بخشی از کتاب ملت عشق

قانون اول: این‌که خالق را با کدام کلمات می‌شناسیم، نشان‌دهنده‌ی این است که خودمان را چگونه می‌بینیم. اگر وقتی اسم خداوند می‌آید، ابتدا موجودی ترسناک و شرم‌آور به ذهنت می‌رسد، این بدان معناست که تو اغلب اوقات در هراس و شرمندگی هستی، ولی نه، اگر وقتی خدا گفته می‌شود، ابتدا عشق، مرحمت و شفقت درک می‌کنی، این یعنی این‌که در تو از این صفات به‌وفور یافت می‌شود.


آلودگی واقعی در بیرون نیست و در درون است. در کسوت نیست و در قلب است. هر لکه‌ی ظاهری، هرچه‌قدر هم که بد جلوه کند، وقتی شسته شود از بین می‌رود. با آب پاک می‌شود. تنها آلودگی چرب و کثیفی که با شستن پاک نمی‌شود، حسادت و سوءنیت است.


ما به تفاوت مذهب و دین و زبان توجه نمی‌کنیم. تمام عالم را یکی می‌دانیم. به حرفی که از زبانی بیرون می‌آید گناه نمی‌گوییم. چون این خداست که از قلب‌ها آگاه‌ست. ما این‌ها را نمی‌فهمیم. به این جهت سکوت می‌کنیم و هیچ‌کس را نمی‌رانیم و ناراحت نمی‌کنیم. ما فقط یک مذهب داریم و آن خداست.»


قانون سی‌وششم: نگران حیله و دسیسه نباش. اگر کسانی برایت دام می‌افکنند و می‌خواهند به تو صدمه بزنند، خدا هم برای آن‌ها دام می‌افکند. کسانی که چاله می‌کنند، خودشان در چاله می‌افتند. این نظم بر اساس پاسخ‌ها کار می‌کند، نه یک قطره خیر بی‌جواب می‌ماند، نه یک قطره شر. خارج از آگاهی او، یک برگ هم تکان نمی‌خورد. تو فقط این را باور کن!


قانون پانزدهم: خداوند از درون و بیرون، همیشه در حال تکامل بخشیدن به ماست. تمامی ما، تک‌به‌تک مانند اثرهای هنری ناتمامی هستیم. هر حادثه‌ای که تجربه می‌کنیم، هر واقعه‌ای که از سر می‌گذرانیم برای برطرف کردن نقص‌های‌مان طراحی شده‌ست. خداوند به تمام نقصان‌های ما، تک‌به‌تک توجه می‌کند، چون اثری که نامش بشریت است، در پی ِکمال است.


کسانی را که این‌جا لنگر انداخته‌اند زود می‌توانی بشناسی. چون همیشه دیگران را مقصر می‌دانند، انتقاد می‌کنند، غیبت می‌کنند، به آسانی نفس کشیدن غیبت می‌کنند و افترا می‌بندند، قطعاً قصور و کوتاهی در خود نمی‌بینند، درمورد دیگران قضاوت می‌کنند. در اقلیم شک و شبهه و کبر زندگی می‌کنند. آن‌ها را می‌شناسی، از خودت می‌شناسی، چون مادامی که انسان‌ایم و انسان جائزالخطاست، کسی که گرفتار نفس اماره نشده باشد وجود ندارد. مهم سریع خارج شدن از آن گودال است. زمانی که فرد عیوب نفسش، موانع و هر آن‌چه را مخفی کرده از هم جدا کند و نیت کند که آن را بهبود بخشد، آن‌وقت سفری درونی را آغاز می‌کند. از این به بعد چشم‌هایش نه به بیرون، بلکه به درونش برمی‌گردد.

کتاب ملت عشق رو حتما بخونید.