معفی کتاب فلسفه‌ تنهایی

کتاب صوتی فلسفه‌ تنهایی یکی از کتاب‌های مجموعه خرد و حکمت زندگی نوشته لارس اسوندسن است که به فلسفه، جوهر و ابعاد گوناگون تنهایی و رابطه تنهایی با مفاهیم دیگری همچون دوستی، اعتماد، فردگرایی، سلامتی، مسئولیت و... می‌پردازد.


در کتاب صوتی فلسفه تنهایی اسوندسن، به موضوع اهمیت دوستی و عشق نگاهی می‌اندازد و به ما نشان می‌دهد که کیفیت زندگی، و سلامت روحی و جسمانی ما چگونه می تواند در اثر تنهایی دچار تغییر شود. در کتاب فلسفه تنهایی، به ما یادآوری می‌شود که تنهایی می‌تواند وجوه عمیقی از شخصیت و جایگاهمان در جهان را برای ما آشکار کند. او هم‌چنین در این کتاب بیان می‌کند که مشکل اصلی جامعه‌ی مدرن، همه‌گیر شدن تنهایی نیست بلکه کمبود «خلوت» در زندگی انسان‌ها است. پس از اینکه به این پژوهش مشغول شد مفهوم تنهایی برایش تغییر کرد و به مفهوم دیگری بدل شد که البته نتیجه‌اش را در این کتاب برای ما نوشته است. در حقیقت هرچند احساس تنهایی می‌تواند به مسئله‌اس جدی بدل شود که تاثیرات بسیاری بر زندگی افراد دارد، اما در عین حال تنهایی به خودی خود می‌تواند باعث شود تا به درک و دریافت جدیدی از جهان برسیم.


کتاب صوتی فلسفه‌ تنهایی که حاصل تلاش‌های لارس اسوندسن برای فهمیدن ماهیت تنهایی است، شما را وامی‌دارد که با واقعیت خودتان روبه‌رو شوید و در آن اندیشه کنید، خود را از نو بشناسید و درکتان را از مفهوم تنهایی گسترش دهید.


تنهایی دقیقاً چیست، چه کسانی بدان مبتلا می‌شوند، چرا حسِ تنهایی بروز پیدا می‌کند و پدیدار می‌شود، جا خوش می‌کند و بعد ناپدید می‌شود، و اینکه چطور می‌توانیم در ساحت فردی یا اجتماعی از تنهایی سر در بیاوریم موضوعاتی است که اسوندسن در کتاب صوتی فلسفه تنهایی به آنها پرداخته است.


تنهایی چیست؟ چه کسانی به آن مبتلا می‌شوند؟ چرا حس تنهایی بروز پیدا می‌کند و پدیدار می‌شود جا خوش می‌کند و بعد ناپدید می‌شود؟ آیا تنهایی به همان ترسناکی و دردآوری است که رسانه‌ها نشان می‌دهند؟ احساس تنهایی که وحشتناک و دردناک است، با خود تنهایی متفاوت است؟ یا می‌توان آن را و شناخت آن را دلچسب دانست؟ از این جهت که ما را به شناخت از خودمان برساند و به ما کمک کند تا به جایگاه خودمان در جهان هستی پی ببریم؟


لارس اسونسن در کتاب فلسفه تنهایی درباره این مفاهیم صحبت می‌کند. او تنهایی و تفسیر غلطی را که از آن داشته است، اینطور تعبیر می‌کند که «تقریبآ هرآنچه گمان می‌بردم درباره تنهایی می‌دانم خلاف از آب درآمد. گمان می‌بردم مردها تنهاتر از زن‌ها هستند، گمان می‌بردم آدم‌هایی که احساس تنهایی می‌کنند منزوی‌تر از بقیه آدم‌ها هستند. فکر می‌کردم رسانه‌های اجتماعی چون جایگزین معاشرت‌های عادی شده‌اند آدم‌ها را تنهاتر کرده‌اند. و البته فکر می‌کردم احساس تنهایی را، با آنکه پدیده‌ای ذهنی است، در بستر محیط اجتماعی بهتر می‌توان درک کرد تا با پرداختن به خصلت‌های فردی. علاوه بر این، فکر می‌کردم این افزایش ربط مستقیمی به فردگرایی مدرن متأخر دارد و در جوامع فردگرا نرخ تنهایی بالاتر از جوامع جمع‌گرا است.»


اما پس از اینکه به این پژوهش مشغول شد، تنهایی به مفهوم دیگری بدل شد که البته نتیجه‌اش را می‌توان در این کتاب خواند. در حقیقت هرچند احساس تنهایی می‌تواند به مساله‌ای حاد و جدی بدل شود که تاثیرات بسیاری بر زندگی افراد دارد، اما در عین حال تنهایی به خودی خود می‌تواند باعث شود تا به درک و دریافت جدیدی از جهان برسیم.