دایی جان ناپلئون
داستان کتاب دایی جان ناپلئون در خلال جنگ جهانی دوم رخ میدهد و درست از سالهای پیش از اشغال ایران به دست متفقین آغاز میشود و تا دوران اشغال ادامه مییابد. مکان داستان تهران است. محل زندگی این خانوادهی اشرافی مجموعهای است از چند خانه و باغ که هر یک در گوشهای از آن جا دارند: خانهی دایی جان ناپلئون، خواهرش و برادر کوچکترش که با وجود اینکه با درجهی پایینی از ارتش بازنشسته شده، به او سرهنگ میگویند.
چشمهایش
«چشمهایش» روایت یک عشق نافرجام از سالهای مبارزه است. استاد ماکان، نقاش بزرگ و مبارزی سیاسی، در تبعید از دنیا میرود. کسی که تصویرِ «آقا رجب» نوکرش را بارها کشید ولی «رجال» را به روی پرده نیاورد. آقای ناظم، یکی از دوستداران استاد ماکان، به دنبال راز مرگ استاد است. رازی که در یکی از تابلوهاست؛ تابلوی چشمهایش. آقا رجب، نوکرِ استاد ماکان به ناظم مدرسه ماجرای این نقاشی و آن زن را بازگو میکند و ناظم به دنبالِ آن زن و داستانِ این نقاشی میگردد. آقای ناظم سعی میکند با پیدا کردن آن زنِ به تصویر کشیده شده در تابلو، به راز مرگِ مشکوک دست پیدا کند.
چراغها را من خاموش میکنم
چراغهارا من خاموش میکنم اولین بار در سال ۱۳۸۰ منتشر شد و تا به حال بیش از ۱۰۰ بار تجدید چاپ شده است. این کتاب تا کنون چند جایزه معتبر ادبی را در ایران به دست اورده است. جایزه ادبی یلدا، جایزه بهترین رمان سال بنیاد گلشیری و جایزه کتاب سال از جمله این جوایز است.
کلاریس زنی ارمنی است که با شوهر و فرزندانش در محله بوارده آبادان، که مخصوص کارکنان شرکت نفت است زندگی میکند. شوهر کلاریس مردی موفق و ایدهآل اما درگیر کار و مناسبات شغلی و اجتماعی خود است و کلاریس نیز زنی کامل است که به شوهر و بچههایش میرسد. اما داستان از کجا آغاز میشود؟ شما زمانی به زندگی واقعی کلاریس وارد میشوید که او درونیات، ذهنیات و احساسات و برداشتهایش را میگوید. به تدریج درمییابید که کلاریسی که خود را به خانواده و اطرافیان نشان میدهد همان زنی نیست که فکر میکردید. او زنی روشنفکر و اهل مطالعه و اگاه به نظر میرسد اما دچار ملال است. ملالی پنهان و فروخورده که هیچگاه فرصتی برای بروز نداشته است. زنی که همه زندگی، احساس و خواستههای روحش در هجوم روزمرگیها آنقدر خاک خوردهاند که دیگر دیده و شنیده و درک نمیشوند چه رسد به این که پاسخی داشته باشند.
با پرفروش ترین رمان های ایرانی آشنا شوید.