فیلمهای اسلشر، بین تمام ژانرهای فیلمهای ترسناک، طرفداران خاص خود را دارد. در ادامه بهترین فیلم های ترسناک اسلشر تاریخ سینما را معرفی کرده ایم.
فیلم های ترسناک به طور کلی با القای حس هیجان، لذتی وصف ناپذیر برای مخاطب خود دارد. گاهی این هیجان با القای خشونت، گاهی استرس و اضطراب و گاهی نیز با قرار دادن و درگیر کردن مخاطب با درگیری و پیچیدگی های ذهنی و یا یک موقعیت خاص انجام می گیرد. اگر از دوستداران ژانر ترسناک هستید در اینجا بهترین فیلم های ترسناک جدید با مضامین مختلف به شما معرفی شده است. اما فیلم های ترسناک اسلشر با به نمایش گذاشتن صحنه هایی پر از خشونت و خونریزی مخاطب را با داستان فیلم درگیر می کنند. بهترین فیلمهای اسلشر درست مثل بهترین فیلمهای ترسناک، داستانی هدفدار و پر از ایده دارند. این فیلم ها شما را مجبور میکنند از خودتان بپرسید: هنگام تماشای این اتفاقهای وحشتناک تا کجا ادامه داده و کجا از تحمل شما خارج میشود؟ سینمای کلاسیک از نظر فیلم های ترسناک کاملا قدرتمند است. در ادامه بهترین فیلم های ترسناک اسلشر تاریخ را معرفی نموده ایم.
بهترین فیلم های ترسناک اسلشر تاریخ
در ادامه بهترین فیلم های اسلشر تاریخ سینما را به شما معرفی خواهیم کرد. با من همراه باشید:
اپرا
- عنوان اصلی: Opera
- سال ساخت: ۱۹۸۷
- کارگردان: داریو آرجنتو
تصور کنید مجبور به دیدن وحشتناکترین چیزهایی که تصور میکنید ببینید؛ و هر چقدر هم که تلاش کنید نتوانید چشمهایتان را ببندید، تصورش سخت است نه؟ این سرنوشت وحشتناکی است که در انتظار بتی (کریستینا مارسلیاچ)، بازیگر جوانی که در اقتباسی از داستان لیدی مکبث در نقش شخصیت اصلی این اثر بازی میکند، است.
در زمانهایی غیر قابلپیشبینی و دور از ذهن، فردی که چهرهاش را با ماسک پوشانده بود، او را به جایی بسته و زیر پلکهایش سوزن میگذارد تا او را مجبور به تماشای کشته شدن یکی از کسانی که دوست دارد، بکند. ترکیب این تصاویر وحشتناک و گناهی که بازماندهی این اتفاقات حس میکند، به نظر وحشتناک میرسد. علاوه بر این مارسلیاچ معصومیت خاصی را وارد نقش بتی میکند که همدردی مخاطب را برمیانگیزد.
جیغ
- عنوان اصلی: Scream
- سال ساخت: ۱۹۹۶
- کارگردان: وس کریون
این کارگردان فیلمهای ترسناک با «کابوس جدید وس کریون» موفق شد با نوع جدیدی از روایتگویی از کلیشههای معمول ژانر خودش فاصله بگیرد، اما در «جیغ» بود که توانست این کار را بدون نقص پیاده کند. «جیغ» از همان تیتراژ ابتدایی فیلم هنر خودش را به مخاطب ارائه کرده و شخصیت بد شنلپوش خود را که به Ghostface معروف شد را به مخاطب معرفی میکند.
داستان این فیلم در شهر کوچکی روایت میشود که کودکان آن تمام فیلمهای ترسناک را دیدهاند و پایان همهی آنها را میدانند-، اما متاسفانه شخصیت بد فیلم هم از این موضوع خبر دارد و از آن برعلیه قربانیانش استفاده میکند. در زمانهایی که بین اتفاقات روتین و تکراری گیر افتادهاید، درست مثل زمانی که به نظرتان پایان داستان این فیلم را میدانید، «جیغ» این چرخهی تکراری را شکسته و شما را شگفتزده میکند.
کندی من
- عنوان اصلی: Candyman
- سال ساخت: ۱۹۹۲
- کارگردان: برنارد رز
این فیلم بر اساس داستان کوتاه سال ۱۹۸۵ کلایو بارکر، “ممنوعه”، ساخته شده است. مکانی که داستان فیلم در آن اتفاق میافتد، یک مجتمع مسکونی، آن را از سایر فیلمهای اسلشر متفاوت میکند. کارگردان برنارد رز داستان را از لیورپولی که بارکر انتخاب کرده بود به خانههای مسکونی کابرینی گرین در شیکاگو منتقل کرد، جایی که بیتوجهی و جرم و جنایت شرایط زندگی اسفناکی را برای ساکنانش رقم زده بود. تصمیمی کاملا هوشمندانه که توجه اصلی داستان از تفاوت طبقاتی را به تبعیضهای نژادپرستانه تغییر داد.
تونی تاد در «کندیمن» که داستان آن از فیلمهای اسلشر معمولی عمق بیشتری داشته، بازی بینظیری از خودش ارائه کرده است. صدای او طوری است که بعد از اتمام فیلم هم در یاد مخاطب میماند. با اینکه این شخصیت منفی به شهرت سایر شخصیتهای منفی فیلمهای اسلشر نرسید، اما به هر حال اسم و رسمی برای خود به هم زد. این شخصیت در دو دنبالهی این فیلم Candyman: Farewell to the Flesh (۱۹۹۵) و «کندیمن: روز مرگ» (۱۹۹۹) نیز حضور داشت.
لئوپارد من
- عنوان اصلی: The Leopard Man
- سال ساخت: ۱۹۴۳
- کارگردان: ژاک تورنر
درست بعد از اینکه در یک شهر کوچک در نیومکزیک، صاحب یک کلوب شبانه (دنیس اوکیف) پلنگی را که برای جذب مشتری به کلوب خود آورده بود گم میکند، چندین قتل اتفاق میافتند. قربانیان این قتلها زخمهایی عمیق بر خود داشتند، که احتمالا باید کار یک پلنگ باشد نه؟ یا اینکه کار قاتلی که با انجام این کار میخواهد قتلها را کار این پلنگ جلوه دهد؟ تهیهکنندهی این فیلم ول لیوتون میدانست چطور با بودجهی کم فضایی کاملا ترسناک ایجاد کند. The Leopard Man بودجهای ۱۵۰۰۰۰ دلاری داشت و حدود ۶۶ دقیقه است.
امضای این تهیهکننده هم صحنهای است که زنی جوان به تنهایی در شب در حال راه رفتن است؛ و The Leopard Man هم صحنهای بینظیر از این تصویر دارد: وقتی که مادر دختری جوان او را از خانهشان بیرون میندازد، او مجبور میشود در خیابان راه برود، بعد از مدتی حس میکند کسی او را دنبال میکند. او به سمت خانه میرود و در حالی که میداند کسی به دنبال اوست محکم بر در خانه میکوبد، اما باز هم مادرش در را باز نمیکند. ناگهان در زدن متوقف شده و از زیر در خون ریخته شده بر روی زمین دیده میشود. با اینکه به نظر اصلا پیچیده نمیرسد، اما به شدت تاثیرگذار و ترسناک است.
کلبه
- عنوان اصلی: The Lodger
- سال ساخت: ۱۹۴۴
- کارگردان: جان براهام
فیلم The Leopard Man یک سال قبل از The Lodger بر روی پرده رفت و عنوان اولین فیلم اسلشری که قاتل زنجیرهایاش عادت به چاقو زدن داشت را از این فیلم گرفت. اما The Lodger فیلمی است که بیشتر المانهای شاخص ژانر اسلشر مثل چاقوهای قصابی، یا داستانهای خانوادگی پیچیده را در خود دارد. لرد کرگار نقش یک پزشک لندنی را بازی میکند که اتاقی را در خانهی زوجی میانسال اجاره میکند.
شخصیت کرگار قاتلی است که با استفاده از دانش پزشکیاش قربانیانش که زنان هستند را میکشد و از ترسش از جاذبهی جنسی زنان میگوید. او میگوید دلش میخواهد گناه قربانیانش را بیرون بکشد تا تنها چیزی که از آنها باقی میماند زیبایی بیجان آنها باشد.
اهام در بیشتر صحنهها نگاه خیرهی این شخصیت را به تصویر کشیده است، بیشتر فیلم و به خصوص صحنهی پایانی فیلم صحنهای است که کرگار به زنان زیبایی که حال او را به هم میزنند، خیره شده است. این فیلم موج جدیدی را در فیلمهای اسلشر راه میاندازد که در آن قاتلان، زنان را برای داشتن رابطهی جنسی مجازات میکنند. فیلم بعدی براهام «میدان خماری» ۱۹۴۵ فراتر از این رفته و داستان آن از دید قاتل و در حالی که چاقویش را در سینهی قربانی اش فرو میبرد، آغاز میشود.
روانی
- عنوان اصلی: Psycho
- سال ساخت: ۱۹۶۰
- کارگردان: جان براهام
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
هیچ کس نمیخواست هیچکاک این فیلم ترسناک با بودجهی کم را بسازد. یکی از دلایلی که پارامونت نمیخواست «روانی» را از نظر مالی حمایت کند این بود که دو تا از آثار دیگر او «مرد عوضی» و «ورتیگو» خیلی خوب از آب درنیامده بودند. برای همین بود که لیو واسرمن مجبور شد به طور کاملا مستقل هزینههای این فیلم را تامین کند و این به این معنا بود که خانهی هیچکاک و همسرش را در گرو بانک گذاشت.
اما هیچکاک میدانست که میخواهد فیلمی را بسازد که در آن همهی قوانین را زیر پا بگذارد. او در یک سوم اولیه فیلم شخصیت اصلی زن ش (جنت لی) این فیلم سیاه و سفید را در صحنهی معروفش در حمام کشت. در حالی که ویلون عجیب برنارد هرمن نیز بر روی این صحنه شنیده میشود، قاتلی عجیب (آنتونی پرکینز) به مخاطب معرفی شد.
با اینکه ما امروزه از این فیلم به عنوان یک کلاسیک یاد میکنیم، اما در آن دوران منتقدین نمیدانستند باید چه نظری در مورد آن بدهند. اما هیچکاک که در بازاریابی مهارت فوقالعادهای داشت با ساخت آنونسی به شدت ترسناک و دادن تصاویر ترسناکی از قربانیان واقعی قاتل زنجیرهای اد گرین به رسانهها، فیلم خودش را تبلیغ کرد و بر سر زبانها انداخت.
قرمز تیره
- عنوان اصلی: Deep Red
- سال ساخت: ۱۹۷۵
- کارگردان: داریو آرجنتو
در «قرمز تیره» داریو آرجنتو بهترین فیلم اسلشر تاریخ سینما را به مخاطب معرفی میکند. او در این فیلم به طور جدی با اخلاقی بودن چیزهایی که به تصویر کشیده است در کشمکش است. او تلاش زیادی کرده است که قتلهای این فیلم بیرحمانه به نظر برسند و کاری کند تا مخاطب دردی را که به تصویر کشیده شده است را حس کند (مثال خوب آن میتواند صحنهای باشد که در آن یکی از قربانیان با ریخته شدن آب جوش بر رویش کشته شود). این در حالی است که فیلم تصاویری را از نقطهنظر قاتل نیز دارد.
با اینکه تاثیرگذارترین فیلم اسلشر تاریخ سینما «روانی» است، اما «قرمز تیره» مثل جوابی به این فیلم به نظر میرسد. «قرمز تیره» صحنههای اوج «روانی» را در خود داشته و در همین صحنهها عمیقتر از خود فیلم به آثاری که مشکلات در سنین کودکی، که نورمن بیتز «روانی» نیز به شدت متحمل شده بود، بر روی سلامت روان فرد دارند میپردازد.
نظر شما درباره فیلم های معرفی شده در این صفحه چیست؟ آیا شما از طرفداران فیلم های اسلشر سینما هستید؟ نظر خود را با من و سایر مخاطبین این صفحه درمیان بگذارید.