با نزدیک شدن به پایان سالی که پر از آشفتگی های شخصی و کاری بود، حسابی نقشه کشیده بودم تا با شروع سال ۲۰۲۰ همه چیز را تغییر دهم و اوضاع را راست و ریست کنم. نقشه های نابی که بازیهای کامپیوتری حتا در گوشه ای از آن جایی نداشتند. تصمیم گرفته بودم تا جایی که میتوانم سفر کنم، حتی بیش از پارسال. برای دورهمی های دوستانه در رستوران ها و بارها لحظه شماری میکردم و برای یک یا حتی دو مهمانی مفصل در خانه ام برنامه ریزی کرده بودم. هرگز تصورش را نمیکردم که بازی های کامپیوتری بخشی از این برنامه مفصل باشند. اما همانطور که همه شاهد بودیم سال ۲۰۲۰ اصلاً آنطور که فکر میکردیم شروع نشد و تمام برنامه ها و نقشه های من نیز به فنا رفت! نزدیک بود آشفتگی های سال قبل را با خود به سال جدید بیاورم که ناگهان بلیتی غیرمنتظره برای سفری شگفت انگیز و ماجراجویانه یافتم.
فرایند خودشفایی با بازی های کامپیوتری
همه ی ما داستان سال ۲۰۲۰ را به خوبی می دانیم. وقتی سفر، به عنوان مهم ترین بخش از برنامه ی خود شفایی من در سال نو، لغو شد و مرا در آشفتگی هایم رها کرد، من ماندم و کنسول بازی ام. بازی کامپیوتری تنها چیزی بود که توانستم به آن پناه ببرم. خوشبختانه گرچه سال ۲۰۲۰ شروعی وحشتناک داشت اما تعداد زیادی بازی ویدیویی عالی ارائه داد که راه فرار از آن همه مصیبت سال نو را به خوبی فراهم میکرد. همانطور که در خلال فجایع سریالی ای که ۲۰۲۰ برای ما به ارمغان آورد بازی میکردم کم کم متوجه شدم که بسیاری از مقاصد مورد علاقه ام در دنیای واقعی را دارم در دنیای مجازی تجربه میکنم.
سفر به سرزمین آفتاب تابان با بازی های ویدیویی
سوء تفاهم نشود. دیدن ژاپن در یک بازی کامپیوتری نسبت به تجربه شگفتی های آن کشور در زندگی واقعی مثل روشن کردن شمع در مقابل خورشید است. اما برای من که تجربه واقعی ام از ژاپن محدود به توکیو بود، وقتی بیشترین زمان بازی ام در تفرجگاه های دیجیتالی آن کشور می گذشت، نمیتوانستم احساس خوشایندی نداشته باشم. دوست داشتم با Persona 5 Royal مکان هایی را که فقط چند ماه قبل بازدید کرده بودم کاوش کنم. این بازی نه تنها محبوب ترین بازی من در بین بازی های ویدیویی اول شخص است بلکه شیبویا و دیگر مناطق مهم توکیو طوری در آن نشان داده میشوند که تقریباً حس میکردم خودشان شخصیت دارند.
من قادر بودم از طریق «یاکوزا: همچون اژدها» در مناطق بیشتری از توکیو و اطراف آن پرسه بزنم. در حالی که «شبح سوشیما»، زیباترین بازی کامپیوتری ای که تا کنون دیده ام، بلیت دیگری را برای اکتشافات بیشتر، به علاوه ی یک ماشین زمان در اختیارم گذاشت.
بازی های ویدیویی، حسرت گذشته یا خاطره بازی؟
ماجراجویی من به ژاپن محدود نشد. قسمت دوم بازی «آخرین بازمانده ما» مرا به سفری مخاطره آمیز در تاریخ برد. به مناطق گوناگونی در سیاتل، شهر مورد علاقه ی خودم در شمال غربی اقیانوس آرام. «مرد عنکبوتی» شرکت ماروِل نیز به من این فرصت را داد تا دوباره منهتن عزیز را که دلم خیلی برایش تنگ شده بود ببینم. گرچه تماشای پل بروکلین از دور بدون اینکه بتوانم از این سر تا آن سر آن بروم کمی حال گیری بود. «اسکیت باز» باعث شد آزادانه از بسیاری از شهرهای جهان دیدن کنم. البته اقرار میکنم این کار بیشتر خاطره بازی بود تا حسرت زندگی عادی گذشته را خوردن.
مکانهای خارق العاده ای که میتوانستم در آنها غوطه ور شوم برایم به منزله ی تعطیلاتی کوچک بودند. چیزی که مثلاً در «سایبر پانک ۲۰۷۷» تجربه کردم. «نایت سیتی» هم یک مکان بزرگ و رنگارنگ بود که باید خود را در آن غرق کرد. همین احساس را میتوان در مورد جهانهایی مانند «میدگار» و «گلدن آیل» در فاینال فانتزی ۷ و Immortals Fenyx Rising تجربه کرد. این مکانها واقعی نبودند اما جهانی بودند که من بدون زحمت زیاد میتوانستم در آنها بچرخم و لذت ببرم.
شاید به نظر عجیب بیاید که خوره ی بازی ای مثل من زمان زیادی را صرف بازی کامپیوتری ای که میتوانست بهترین راه مقابله با افسردگی ناشی از لغو سفر و خانه نشینی اجباری باشد نکرد: شبیه ساز پرواز شرکت مایکروسافت. تجربه ی اندک آن نه تنها به من اجازه داد تا هر نقطه ی کره زمین را با تصاویر بسیار واقع گرایانه ای ببینم بلکه لذت سفر با دیدن فرودگاههایی که برایم خیلی آشنا بودند کامل شد. ممکن است بگویید این راحت ترین بخش از سفری است که دلم میخواست با آن انتقام خانه نشینی را بگیرم اما اگر راستش را بخواهید از وقتی مجبور به دورکاری شدم و کارهای سازمانی ام را به کامپیوتر شخصی ام در خانه منتقل کردم برایم سخت است خودم را مجبور کنم بیش از آنچه واقعاً نیاز است پشت کامپیوترم بنشینم. هر وقت مایکروسافت نسخه ایکس باکس شبیه ساز پروازش را منتشر کند یا ما دوباره به شرکت برگردیم دوباره آن نوع سفر را تجربه خواهم کرد.
همه چیز سفر نیست
در بازی های امسال لحظات متفاوت دیگری هم وجود داشت. از شنیدن هیاهوی جمعیت در بازی هیجان انگیز UFC شرکت EA Sports و فریادهای بی امان تماشاگران در بازی راگبی Madden NFL 21 گرفته تا احساس خوشایند رهبری یک گروه بزرگ جشنواره موسیقی در بازی «فیوزر». حتی کارهایی مثل پریدن و لی لی کردن از روی جزیره ها، جست و خیز کردن، دویدن و… که در بازی The Touryst انجام دادم با اینکه برای مردی مثل من و در سال ۲۰۲۰ کمی غیر عادی بود اما در عین حال به نوعی آرامش بخش هم بود.
بدون شک یکی از بهترین قسمتهای سفر دیدن دوستان و خانواده ای است که دور از شما زندگی میکنند. تجربه ی عجیب و غریب امسال این فرصت را برای من ایجاد کرد تا از راه دور اوقات مفیدی را با دوستان و آشنایانم سپری کنم. آن هم خارج از یک گروه Trivia Zoom که در ماههای ابتدایی همه گیری به عضویت آن در آمده بودم. بازی هایی مانند Fall Guys و Overwatch (بله میدانم که این آخری محصول سال ۲۰۲۰ نیست، اما من هنوز هم آن را بازی می کنم!) بهانه های سرگرم کننده ای برای معاشرت با دوستانی به من داد که امسال به هیچ روش دیگری نمیتوانستم آنها را ببینم. در بین این بازی ها هیچ بازی ای بهتر از Animal Crossing: New Horizons مفهوم سفر و حس خوب دیدار دوستان را نمی رساند. با موقعیت سنجی بی نقص در بازی قادر بودم به خانه های مجازی دوستانم سر بزنم تا هم با هم وقت بگذرانیم و هم من با شیطنت و زیرکی از خانه ی آنها برای درست کردن و سر و سامان دادن به جزیره ی خودم الهام بگیرم. با وجود این که حالت بازی چند نفره (مالتی پلیر) بازی از نظر عملکرد و راحتی بازیکن، بدترین نقطه ضعف آن است اما به هر حال این بازی چیزی بود که من در آن شرایط به آن احتیاج داشتم.
من خوش بینانه به سفرهای بیشتر در سال ۲۰۲۱ امید دارم. دلم برای خانواده و دوستانم خیلی تنگ شده است. همینطور برای لذت ناب سرگشتگی و ماجراجویی در مکانهای تازه و غریب. وقتی به بازخوردها و نظرات افراد دیگری که سازنده های بازی منتشر کرده اند نگاه میکنم میبینم افراد زیادی در فقدان روال معمول زندگی آن هم در مهمترین لحظه ی سال، احساسی مشابه آنچه من تجربه کردم را تجربه کرده اند. گرچه همچنان به آینده امید بسته ام اما باید بگویم تجربه بی نظیری را پشت سر گذاشتم و زبانم قاصر است از سپاسگزاری از سازنده ها و خالقان چنین تجربه ی منحصر به فرد و فوق العاده ای.
منبع : اختاپوس