کتاب طرز فکر
دکتر کارول دوک در کتاب طرز فکر با معرفی مفهوم «طرز فکر» مبحثی نوین و ساده ولی به شدت تاثیرگذار را مطرح میکند. وی در سه فصل ابتدایی کتاب، همراه با معرفی ایده طرز فکر و مباحث جانبی، بیان میکند برخی افراد به ذاتی بودن تواناییها و استعدادهایشان («طرز فکر ثابت») اعتقاد دارند و برخی دیگر به امکان پیشرفت یا پسرفت خود در زمینههای مختلف باور دارند («طرز فکر رشد») و برخی هم با توجه به موضوع مورد بحث، عقیده متفاوتی دارند؛ مثلا برخی افراد باور دارند استعداد نقاشی و هنر ندارند ولی می توانند با تمرین و تلاش، مهارتهای ریاضی خوبی به دست آورند. یعنی تعداد زیادی از ما به ثابت بودن برخی از تواناییها و قابل رشد بودن تواناییهای دیگری اعتقاد داریم.
کتاب صد سال تنهایی زندگی شش نسل از خانوادهی بوئندیا را نشان میدهد. سرهنگ آئورلیانو بوئندیا، اولین فرزند اورسولا و خوزه آرکادیو بوئندیا است که در دهکدهی ماکوندو به دنیا میاید. جایی که تمام اتفاقات داستان رخ میدهند و شخصیتی میسازند، فاقد هر گونه احساسی، بدون ترس، نفرت یا عشق و شخصیتی که بارها و بارها از مرگ میگریزد تا شاهدی بر تمام تغییرات و پلی بین سنت و مدرنیته باشد. مارکز در رمان صد سال تنهایی وضعیت جغرافیایی و آداب و رسوم بومیان سرخپوست امریکای لاتین را به خوبی تصویر کرده است؛ گویی آیینهای در برابر ملتش گرفته تا همه ویژگیهای آنها را بنمایاند. بنابراین کسی که این اثر را میخواند، اگر هم به کشورهای امریکای لاتین سفری نداشته و یا حتی درباره آنها هیچ اطلاعی نداشته باشد، حس میکند آن سرزمین و مردمش را به خوبی میشناسد. مارکز از حضور کولیها و اثری که از خودشان به جا گذاشتهاند، در دهکدهی ماکوندو میگوید. اعتقادات باستانی که گاه در اثر خیالپردازیها و اغراقهای بومیانش خرافات به نظر میرسد، همه در این اثر به خوبی آشکار است. اثبات وجود عشق و قدرت پایانناپذیر آن نکتهای است که مضمون اصلی این رمان را رقم میزند و بسیار چشمگیر بیان شده است.
کتاب پیرمرد و دریا، اثر ماندگار و مشهور ارنست همینگوی، داستان زندگی و تلاشهای سانتیاگو است.
سانتیاگو یک ماهیگیر پیر اهل کوبا است که اخیرا زندگی سختی را از سر میگذارند. چراکه در طول ۸۴ روز گذشته، نتوانسته است حتی یک ماهی صید کند. او که نمیتواند چنین وضعی را تاب بیاورد، در دل دریا، تلاش میکند تا نیزه ماهی بزرگی را به دام بیندازد.
جنگ بزرگی که میان آن دو درمیگیرد، مانند مبارزه مرگ و زندگی است. هرچند همینگوی در نوشتههایش به زخم خوردن و ضعف و آسیبپذیری آدمهای سرسخت میپرداخت، اما در این کتاب، سوژه متفاوتی دارد و او سرسختی یک پیرمرد ضعیف را نشان میدهد.