وقتی گزارش هایی را خواندم مبنی بر اینکه ایلان ماسک در حال بازی با امکان خرید توییتر است، فکر می کردم که چرا او علاقه مند است. به نظر می رسد که او در یک زمینه اجتماعی بزرگتر از من فکر می کند، و شاید یک هدف استراتژیک از پلت فرم وجود دارد.
من شخصاً در تعجب هستم که آیا رسانه های اجتماعی یک آزمایش اثبات نشده بود یا خیر.
اگرچه کمی بد به نظر می رسد، اما دانستن طرز تفکر انسان ها دلیل خوبی برای این باور است که وضعیت فعلی که رسانه های اجتماعی به آن رسیده اند، همان راهی است که باقی خواهد ماند. این اینترنت به عنوان یک کل نیست، زیرا بسیار بزرگ و پراکنده است، و مانند شبکه های اجتماعی مردم را متحد نمی کند. توییتر، فیسبوک و امثال آنها در ذهن من است.
به گفته من، شبکه های اجتماعی فقط در یکی به دو روش مختلف بازی می کند.
اول، یک سناریوی Open Platform (نه لزوما رسانه های اجتماعی منبع باز) وجود دارد. وقتی توییتر می گویم به این فکر می کنم. مسئله این وضعیت این است که همواره در آن سیل شده است
(الف) افرادی که از نظر مذهبی، سیاسی یا اجتماعی نسبت به علل احساس اشتیاق دارند. هر چه آنها احساس شور و اشتیاق بیشتری داشته باشند، فعالتر در هدف خود شرکت می کنند، زیرا اشتیاق آنها باعث می شود که بیشتر بنویسند. این انجمنها گستردهتر از آنچه در اینترنت هستند (جایی که میتوانید به راحتی از یک وبسایت پرهیز کنید) یا در تنظیمات آفلاین گستردهتر هستند، زیرا این پلتفرمها افراد را از مکانهای مختلف متحد میکنند و دائماً از اعضای جدیدی استقبال میکنند که ممکن است در غیر این صورت از آن اطلاعی نداشته باشند. آنها
ب) براندازان دولت با منابع تقریباً نامحدود برای دستکاری زیرکانه پلتفرم ها، چه به طور مداوم، به ندرت یا به هر شکل دیگری که بخواهند.
(ج) این پلتفرم یا دیگران هستند که رابطهای API، اسکراپرها، هر نوع رابط دیگری را ایجاد میکنند، خواه با یا بدون تأیید پلتفرم یا کمک به سوء استفاده از حقوق حریم خصوصی کاربران. با این حال، حتی پلتفرم هایی که روش اصلی عملیات آنها خصوصی است (به عنوان مثال، توییتر) همچنان قادر به جمع آوری انواع داده ها از طریق ردیاب ها، کوکی ها و غیره هستند.
به طور خلاصه، به سرعت پلتفرم فوق العاده اجتماعی نخواهد بود، بلکه عرصه ای از رقابت مگافون ها و اوباش خشمگین، هکرها، جنگ های صلیبی، شیل ها و. به نظر من، این طبیعی به نظر میرسد، زیرا کسانی که توانایی زمانسنجی (افراد پرشور) یا قدرت مالی (شرکتها و دولتها) یا منافع شخصی (خود پلتفرمها) را دارند، نیروی غالب خواهند بود.
سناریوی دوم چیست؟ شاید بتوانیم قوانینی را برای جلوگیری از موارد مضر معرفی کنیم و به کاربران اجازه دهیم کانالها یا فیلترهای خود را ایجاد کنند تا فقط با گروهها و کسانی که میخواهند با آنها ارتباط برقرار کنند، ارتباط برقرار کنند. اوه، شما در مورد فیس بوک صحبت می کنید.
فیس بوک چند جنبه از مدل سناریو یک خود دارد، به ویژه اینکه کسانی که منابع را در اختیار دارند می توانند از قدرت آفلاین برای قدرتمند کردن حضور اینترنتی خود استفاده کنند. از نظر توانایی پلتفرم برای جاسوسی از شما، بخشی از آنچه در مدل کسب و کار فیس بوک وجود دارد، بنابراین یک امر عادی است.
با این حال، این نوع فیلتر پیچیده باعث ایجاد مشکل دیگری در اتاقک اکو می شود.
در یک مطالعه مشهور در سال 2010، هاروارد نقشه فضای وبلاگ روسیه را ترسیم کرد و آن را با وبلاگستان غربی مقایسه کرد. نتیجه گیری این بود که دریابیم که در وبلاگ های غرب، همپوشانی و پیوندهای متقابل فراوانی بین وبلاگ ها وجود دارد و می توان آن را "یک حوزه وبلاگ" در نظر گرفت. در روسیه به جای یک وبلاگ، بسیاری از مناطق کوچکتر از هم جدا شده اند. این جوامع با یکدیگر در ارتباط هستند، اما به وبلاگ هایی که بخشی از این حوزه نیستند متصل نمی شوند.
امروز، وبلاگ روسیه در سال 2010 واقعاً یک شبکه اجتماعی نیست، اما جذاب است زیرا تمایل وحشیانه انسان ها را برای ایجاد جوامع طردکننده از افکار نشان می دهد. این اساساً همان چیزی است که فیس بوک در حال تبدیل شدن به آن است. تجربه شما با من متفاوت خواهد بود زیرا من به گروه های مختلف تعلق دارم.
این گروه ها هنجارها و قواعد رفتاری قدرتمندی را ایجاد می کنند که منحصر به این گروه ها است. بررسی کنید که چند گروه در facebook قوانینی مانند "سیاست مجاز نیست" برای گروه نوشته اند. افرادی که عضو نیستند توسط برنامه با نمادی که همه می توانند ببینند شناسایی می شوند و آن فرد را به عنوان یک تازه وارد در سازمان مشخص می کند. آیا آنها استقبال می کنند؟ شاید. شاید مراقب باشید که ممکن است فردی به دلیل نقض قوانین گروهی باید اخراج یا طرد یا اخراج شود یا به طور خاص توسط گروه به عنوان یک "غیرخودی" شناسایی شده باشد (من فکر می کنم که گروه سیاسی معمولی جمهوری خواه این کار را انجام می دهد. دوست دارم با هر کسی که طرفدار بایدن است احاطه شوم و بالعکس).
آنها اطلاعات و نظرات خود را به اشتراک می گذارند، اما دیدگاه های مخالف را نیز حذف می کنند، و در اصل، ماشین های گروهی فکری هستند. حتی اگر اینطور نباشند، فقط به خاطر طبیعت انسان است. اگر من فردی باپتیست جنوبی هستم، به یک گروه باپتیست ملحق می شوم و جریان بی پایانی از افکار و مقالات و همچنین نظرات و سایر تفکراتی را دریافت می کنم که این دیدگاه را تأیید می کند. من از پیوستن به صفوف یک کاتولیک یایک گروه هندو این یک چیز منفی نیست، فقط می خواهم بگویم که من عضو هیچ گروه قلاب بافی نیستم، و احساس نمی کنم دیدگاه ارزشمندی را از دست می دهم.
با این حال، برای بسیاری از افراد آنلاین، اینترنت همه چیز در مورد خرید و همچنین امتیازات ورزشی و رسانه های اجتماعی است. دیدن اخبار چه فایده ای دارد؟ بهترین محتوا در پایان از طریق رسانه های اجتماعی پخش خواهد شد و میتوانید به آنچه که به آن علاقه دارید بپرید. برای شما تفسیر میشود، به آن واکنش نشان داده میشود، به آن پاسخ داده میشود و در زمان واقعی بحث میشود. دیدگاهی که شما مطمئناً جایگزین جذاب تری برای تغییر به CNN و فاکس دارید. حتی اگر از چندین پلتفرم رسانه های اجتماعی استفاده می کنید، از همان فیلتر خودتقویت کننده استفاده می کنید که شما را به شبکه های اجتماعی یکسانی هدایت می کند.
من مطمئن هستم که مجبور نیستم در اینجا اظهار نظر کنم. یا میتوانید یک پلتفرم باز (توئیتر) باشید که توسط شخصی کنترل میشود که پول، زمان و اراده لازم برای تنظیم آن را دارد، یا کنترل کامل را به دست آورید که در نهایت منجر به ایجاد گروههای مجازی منزوی میشود.