همه چیز درباره فیلم سینمایی بکت

ان دیوید واشنگتن، در تریلر تازه‌ شبکه‌ نتفلیکس به کارگردانی فردیناندو سیتو فیلومارینو (شاگرد فیلمساز مشهور ایتالیایی لوکا گوادانینو)، نقش اصلی را به عهده دارد. فردیناندو سیتو فیلومارینو در فیلم بکت (با عنوان اصلی Beckett) به تریلرهای پارانوئید رجوع می‌کند و روایتگر داستان یک گردشگر است که تعطیلاتش در یونان تبدیل به یک تعقیب و گریز دلهره‌آور می‌شود.


خلاصه داستان فیلم بکت

در هنگام تعطیلات در یونان، یک گردشگر آمریکایی به نام بکت (با بازی جان دیوید واشنگتن)، پس از یک تصادف مرگبار، هدف یک تعقیب‌وگریز امنیتی قرار می‌گیرد. او مجبور می‌شود برای نجات جان خود، با ناامیدی سراسر کشور را برای رسیدن به سفارت آمریکا طی کند. همزمان با نزدیک شدن مامورین به او و افزایش ناآرامی‌های سیاسی، تنش داستان شدت می‌یابد. به گونه‌ای که حتی بکت بش‌تر به داخل شبکه‌ خطرناکی از توطئه و دسیسه سقوط می‌کند.

مروری بر نظر منتقدان درباره فیلم بکت

مایکل اردونا از لس‌آنجلس تایمز

امتیاز ۹۰ از ۱۰۰

بکت به معنای واقعی یک فیلم پارانویایی دهه هفتادی است. این فیلم یک ادای احترام پیش پاافتاده نیست؛ بلکه اثری پیچیده، تیره و پرتکاپو است.

ویلیام ریپاس از مجله اسلنت

امتیاز ۷۵ از ۱۰۰

به لطف نوعی تنش میان پیش‌زمینه و پس‌زمینه است که بکت به عنوان یک قطعه‌ سرگرم‌کننده موفق عمل می‌کند.

اریک نیلسن از فیلم استیج

امتیاز ۷۵ از ۱۰۰

به کمک منطق رویاگونه‌ فیلومارینو که به تدریج به جزئیاتِ بخش‌های هیجان‌انگیز داستان تزریق می‌شود و عملکرد بی‌نقص جان دیوید واشنگتن، بعد از اینکه روایت از مخصمه‌ای به تنگنای دیگری می‌رود، طراحی فیلم همچنان عالی عمل می‌کند.

اسکات کمبل از We Got This Covered

امتیاز ۶۰ از ۱۰۰

بکت تلاشی جدی از نتفلیکس است که بازگشت به تریلرهای هیجان‌انگیز تعقیب‌وگریزی سیاسیِ دهه‌ هفتاد را پیشنهاد می‌دهد.

استفانی زاکارک از تایم

امتیاز ۵۰ از ۱۰۰

هیچ ژانری فجیع‌تر از یک تریلر خستهٰ‌کننده نیست. فیلمی که سخت تلاش می‌کند پس از یک شروع امیدوارکننده پرتعلیق، با استفاده از اکشن زمخت و آشفته‌ و حتی شاید مکان‌های محلی اغواکننده‌‌اش، توجه ما را به خود جلب کند، اما در انتها شکست می‌خورد.

جان دیوید واشنگتن در فیلم بکت

نقد فیلم بکت

هنگامی که پاندمی برای اولین‌بار در سال گذشته میلادی شروع به گسترش سریع در سراسر جهان کرد، طبیعی بود قدردارن فیلم‌هایی باشیم که به ما اجازه می‌دادند از درون حریم نسبتا امن خانه‌های خود به دور دنیا سفر کنیم. اما اکنون که این بیماری بدشگون ۱۸ ماه از زندگی همه‌ ما را تحت‌تاثیر قرار داده است، طبیعی‌تر است از فیلم‌هایی قدردانی کنیم که باعث می‌شوند دیگر هرگز تمایلی برای رفتن به هیچ‌جایی نداشته باشیم. بکتِ پرتنش و پیش‌گویانه‌ نتفلیکس – علی رغم اینکه در تابستان قبل از کووید فیلمبرداری شده است – در ادامه‌ موارد اخیری مانند اولد (Old) ام. نایت شیامالان و نیلوفر سفید (The White Lotus) شبکه‌ی اچ‌بی‌او این نکته را یادآور می‌شود که تعطیلات در واقع یک کابوس کامل است. کابوسی که خیلی زودتر از آنکه برای مدتی کوتاه فراغت و راحتی را تجربه کنید شما را خواهد کشت.

در یک نگاه دقیق‌تر، بکت حتی ممکن است در میان این موارد، ترسناک‌ترین و کابوس‌وارترین گزینه باشد. این تریلر پارانوئید به کارگردانی فردیناندو سیتو فیلومارینو، شاگرد و دستیار لوکا گوادانینو در چند فیلم، با یک منطق رویاگونه ظاهر می‌شود که باید برای افرادی که مرتبا در خوابشان از سایه‌ها فرار می‌کنند بسیار واقعی به نظر برسد.

داستان بسیار ساده است: یک زوج گردشگر بسیار جذاب اما در مجموع معمولی، به نام‌های بکت و اپریل (با بازی آلیسیا ویکاندر)، تصمیم می‌گیرند برنامه‌ سفر خود را تغییر بدهند. در نتیجه، زمانی که وضعیت پایتخت یونان به خاطر اعترض‌ها علیه آخرین دور تدابیر ریاضت اقتصادی دولت آشفته می‌شود، آن‌ها آتن را به قصد رفتن به مناطق روستایی ترک می‌کنند. پس از یک روز طولانی پرسه‌زنی در خرابه‌های باستانی و تبادل دیالوگ‌های بدشگونِ، شخصیت‌های فیلم که فقط چند دقیقه با فاجعه فاصله دارند، به سمت یک مسافرخانه‌ دورافتاده می‌روند. دیالوگ‌های شومی مانند جمله‌ای که اپریل بدون دلیل مشخصی به بکت می‌گوید: «ما نباید اینجا باشیم». سپس ادامه می‌دهد: «منظورم اینه که هیچ‌کس نمی‌دونه ما کجا هستیم و فقط ما دو نفریم. مجسمه‌ها در چشم‌انداز…». بکت پشت فرمان به خواب می‌رود و ماشین اجاره‌ای‌شان را پروازکنان به دیوارهای بتونی خانه‌ای کنار جاده می‌زند. هنگامی که پزشکان به صحنه می‌رسند، اپریل مرده است. تنها چیزی که بکت را تا حدی آرام می‌کند این است که دو آدمی که به شکل غیرقانونی ساکن آنجا بودند (پناهندگان بدون مجوز؟) ظاهرا بدون آنکه صدمه ببیند، ناپدید شده‌اند.

آلیسیا ویکاندر و جان دیوید واشنگتن در فیلم بکت

البته بعدتر می‌بینیم که شاید این موضوع هم برای او چندان آرامشی در پی نداشته باشد. بکت که احساس گناه می‌کند، پس از دروغ گفتن درباره‌ علت حادثه به مقامات محلی و والدین اپریل، به صحنه‌ تصادف بازمی‌گردد. در آنجا پلیسی که اظهارات او را ثبت کرده است به سمت او شروع به تیراندازی می‌کند. نه به این خاطر که آن‌ها بکت را با شخص دیگری اشتباه گرفته‌اند، بلکه به این دلیل که آن‌ها دقیقا می‌دانند که او کیست و از چه چیزی اطلاع دارد (حتی زمانی که خود بکت درباره‌ی هر دوی این موارد شروع به شک می‌کند). در حالی که قهرمان ما ممکن است متقاعد شده باشد که در قالب یک شخصیت اشتباه در یک سناریوی مهیج به دام افتاده است. اما گلوله‌هایی که با غرش به سمت بدن او شلیک می‌شوند – گاهی هم به بدنش می‌خراشند – مطمئنا این احساس را به او می‌دهد که آن‌ها از روی اعتقاد به سمتش تیراندازی می‌کنند.

هر خودرویی که بکت سوار می‌شود و یا هر قطاری که مخفیانه به آن ورود می‌کند، او را به سمت تهدید و خطر پیش می‌برد. هر غیرنظامی که بکت از او کمک می‌خواهد، سرانجام می‌میرد؛ از جمله زنبوردار بیچاره‌ای که تلفن همراه خود را به بکتِ ناامید قرض می‌دهد. در صحنه‌ای که نیش زدن زنبور به شکل تصادفی و خنده‌داری مرد حصیری (The Wicker Man) نیل لابیت را به یاد می‌آورد. هیچ راه فراری نیست. فضای کابوس‌وار آنقدر فراگیر است که حتی مخاطبانی که ذهنی توطئه‌گر دارند شاید تصور کنند که همه‌ فیلم، یک سفر وهم‌آلود و رویایی است. سفری که گویی بکت، پس از اینکه به شکل غیرقابل توضیحی قرص‌های خواب‌آور اپریل را در همان مکانی که او مرده است مصرف می‌کند، به آن گام می‌گذارد؛ حتی اگر زیبایی‌شناسی فوق‌العاده ملموس فیلومارینو به قدرت دیوید لینچ و آلن جی پاکولا نباشد، فیلمنامه‌‌ بدون پیچیدگی کوین ای. رایس کم‌تر تمایل به سیاست‌های وهم‌آلود و شوم منظر پارالاکس (The Parallax View) داشته باشد و در مرتبه‌ای پایین‌تر از واقعیت‌های پیچیده و دشوار همه مردان رئیس‌جمهور (All the President’s Men) قرار بگیرد.

منبع: فیلیمو شات