معرفی مختصر کتاب چراغها را من خاموش میکنم
کتاب چراغها را من خاموش میکنم، چهارمین اثر زویا پیرزاد، چاپشده در سال 1380 است که با توصیفات ساده و در عین حال دلنشین خود، توجه خوانندگان عادی و بزرگان محافل ادبی را به خود جلب کرد و تا امروز بیش از 90 بار چاپ شده است.
کتاب چراغها را من خاموش میکنم چندین جایزهی ادبی در ایران را به خود اختصاص داده است؛ از جمله جایزهی ادبی یلدا، جایزهی کتاب سال و جایزهی بهترین رمان سال بنیاد گلشیری.
ترجمهی این کتاب به نام The Things We Left Unsaid یا «چیزهایی که نگفته باقی گذاشتیم» در سال 2012 توسط فرانکلین لوئیس منتشر شد.
داستان کتاب چراغها را من خاموش میکنم
داستان این کتاب، زندگی کلاریس آیوازیان، زنی ارمنی را توصیف میکند که در سالهای قبل انقلاب در محلهی بوارده جنوبی آبادان با همسرش آرتوش و دو دختر دوقلوی 11 ساله و پسر 15 سالهاش زندگی میکند. با ورود خانوادهی سهنفره سیمونیان به خانهی روبهرویی آنها و دوست شدن دختر آنها امیلی با دوقلوها و شکل گرفتن ارتباطات خانوادگی، آشفتگی و تغییراتی در زندگی یکنواخت کلاریس به وجود میآید که موجب حوادث کتاب چراغها را من خاموش میکنم میشود. توصیفاتی که در کتاب چراغها را من خاموش میکنم از آبادان قبل از انقلاب شده بسیار دلنشین و تا حدی شگفتانگیز است. البته این کتاب از زبان زنی در طبقهی خردهبورژوازی نوشته شده و ما همهی واقعیت را نمیبینیم ولی تا همین حد نیز دلنشین است. جنبشهای فعالان حقوق زن، آیینهای مسیحیت، فرهنگ خانوادههای ارمنی کتاب را برای خواننده آشنا و غیرآشنا جذاب میکند.
داستان طوری از نگاه کلاریس توصیف شده که ما در لحظاتی خود را با او یکی میدانیم، وقتی او حرص میخورد و چیزی نمیگوید، کلافگی را در درون خود حس میکنیم، وقتی با پسرش به مشکل برمیخورد، احساس مادر بودن میکنیم و وقتی عاشق میشود، احساس احمق بودن میکنیم و وقتی عشق دریافت نمیکند، سرخورده میشویم.
کلاریس، زن قهرمان داستان در واقع قهرمان نیست. او تنها یک نظارهگر است، میبیند ولی دست به کاری نمیزند. به فعالان جنبش زنان غبطه میخورد ولی کاری نمیکند. فردی را میخواهد ولی قدم پیش نمیگذارد. فردی را نمیخواهد ولی کنشی از او سر نمیزند. او آنچنان به یکنواختی زندگی خویش عادت کرده که تصور زندگی دیگری برای او ترسناک است. ولی ورود امیل سامونیان به زندگی او، تلنگری است برای پیدا کردن خود، زمان گذاشتن برای علایق شخصی و برای یک بار هم که شده تبدیل شدن به چیزی که دیگران از تو انتظار دارند و به آن عادت نداری.
نقد کتاب چراغها را من خاموش میکنم
در برخی از نقدها دربارهی کتاب چراغها را من خاموش میکنم گفتهاند کلاریس تنها موجودی منفعل است و برای بهبود زندگی خویش و گامی برداشتن بیرون از منطقهی امن خود تلاشی نمیکند. بعضی هم گفتهاند رمان بسیار ابهامآمیز و محافظهکارانه است. رمان در واقع محافظهکارانه نیست، بلکه چیزهایی ناگفته باقی گذاشته شده و هدف پیرزاد در نوشتن داستان در واقع همین است. او نمیخواهد از کلاریس یک زن قهرمان بسازد. کلاریس خودش را از بندهایی که او را به زندگی قبلیاش گره زده رها نمیکند. او یاد میگیرد که خود را بشناسد، دوست داشته باشد و اطرافیانش را هم دوست داشته باشد و این در جای خود، یک عمل قهرمانانه به شمار میآید.
سکوت و سکون عجیبی در عنوان کتاب چراغها را من خاموش میکنم احساس میشود. انگار حرف آخر شخصیت اول داستان، تلاش او برای پایان دادن به تمام بحثها و درگیریهای فکری و روزانه، کمی خلوت کردن، شاید اندکی کتاب خواندن، سیگار کشیدن زیر چراغ کوچک روی میز و مبل تکنفرهای که منظرهای از گلدان روی هرهی پنجره که باید خاکش عوض میشد، همین سکوت است. شاید فضایی برای فکر کردن به نگفتههاست؛ نگفتههایی که گفتنشان یک جور باعث بدبختی میشود و گفتنشان جور دیگر.
کلاریس، با وجود عشق به فرزندان و همسرش، فقط فاصله میخواهد، همدل میخواهد. کسی را میخواهد که با او کتاب بخواند، که سیبزمینیها را صاف خلال کند، که دستش را بگیرد، که دستش را ببوسد.
انگار کتاب چراغها را من خاموش میکنم شخصیت ضدقهرمان ندارد و هیچکدام از آدمهای قصه را قضاوت نمیکند و به خواننده میفهماند که هرکس با جنگهای درونی خودش سرگرم است و جای قضاوت در این کتاب نیست. همچنین در مسیر داستان اکثر شخصیتها دچار تحولی درونی میشوند و عادتهای بد خود را کنار میگذارند. به جز بعضیها که همچنان در جنگهای روانی خود باقی میمانند.
مطالعه پیشنهادی : معرفی کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی
• اظهارنظرها دربارهی کتاب چراغها را من خاموش میکنم
در ادامه چند جملهای از نویسندگان انگلیسیزبان در مورد کتاب چراغها را من خاموش میکنم برای شما نقل میکنیم.
- یک پرترهی بینظیر به دست یک نویسندهی شگفتانگیز (فرنک هیلر نویسندهی کتاب حق تشنگی)
- جرقهای از تصور که میان شخصیتهای خواننده است زیباست، ولی چیزی که کتاب چراغها را من خاموش میکنم را بهشدت ارزشمند میکند، چیزهایی است که پیرزاد ناگفته باقی میگذارد. (آستین کرونیکل)
• چه کسی باید کتاب چراغها را من خاموش میکنم را بخواند؟
زمان و موقعیت جغرافیایی کتاب چراغها را من خاموش میکنم برای خوانندگان غیرایرانی این کتاب جالب است. در کل، خوانندگان این کتاب آن را رمانی آرام، بیدغدغه و با جلوههای زیبا توصیف کردهاند و بعضی از افراد از کمبود ماجراهای هیجانانگیز در کتاب ناراضی بودهاند. در کل اگر به دنبال کتابی با صحنههای دراماتیک و تغییرات مهم و ناگهانی در رویهی داستان میگردید، این کتاب را انتخاب نکنید. ولی اگر شما هم میخواهید روی مبلی روبهروی پنجره بنشینید و از اضطراب روزمره فاصله بگیرید و چراغها را بعد از به خواب رفتن همه خاموش کنید.
منبع:کتاب وب