پابلو نرودا عاشقانههایش را از شیلی به تمام جهان رساند. او که در عرصه سیاست نیز حضور فعالی داشت در دنیای ادبیات تا جایی پیش رفت که جایزه نوبل ادبی را از آن خود کرد. نرودا زبان شعر را بهترین وسیله در انتقال مفاهیم گسترده و کلان انسانی میدانست و توانسته بود بهخوبی از این حربه بهره گرفته آنها را به تصویر درآورد. تصاویری آرام و نرم که تجربهای دستیافتنی برای هر فردی بود. پابلو نرودا شاعری برای همهی زمانها و همهی مکانها بود. شعرهایش مانند ضربهای آرام در طول زمان پیشآمده و تاثیرش را در طول گذر دوران و در هر نقطه بهنوعی گذاشته و در پهنهی جهان پخششده است. شعر عاشقانه نرودا چون نوازشی است که از گذشته تاکنون گرمایش بر تن زمان حس میشود. نوشتههایش چنان گیرا هستند که هرکدام بهنوعی ارزش خواندن دارند و «صد غزل عاشقانه» ازآنجاکه رنگ عشق دارد و به احوالات آن بیشتر پرداخته، پیشنهاد اول ماست. پابلو نرودا با خلاقیت بینظیرش و با تبحری که در درآمیختن روح سیال انسانی و کلمات داشته راه خود را به عمق روان انسان گشوده و از چیزهایی سخن گفته که هرکدام از ما تجربهاش کرده و از کنه جان مزهاش را چشیده است. شعرهایش را که میخوانی هر بار به خودت میگویی «این خود منم». او چنان ماهرانه از احساسات غریب آدمی، درست از همان لحظهای که آنها رخ مینمایند، سخن گفته که انگار این خود خواننده است که بر پهنهی کاغذ نقش بسته. خواندن شعرهای زیبا و عاشقانهی او مثال دمیدن دوباره روح بر جسم خستهی آدمی است. او چنان ماهرانه شما را با کلمات وارد دنیای بیکران عاشقی میکند که گاه حتی فراموش میکنید این اشعار به زبان دیگری سروده شده و بعد به فارسی برگردانده شدهاند.
شاهنامه فردوسی از سترگترین سرودههای حماسی جهان است. حاصل نزدیک به سی سال از عمرِ ابوالقاسم فردوسی. این نکته را بگویم که پیش از آنکه فردوسی سردون شاهنامه را آغاز کند، «دقیقی» که شاعر نامی و همدوره فردوسی بود، به سردون شاهنامه پرداخت. اما بخت با او یار نبود و تنها توانست هزار بیت از داستان گشتاسب و ارجاسب تورانی را روایت کند. او چهل ساله نشده بود که به دست غلامش کشته شد.بخش نخست قسمت اساطیری شاهنامه است. این دوره از عهد کیومرث آغاز میشود و تا ظهور فریدون ادامه پیدا میکند. این عهد روایت پادشاهانیست همچون کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید. در همین زمان است که تمدن ایرانی تکوین مییابد. و به عبارتی دیگر میتوان گفت که فردوسی در این بخش از شاهنامه به سراغ اولینها میرود: آتش کشف میشود، سنگ از آهن جدا میشود، و رشتن و بافتن و کشاورزی پدید میآید. غالب جنگهای این زمان، جنگهای داخلیست. در پایان همین دوره است که ضحاک نماد بدی و دشمن پاکی حکومت را به دست میگیرد، اما سرانجام فریدون با یاری کاوهی آهنگر و حمایت مردم، او را از پا در میآورد و دورهای جدید آغاز میشود.
سعدی در روایتهایش در گلستان سعدی گاه به شیوهای معمولی و از ابتدا تا انتهای ماجرا پیش میرود و در میانهها فرازوفرود دارد و جریان را برای مخاطب خود تعریف میکند اما در موارد اندکی به شیوهای هیجانانگیزتر اوج ماجرا را در ابتدای آن قرار داده و داستانش را از همان نقطه اوج شروع میکند.
ساختار بسیاری از حکایات گلستان سعدی ترکیبی از مسائل اجتماعی و نکات اخلاقی است. او طنز را در قالب این حکایات و روایات ریخته و گاه حتی خواننده را در تمام طول داستان میخکوب میکند. سعدی استاد قرار دادن تضادها در مقابل هم و در یک روایت است. بهخوبی از پس شرح و تفصیل هردو برآمده و به زیبایی هرچهتمامتر نتیجهگیری میکند. او از اینکه پند خود را بهصورت مستقیم به روی مخاطب بیاورد واهمهای ندارد، هرچند گاه اندرزهایش را در لفاف داستان میپیچد و همینطور که خواننده را پیش میبرد آنها را در جان او میریزد. استاد سخن مناظره را نیز میپسندیده و از این شیوه هم بهره برده است.