طرفدار فرضیه گایا

داستان کوتاه انگیزشی:آیا شما مرغ هستید؟

داستان کوتاه انگیزشی:پسر و دختر کوچولوی فقیر

داستان کوتاه انگیزشی:بادکنک سیاه

داستان کوتاه انگیزشی:فاصله مشکل تا راه حل

داستان کوتاه انگیزشی:قورباغه حرف نشنو

چند قورباغه از جنگلی عبور می‌کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به آن دو قورباغه گفتند: «که دیگر چاره‌ای نیست، شما به زودی خواهید مرد.

داستان کوتاه انگیزشی:یکی از مهمترین خصایص انسان

داستان کوتاه انگیزشی:قیمت شما چند است؟

یکی، در پیش بزرگی از فقر خود شکایت میکرد و سخت مینالید. گفت: «خواهی که ده هزار درهم داشته باشی و چشم نداشته باشی؟

داستان کوتاه انگیزشی:شرط گاوی

داستان کوتاه انگیزشی:دوست داری جای این میلیاردر باشی؟

ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭی ﻗﺒﻞ ﺍز ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯿﺶ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺣﻀﺎﺭ ﮔﻔﺖ: «ﺍز ﻣﯿان ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻣﻬﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﯾﻮن، ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ؟

داستان کوتاه انگیزشی:ابزار گران شیطان

گویند روزی شیطان همه جا جار زد که قصد دارد از کار خود دست بکشد و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد. او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی، شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود. ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد. کسی از او پرسید: «این وسیله چیست؟

شعر محیط زیست

ولی فصل بهار و خزان گذش

شعر محیط زیست

برای خود قصری ساخته ا

شعر محیط زیست

و هر چه را بیشتر می خواه

شعر محیط زیست

تو از کدام بیابان تشنه می آیی

شعر محیط زیست

از دست های خود جاری ک

شعر محیط زیست

پرواز می کند پرست

شعر محیط زیست

مرا در تن درختی جستجو کنی

شعر محیط زیست

به هنگام شکفتن