تصور کنید با فرزندتان مشغول بازی هستید. او بازی با پازل کودکانه را انتخاب، و شروع به قرار دادن قطعات پازل در جای مناسب کرده است. بعد از چند دقیقه جاگذاری قطعات برای کودک سخت تر می شود و کودک با چرخاندن قطعه به جهات مختلف، تلاش می کند محل مناسب آن را پیدا کند. شما از فرزند خود می پرسید” کمی کمک می خوای ؟” اما کودک کمک شما را پس می زند و با صدای هیجانزده می گوید:” نــــــــه! برو! بذار خودم پیدا کنم” و به تلاش ادامه می دهد اما موفق نمی شود، شروع به داد و فریاد می کند قطعه پازل را که در دست دارد به طرفی و بقیه قطعات را به سوی شما پرت می کند.
این اتفاق برایتان آشنا نیست؟ اگر شما به عنوان پدر یا مادر در چنین موقعیتی قرار بگیرید چه خواهید کرد؟ ترجیح می دهید امروز تسلیم بشوید و شاید فردا دوباره شروع کنید یا از فرصتی که پیش آمده استفاده می کنید و به فرزندتان برای فهمیدن هیجاناتش و صحبت در مورد آن ها کمک می کنید؟
آیا موافقید کودکان نیز مانند بزرگسالان با تعداد زیادی از هیجانات رو به رو می شوند؟ یعنی کودک هم ممکن است خشمگین، غمگین، عصبانی و خوشحال شود یا خجالت بکشد با این تفاوت که او هنوز نمی داند با چه کلماتی احساساتش را توصیف کند و به جای آن به شکلی نامناسب و به صورت فیزیکی هیجاناتش را بیان می کند. آیا موافقید بزرگسالان می توانند در این راه به کودکان کمک کنند؟ اگر در این دو مورد توافق داریم به خواندن مطلب ادامه دهید.
درباره مهارت هیجانی کودکان چه می دانید؟
هیجان همان احساس درونی شخص است. مثل : ترس، خشم، شادی، احساس گناه و …
کودکی که هیجانات خود را می فهمد می تواند با آنها روبه رو شود و مهارت های هیجانی را کسب کند. یعنی می تواند احساساتش را به شکل مناسب بیان کند (مثلا وقتی خوشحال است می خندد) می تواند هم چیزی که خودش احساس می کند و هم چیزی که دیگران احساس می کنند را بشناسد، می تواند هیجاناتش را برای بهتر رو به رو شدن با موقعیت های متفاوت اصلاح یا هماهنگ کند (مثل آرام کردن خود وقتی خشمگین است).
هیجاناتی که کودکان ابراز می کنند بستگی به سن و فرهنگ آنها دارد.
رفتارهای عاطفی کودکان هم بستگی به خلق و خو و رشد ادراکی او دارد و هم به روشی که نسبت به موقعیت ها و اشیا جدید نشان می دهد.
کودکی که در موقعیت های جدید شادی و توجه نشان می دهد قابلیت بیشتری برای کسب مهارت های هیجانی دارد تا کودکی که در همان موقعیت ها غمگین می شود یا می ترسد.
کودکی که در اویل زندگی تجربه های منفی داشته (مثل وحشت یا بدرفتاری) اگر به او کمک نشود می تواند در مدیریت هیجاناتش دچار مشکل شود.
کودکی که هیجاناتش را می شناسد می تواند با آن ها رو به رو شود و مهارت هایی در زمینه هوش هیجانی (EQ) کسب کند. یعنی کودک می تواند احساساتش را به شکل مناسب بیان کند. او نه تنها توانایی شناخت احساسات خود بلکه توانایی شناخت احساس دیگران را نیز دارد و می تواند هیجاناتش را برای رویارویی بهتر با موقعیت های خاص اصلاح کند یا با آن موقعیت سازگار شود، مثلا می تواند هنگام عصبانیت خود را آرام کند.
به احتمال زیاد کودک دارای مهارت های هیجانی، حس همدلی بیشتری دارد زیرا می تواند احساس دیگران را بفهمد و به دیگران برای پیدا کردن روش های مناسب در موقعیت های منفی کمک بیشتری کند.
کودکی که در هماهنگ شدن با هیجاناتش مشکل دارد ممکن است دچار افسردگی، پرخاشگری و نگرانی شود.
بزرگسالان می توانند به کودکان کمک کنند تا احساسات خود را بشناسند.
چطور به فرزندمان کمک کنیم هیجانات و احساسات خود را بفهمد؟
1- احساس کودک را با کلماتی که می شناسد و فهم آن برایش آسان است توضیح دهید. سعی کنید از تصویر، کتاب یا فیلم استفاده کنید تا به تصویری کردن هر هیجان کمک کنیم. مثلا: “نگاه کن سنجاب کوچولو چقدر خوشحاله فندق پیدا کرده”
2- به فرزند خود روش های مختلفی که می تواند با احساسات خود رو به رو شود را بیاموزید و اجازه دهید خودش روش مناسب برای بیان احساسش را انتخاب کند. مثلا :
می گوییم: “بعد از بازی با اسباب بازی هات، وقتی داری اونا رو سرجاشون میذاری خسته میشی، خوب به نظرت چکار باید کرد؟ شاید بتونی از کسی کمک بگیری یا چطوره یک لحظه صبر کنی، یک نفس عمیق بکشی و دوباره شروع کنی.”
از موقعیت هایی تکراری که فرزندتان می تواند به خاطر بیاورد یا به دفعات تکرار می شود با او صحبت کنید. مثلا: “دیروز چون آرش اجازه نداد با کامیونش بازی کنی اینقدر عصبانی شدی که اونو زدی؟ درسته؟ خوب وقتی آرش بهت اجازه نمی ده با اسباب بازی که می خوای، بازی کنی و احساس می کنی عصبانی هستی به غیر از زدن چکار می تونی بکنی؟”
از کتاب استفاده کنید. مثلا وقتی کتاب میخوانید با اشاره به شخصیت داستان از فرزند خود بپرسید: “این… در این لحظه چه احساسی داره؟ از کجا میدونی؟ تو قبلا چنین احساسی داشتی؟ وقتی این احساسو داری چکار می کنی؟”
ساده حرف بزنید و از تصویر یا فیلم استفاده کنید و سعی کنید همیشه “درسی” که می خواهید به کودک بیاموزید چیزی واقعی باشد که در زندگی فرزندتان وجود دارد.
به فرزند خود روش های دیگری به غیر از زدن، پرتاب کردن یا… برای بیان احساساتی مثل عصبانیت، غمگینی یا خشم که می تواند عکس العمل های نامناسب در پی داشته باشد بیاموزید. مثلا هنگام خشم یا عصبانیت می تواند نفس عمیق بکشد، هنگام اختلاف یا دعوا با کودک دیگر از بزرگسالان برای حل مسئله کمک بگیرد، هنگام ناراحتی یا غمگینی نوازش طلب کند یا وقتی عصبی است می تواند فضایی آرام پیدا کند تا آرامش خود را بازیابد.
3- هنگامی که فرزندتان به جای نشان دادن عکس العمل غیر ارادی از خود، برای اولین بار سعی می کند درباره احساسش حرف بزند، او را تشویق و حمایت کنید. واقعا مهم است به فرزندتان بگویید کارش چقدر خوب بوده و شما چقدر به او افتخار می کنید. مثلا می توانید هنگام بازی، در اتومبیل یا هنگام غذا خوردن با هم از احساسات او صحبت کنید. اطمینان داشته باشید اگر هنگام خردسالی مدیریت هیجانات را به فرزند خود بیاموزید، در بزرگسالی او به طور طبیعی آن را انجام خواهد داد.
4- سعی کنیم همیشه احساس خود را به شکل طبیعی بازگو کنیم زیرا کودک می فهمد ما برای بیان احساساتمان از این روش استفاده می کنیم و به احساسات دیگران نیز پاسخ می دهیم، روشی که مسلما نیاز به تلاش دارد.
چند تمرین تمرین های عملی
با فرزند خود تقلید هیجانات را بازی کنید
بازی را شروع کنید با گفتن: “من یه حس رو نشون میدم و تو با نگاه کردن به صورت من حدس بزن چه حسی دارم.” بعد با صورت خود یکی از احساسات را تقلید کنید مثل غمگینی یا خوشحالی یا … .
وقتی فرزندتان موفق شد احساس و نام آن را حدس بزند او را تشویق کنید و از او بپرسید : “میدونی چرا من خوشحالم؟” و مثال ساده ای برای او بیاورید که خودش قبلا تجربه کرده باشد مثل : “رفتن به پارک منو خوشحال می کنه ولی وقتی برف میاد و نمی تونیم بریم پارک من غمگین میشم.” یا “وقتی با هم بازی می کنیم من خوشحال میشم” یا… .
بعد از آن اگر احساس می کنید فرزندتان آمادگی دارد می توانید از او بپرسید: ” تو چه وقتایی ( یا از انجام چه کارهایی ) خوشحال میشی؟”
بعد به فرزند خود بگویید : “حالا نوبت توست که یه احساس رو نشون بدی و من حدس بزنم چه حسی داری” اگر فرزندتان همان احساس شما را تقلید کرد تعجب نکنید زیرا زمان لازم است تا خودش بتواند در این بازی خلاقیت به خرج دهد.
تا وقتی فرزندتان مایل است بازی را ادامه دهید، یادتان باشد می توانید در زمان مناسب دیگری آن را دوباره انجام دهید.
داستانی برای فرزند خود تعریف کنید
کتابی را انتخاب کنید که شخصیت های داستان هیجانات مختلفی ابراز می کنند (مثلا قهرمان داستان ترسیده یا خوشحال، غمگین، نگران، گیج و … است). در جایی که شخصیت داستان هیجان یا احساسی را بیان می کند خواندن را متوقف کنید و از فرزند خود بپرسید : “فکر می کنی او چه احساسی دارد؟” “چرا این احساس را پیدا کرده؟” یا “به صورتش نگاه کن، بگو از کجا فهمیدی که او این احساس را دارد؟” یا “آیا قبلا حس…….. ( نام احساس را بگویید) داشتی؟” “وقتی این حس رو داشتی چکار کردی؟” ، “بعد چی شد؟” ، “حالا … ( نام شخصیت داستان را بگویید) باید چکار کند؟”
مدت زیادی روی هر حس توقف نکنید و گفتگو درباره آن را تا زمانی ادامه دهید که برای فرزندتان جالب است.
با کمک فرزند خود کتاب خلق کنید
کار آسانی است فقط به کاغذ، مداد یا ماژیک و منگنه احتیاج دارید.
می توانید کتابی درباره هیجانات بسازید به این ترتیب که از فرزند خود بخواهید صفحات آن را با چیزهایی که دلیل آن حس هستند پر کند. مثلا “کتاب شادی” می تواند شامل عکس ها، تصاویر، نقاشی ها و … باشد که چیزها یا موقعیت هایی را معرفی می کند که موجب خوشحالی فرزندتان می شود. برای این کار از تصاویر مجلات یا عکس های خانوادگی، دوستان، نقاشی ها، گفته های خود کودک و یا… استفاده کنید و روی کاغذ بچسبانید.
همچنین می توانید کتابی بسازید که احساسات و هیجانات متفاوت را نشان دهد مثل: شادی، غم، ترس، افتخار، شگفت زده، عصبانیت و… .
برای کودکانی که چیزهای زیادی برای گفتن درباره احساسات شان دارند می توانید از او بخواهید جمله ای در مورد احساسش یا چیزی که دلیل بوجود آمدن آن می شود بگوید تا شما آن را روی کاغذ بنویسید. بعد کودک می تواند برای به تصویر درآوردن احساسش تصویری را روی کاغذ بچسباند یا نقاشی کند بعد صفحات را به یکدیگر منگنه کنید.
صد البته این فعالیت ها برای فرزندتان لذت بخش تر و سرگرم کننده تر می شود اگر شما همراهیش کنید و ممکن است برایش مشکل باشد اگر آنها را به تنهایی انجام دهد.
بازی “ای آینه …چه می بینم” را با فرزند خود انجام دهید
برای این بازی از آینه ی دیواری یا یک آینه کوچک استفاده کنید.
به آینه نگاه کنید و مثلا حالت حس خوشحالی را به صورت خود بدهید. و بگویید : “ای آینه، آینه چی می بینم؟” بعد همان حالت صورت را به فرزند خود نشان دهید و بعد از چند لحظه دوباره به آینه نگاه کنید و بگویید : “یه مامان خوشحال می بینم که منو نگاه می کنه.”
حالا آینه را به طرف فرزند خود برگردانید و بگویید: “نوبت توست.” اگر لازم شد جمله ” آینه آینه، چه می بینم” را برایش یادآوری کنید یا می توانید با هم بگویید. بعداز او بخواهید یکی از احساسات را انتخاب و با حالت چهره بیان کند و به او کمک کنید تا بگوید: “یه بچه ( نام احساس را بگویید) می بینم که منو نگاه می کنه!”
در این بازی هم اگر فرزندتان همان احساس شما را تقلید کرد تعجب نکنید و بازی را تا آنجا که مایل است ادامه دهید.
منبع : اختاپوس