ روبن توانسته از یک سری مولفه‌های کلیدی فیلم‌های او استفاده کند؛ مثل کمدی بودن، انتخاب موسیقی (مثل پخش ترانه Soda Pop در هنگام معرفی شهر بیورتون) و کاراکترهایی که با حرکت‌هایشان موقعیت‌های طنز ایجاد می‌کنند. همه این مولفه‌ها در کنار هم دنیای فیلم گرگینه های درون را می‌سازند، بنابراین وقتی‌که می‌بینیم عده‌ای درون یک هتل گیر افتاده‌اند (هتلی که جینین، با بازی کاترین کورتین آن را اداره می‌کند)، متوجه می‌شویم که با چه فیلمی روبه‌رو هستیم؛ یک فیلم سرحال که هم ترسناک است، هم شما را می‌خنداند و هم می‌تواند سرگرمتان کند.

یکی از چیزهایی که ما را به تماشای فیلم گرگینه های درون تشویق می‌کند این است که همه این تلاش و انرژی صرف ساختن یک فیلم اقتباسی از روی یک گیم شده است. از سوی دیگر، کشش میان ریچاردسون و واینتروب هم در نوع خودش خیلی جالب است. این دو در کنار یکدیگر ترکیب موزونی را ایجاد کرده‌اند که اتفاقاً خوب هم به آن پرداخته‌شده؛ طوری که شاید حتی در فیلم‌های دیگری نیز شاهد حضور این زوج باشیم.

البته باید به دیگر بازیگران خوب فیلم گرگینه های درون نیز اشاره کنیم؛ مثل مایکلا واتکینز و مایکل چرنوس که نقش تریشا و پیت، یک زوج محافظه‌کار را ایفا می‌کنند و عادت‌های عجیب‌وغریب خودشان را دارند. همچنین واکیم (با بازی هاروی گیلن) و دوون (با بازی شاین جکسون) که یک زوج میلیونر هستند و یک باشگاه یوگا را اداره می‌کنند و با احداث خط لوله کاملاً مخالف‌اند. از گوئن (با بازی سارا برنز) و شوهر تعمیرکار و بددهنش مارکوس (با بازی جورج باسیل) نیز نباید بگذریم که یک زوج دیگر را تشکیل می‌دهند و صحنه‌های خنده‌داری را به خودشان اختصاص داده‌اند. تیم بازیگری فیلم به خوبی انتخاب‌شده و ترکیب آنها کنار یکدیگر درست همان چیزی است که کارگردان به آن نیاز داشته.

با این حال، فیلم گرگینه های درون هم مثل همه فیلم‌های دیگر خالی از اشکال نیست؛ به‌طور مثال، حفره‌هایی در فیلمنامه وجود دارد که نمی‌گذارد فیلم به اوج برسد. گاهی اوقات نیز احساس می‌کنیم که فیلم بین ترسناک بودن، سرگرم‌کننده بودن و کمدی بودن سردرگم مانده است. دیالوگ‌های فیلم خوب نوشته‌شده‌اند، اما روی‌هم‌رفته از آن دیالوگ‌هایی که برای همیشه در ذهنمان حک شوند خبری نیست. فیلم لحظات خنده‌دار و احمقانه زیادی دارد، که برخی از آنها تکراری هستند، اما به لطف بازیگران بااستعداد و کاربلد فیلم باز هم می‌توانند برای مخاطب جذاب باشند.

مببع: فیلیمو شات