خلاصه جلد دوم رمان راز شاهزاده شهر جادو:
اینجا دنیایی دیگر است.دنیایی مخوف، راز آلود و ناشناخته.سرنوشتی شوم و
مسئولیتی بزرگ بر شانه های ظریف دخترک سنگینی میکند.
حال،زمان این رسیده که دخترک کوچک قصه بزرگ شود،قدرت بگیرد و درست فکر کند و ترس را کنار بگذارد.
باید دید پرنسس ترسوی ما با قلبی مالامال و پرشده از عشقی سوزناک میتواند در این
جنگ بزرگ و نابرابر همراه با مریدان خود،پیروز شود؟
و آیا توان شنیدن حقیقت را دارد و میتواند بین
بد و بدتر یکی را انتخاب کند و با مشکلات جدیدش روبه رو شود و روی پاهای خودش
بایستد یا بازهم به دنبال یک تکیه گاه میگردد…؟؟!
قسمتی از رمان راز شاهزاده شهر جادو جلد دوم :
به نام خالق پیدا و پنهان
که پیدا و نهان داند به یکسان
از درد جیغ های گوش خراشی میکشیدم.
دو جلاد سیاه پوش با کمال بی رحمی دست هامو از مچ گرفته بودن و منو به طرز
وحشیانه ای به طرف جایگاه اعدام میکشیدن.
مردم دورتا دور جایگاه جمع شده بودن و با لبخند به منی که روی زمین کشیده
میشدم،چشم دوخته بودن و مدام در گوش هم پچ پچ میکردن.
برای دانلود رمان عاشقانه اینجا کلیک کنید.