هر روز صبح که از خواب بیدار میشویم، در اولین حرکت سراغ موبایلمان میرویم و اپلیکیشنهای محبوبمان مثل اینستاگرام یا تلگرام را چک میکنیم. احساسی به ما میگوید که حتما باید موبایلمان را چک کنیم. یا هروقت یک قسمت از سریالی را تمام کردیم، حسی به ما میگوید تا قسمت بعدی را ببینیم.
ما دیزاینرها در شکل دادن تجربه کاربر نقش اساسی ایفا میکنیم. دقیقا مانند جادوگری و تفاوتش با جادوی سیاه، الگوهای سیاه تجربه کاربری هم وجود دارند. مثل تشویق کاربر به کلیک کردن بر روی یک دکمه به صورت بصری یا پیچیده کردن ساختار نگارش یک صفحه تا کاربر از روی بیحوصلگی آن را رد کند و در نهایت نتیجهای که طراح میخواهد بدون هیچ تفکری حاصل شود.
برای مثال در نتفلیکس، وقتی یک قسمت از یک سریال را تماشا میکنید، قبل از اینکه خود را نیازمند به تصمیمگیری ببینید، برای شما سادهترین و پرسودترین تصمیم گرفته میشود و با چند ثانیه صبر، سیستم شما را به قسمت بعدی سریال میبرد و به نوعی شما را تشوق به تماشای یکجای تمام یک فصل میکند. البته پس از اعتراضهایی در این زمینه، بعد از تماشای طولانی مدت، با پیام «هنوز داری تماشا میکنی؟» مواجه میشوید.
گاهی باید در هر مقامی، به نفع نسل بشر گام برداشت و الگوهای مسموم قدیمی را شکست.
مقاله امروز، درباره مفاهیمی مثل «خوانا و صریح» بودن متون طرح یا اپلیکیشن، ایجاد احساس همیاری و همدلی در کاربر و استفاده درست از جلوههای بصری در جهت تربیت کاربرانی «آگاه و هوشیار» بجای کاربرانی «پرکار و معتاد» است.
مقاله امروز را از دست ندهید:
نویسنده: آرش اصغری