معرفی کتاب خشم و هیاهو

معرفی کتاب خشم و هیاهو

مختصری در خصوص کتاب خشم و هیاهو:

کتاب خشم وهیاهو یکی از برجسته ترین آثار ادبی دنیا، رمانی به قلم ویلیام فاکنر آمریکایی می باشد. این کتاب در سال 1929 به چاپ رسید و بیشترین نقد و نظر را در میان آثار فاکنر به خود اختصاص داد. کتاب خشم و هیاهو از نظر محتوا کتابی بسیار پیچیده است که به همیین دلیل به افرادی که به کتاب خواندن آشنا نیستند یا به اصلاح تازه شروع به کتاب خواندن کرده‌اند پیشنهاد نمی‌شود.

درباره ویلیام فاکنر نویسنده‌ی کتاب خشم و هیاهو:

ویلیام فاکنر در سال 1897 میلادی در می سی سی پی به دنیا آمد ولی چند سال بعد همراه با خانواده به شهر آکسفورد نقل مکان کرد.به علت مشکلات جسمانی نتوانست وارد ارتش شود اما به عنوان دانشجوی افسری وارد دانشگاه افسری یگان پرواز سلطنتی کانادا شد و در سال 1918 به عنوان افتخاری ستوان دومی نائل شد.

فاکنر به لطف لایحه‌ی پذیرش سربازانی که از جنگ برگشته بودند، وارد دانشگاه می سی سی پی شد ولی یکسال بعد یعنی در سال 1924 ترک تحصیل کرد و در سال 1929 با استل اولدم ازدواج کرد. در طی سال های بعد در هالیوود نیز به فعالیت پرداخت و در آنجا تعدادی فیلم نامه هم نوشت . فاکنر در سال 1949 برنده جایزه نوبل ادبیات شد و سخنرانی باشکوهی را انجام داد.


داستان کتاب خشم و هیاهو

کتاب خشم و هیاهو بازگو کننده داستان فروپاشی یک خانواده در می سی سی پی است. این داستان در چهار فصل و توسط چهار راوی مختلف نقل می‌شود که هرکدام شخصیت های بسیار متفاوتی دارند و همین باعث پیچیدگی داستان می‌شود. خانواده کامپسون شامل پدر ( جیسون کامپسون ) ، مادر ( کاولین باسکومپ) و سه پسر به نام های کونتین ، جیسون و بنجامین و همچنین یک دختر به نام کدی میباشد.

فصل اول از کتاب خشم و هیاهو


فصل اول داستان را از زبان بنجی ( فرزند معلول ذهنی ) خانواده می‌شنویم. اکنون می دانیم که معلولیت ذهنی بنجی اوتیسم بوده است . بنجی شخصی در خود مانده است که مدام در گذشته سیر می‌کند. عنوان این فصل، «هفتم آوریل 1928» است که در واقع روز تولد بنجی می‌باشد . بنجی در این فصل مدام به تعریف از گذشته‌های دور و نزدیک می‌پردازد و این باعث می‌شود که خواندن این فصل برای خواننده بسیار پیچیده شود. حضور کدی باعث آرامش بنجی است به شکلی که کدی وقتی به مدرسه می رود بنجی در زمین فوتبال منتظر بازگشتش می نشیند.

فصل دوم کتاب خشم و هیاهو


فصل دوم از زبان کونتین پسر بزرگ خانواده نقل می‌شود . خانواده با فروختن قطعه زمینی، فرزند بزرگشان یعنی کونتین را برای ادامه تحصیل به دانشگاه هاروارد فرستاده اند. این فصل هم مانند فصل اول پیچیدگی‌های زیادی را برای خواننده پدید می‌آورد. کونتین علاقه‌ای خارج از عرف به کدی (خواهرش) دارد . کدی نیز روابطی خارج از عرف با پسران دارد. در یکی از همین روابط است که کدی باردار می‌شود. مادر خانواده پس از مطلع شدن از خبر بارداری کدی، وی را به شهر دیگری می‌برد و یک شوهر مصلحتی برایش پیدا می‌کند. کونتنین با این تصمیم مخالف است تا جایی که قصد دارد تجاوز به کدی را به عهده بگیرد و با او از خانه فرار کند.


فصل سوم کتاب خشم وهیاهو


فصل سوم از کتاب خشم و هیاهو توسط جیسون برادر بدجنس خانواده بیان می شود.

جیسون شخصیت منفعت طلب کتاب خشم و هیاهو میباشد که در آینده زندگی می‌کند و همواره در حال نقشه کشیدن برای دیگران برای به دست آوردن منافع بیشتر است. در این فصل 15 سال از فوت پدر می‌گذرد و جیسون در این 15 سال عهده دار امور خانواده بوده است. اکنون او در حال طرح ریزی برنامه‌ای است تا با بیرون کردن فرزند کدی از خانواده و ارسال او به پرورشگاه هزینه ها را کم کند. در تمام این سال ها جیسون به کدی این اجازه را نمی داد که فرزندش را ببیند. پیچیدگی رمان در این فصل کمتر شده است اما پیچیدگی های شخصیت جیسون همچنان رمان را در سطح بالایی از جذابیت نگه می دارد.

فصل چهارم از کتاب خشم و هیاهو

در این فصل با دلسی کلفت خانواده کامپسون ها همراه می شویم . داستان در این فصل از زبان دانای کل نقل می شود (سوم شخص). روایت در این فصل منظم می شود و همواره زمان حال را به تصویر می کشد. دغدغه ها واقعی تر و عینی تر می شوند و داستان رو به اتمام می رود.


نقدی بر کتاب


خواندن کتاب خشم و هیاهو ویلیام فاکنر چندان آسان نیست. این کتاب را باید چند بار خواند تا بتوان داستان آن را به شکلی درست درک کرد. کتاب خشم و هیاهو بیشتر شبیه پازلی است که ذهن مخاطب را به چالش می‌کشد و از مخاطبش می خواهد با قراردادن تکه های پازل ( بخش های مختلف داستان) کنار هم داستان را درک کند. فاکنر در کتاب خشم و هیاهو به خوبی توانسته است با زمان بازی کند و آن را مفهومی برای گیج کردن مخاطش قرار دهد.در جایی فاکنر در خصوص کتاب خشم و هیاهو جمله ای نوشت که ذکر آن خالی از لطف نیست:


کتاب خشم و هیاهو را نوشتم و یاد گرفتم چگونه کتاب بخوانم.


تیم کتاب وب خواندن این کتاب را به افرادی که هنوز در کتاب خواندن حرفه ای نشده‌اند پیشنهاد نمی کند اما اگر دنبال چالشی برای ذهن خود می‌باشید کتاب خشم و هیاهوی ویلیام فاکنر می تواند بهترین انتخاب باشد. در پایان، توجه شما را به 5 نکته مهم در خصوص کتاب خشم و هیاهو دعوت می کنیم:

5 نکته درباره‌ی کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر


1. کتاب خشم و هیاهو آسان نیست.


ویلیام فاکنر کتاب خشم و هیاهو را در سال 1929 نوشت. قبل از آن سه رمان دیگر نوشته بود که همه‌ی آن داستان سرراست و آسانی دارند. کتاب خشم و هیاهو اولین رمانی است که ویلیام فاکنر سبک پیچیده‌ی خود را در آن وارد می‌کند. بعد از کتاب خشم و هیاهو، سبک نوشته‌های ویلیام فاکنر دشوار می‌شود: اولاً راوی داستان چند بار تغییر می‌کند و ممکن است حرف‌های ضد و نقیضی از آدم‌ها بشنویم که شاید تا آخر داستان معلوم نشود کدام راست می‌گوید. ثانیاً فاکنر ناگهان از میان گفت‌وگوی آدم‌ها، وارد ذهن یکی از آنها می‌شود و گفت‌وگوی او با خودش را دنبال می‌کند. بنابراین کتاب خشم و هیاهو آسان نیست و معمولاً مجبور می‌شوید یک بخش یا حتی کل کتاب را دوباره بخوانید. ولی اگر صبور باشید، مطمئناً از داستان لذت می‌برید. مثلاً فصل اول کتاب خشم و هیاهو از زبان بنجی است که عقب‌مانده‌ی ذهنی است و هرچه می‌بیند و می‌شنود یا بدون رتوش و تغییر و درست مثل دوربین گزارش می‌کند و هیچ تفسیری از ذهن خودش وارد داستان نمی‌کند. به همین خاطر کمی طول می‌کشد تا به شیوه‌ی حرف زدنش عادت کنید. ولی وقتی با سبک حرف‌هایش آشنا شدید، می‌بینید که فاکنر چقدر زیبا دنیا را از چشم یک آدم کندذهن به ما نشان می‌دهد.



2. کتاب خشم و هیاهو دو شخصیت هم‌نام دارد.


شاید موقع خواندن کتاب خشم و هیاهو تعجب کنید که چرا کوئنتین بعضی وقت‌ها پسر است و بعضی وقت‌ها دختر! وقتی روایت بنجی را در فصل اول می‌خوانیم، شاید اول متوجه نشویم که او از دو کوئنتین حرف می‌زند که یکی از آنها دختر است. ولی او نمی‌تواند این چیزها را درست برای ما روشن کند، به خاطر همین شاید گیج شویم.


3. نام کتاب خشم و هیاهو برگرفته از نمایشنامه‌ی مکبث شکسپیر است.


نمایشنامه‌ی مکبث شکسپیر درباره‌ی شخصی است که برای رسیدن به قدرت، می‌‌خواهد همه را از پیش رو بردارد. ولی بعد از موفقیت، گرفتار مصیبت می‌شود. زیرا دشمنانش علیه او توطئه می‌کنند، همسرش خودکشی می‌کند، و دچار ناامیدی می‌شود. اینجاست که می‌گوید:

زندگی داستانی است که از زبان آشفته‌مغزی روایت می‌شود

و سرتاسر خشم و هیاهو است،

ولی بی‌معنا!

شاید بتوان گفت داستان کتاب خشم و هیاهو هم داستان زندگی است که از زبان آشفته‌مغزی به نام بنجی روایت می‌شود. جالب اینجاست که برادر بزرگ‌تر بنجی یعنی جیسن بسیار شبیه مکبث است، زیرا همیشه طمع دارد و فکرش مشغول آینده است. و برادرش کوئنتین مانند همسر مکبث خودکشی می‌کند و زندگی خواهرش یعنی کدی مانند او نابود می‌شود.


4. کلید فهم کتاب خشم و هیاهو زمان است.


کتاب خشم و هیاهو چهار فصل دارد که سه فصل از آن درباره‌ی اتفاقی که در روزهای ششم و هفتم و هشتم آوریل روی می‌دهد و یک فصل از آن مربوط به ماجرایی در چند سال قبل است. اتفاق اولی میان جیسن (برادر بزرگ) و کوئنتین (خواهرزاده‌ی او) می‌افتد. کوئنتین پول جیسن را می‌دزدد و فرار می‌کند و جیسن به دنبال اوست. این اتفاق بهانه‌ای می‌شود تا هرکدام از اعضای خانواده، دوران گذشته‌ی خانواده را در ذهن خود مرور کنند. ولی هرکدام از آنها بخش ویژه‌ای از گذشته و حال را تعریف می‌کنند تا اینکه بالاخره در فصل آخر، مستخدم آنها یعنی دیلسی تصویر کامل را در اختیار ما می‌گذارد. مثلاً فصل اول از زبان بنجی است که اصلاً درک درستی از زمان ندارد و زمان برایش مهم نیست. ولی فصل بعدی از زبان برادرش کوئنتین است که به‌شدت درگیر زمان است و حتی درباره‌ی زمان فلسفه‌بافی می‌کند:

پدر می‌گفت ساعت‌ها زمان را می‌کُشند. می‌گفت زمان تا وقتی چرخ‌های کوچک با تق‌تق آن را پیش می‌برند مرده است؛ زمان فقط وقتی زنده می‌شود که ساعت می‌ایستد.

فصلی از کتاب خشم و هیاهو که کوئنتین روایت می‌کند، پر از اشاره‌های جورواجور به زمان است:

پدر می‌گفت انسان مساوی است با سرجمع بدبختی‌هایش؛ شاید فکر کنی بالاخره بدبختی خسته‌اش می‌شود، ولی آن وقت، خودِ زمان است که مایه‌ی بدبختی‌ات می‌شود.

و در نهایت در فصل آخر که از زبان مستخدم خانه می‌شنویم، همه چیز روشن است و جای گذشته و حال در آن مشخص است:

در به داخل اتاق باز شد. جیسن لحظه‌ای توی در ایستاد و اتاق را از دیده پنهان کرد، بعد کنار رفت. با صدای کلفت و ملایمی گفت «بروید تو». رفتند تو. اتاق اتاقِ یک دختر نبود. اتاق هیچکس نبود، و بوی خفیف عطر و کرم ارزان و چندتا وسایل زنانه و دیگر نشانه‌های تلاش خام و بیهوده برای زنانه کردن اتاق که جز بر بی‌هویتی آن چیزی نیفزوده بود، حالت مرده و باسمه‌ای اتاق‌های کرایه‌ای را به آن داده بود.

5. سخنان ویلیام فاکنر در خصوص کتابش


ویلیام فاکنر بارها گفته است که کتاب خشم و هیاهو را بیشتر از بقیه‌ی رمان‌هایش دوست دارد، زیرا در این کتاب پنج بار سعی می‌کند قصه‌ای را روایت کند ولی شکست می‌خورد. منظور او چهار فصل اول است که هر بار از زبان یکی از شخصیت‌ها روایت می‌شود. و بار پنجم قطعه‌ای بود که سال‌ها بعد به کتاب اضافه کرد و امروزه به «ضمیمه‌ی کامپسن» معروف است. فاکنر در این ضمیمه تاریخچه‌ی خانواده‌ی کامپسن را از قرن هجدهم در اسکاتلند تا قرن بیستم در جنوب آمریکا دنبال می‌کند.

کتاب خشم و هیاهو ماجرای زندگی آدم‌هایی است که مدام «می‌خواهند بگویند» ولی نمی‌توانند. یکی به‌خاطر عقب‌ماندگی ذهنی، دیگری به‌خاطر فشار درد و رنج، دیگری زیر بار سنگین حسادت و طمع. و به همین خاطر حرف‌های آنان نهایتاً چیزی جز خشم و هیاهو نیست:

می‌خواستم بگویم، و او را گرفتم و می‌خواستم بگویم، و او جیغ زد و من می‌خواستم بگویم و می‌خواستم و شکل‌های روشن بنا کردند به ایستادن و خواستم بیرون بیایم. خواستم آن را از روی صورتم بردارم، اما شکل‌های روشن دوباره می‌رفتند. آنها به بالای تپه می‌رفتند به آنجا که افتاد و دور شد و خواستم گریه کنم. اما وقتی نفسم را تو دادم، نتوانستم نفسم را دوباره بیرون بدهم و گریه کنم، و خواستم خودم را از افتادن از بالای تپه نگه دارم و از تپه به داخل شکل‌های روشن و چرخان افتادم.

کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر را صالح حسینی و بهمن شعله‌ور به فارسی ترجمه کرده‌اند و انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات نیلوفر این ترجمه‌ها را منتشر کرده است.

متن پشت جلد کتاب

«تراژدی ما امروز ترسی جسمی، جهانی و همگانی است؛ و آنچنان دیر پاییده است که اکنون حتی می‌توانیم آن را بر خود هموار کنیم».

خشم و هیاهو توانایی فاکنر در بازآفرینی فرایندِ تفکر ذهن انسانی است؛ آغاز بنیادین آنچه جریان سیال ذهن می‌خوانند.

منبع:کتاب وب