دانلود جزوه حقوق جزای اختصاصی 3

دانلود جزوه حقوق جزای اختصاصی 3

دانلود جزوه












دانلود جزوه حقوق جزای اختصاصی 3
دانلود جزوه حقوق جزای اختصاصی 3


واقعاً ، "افکار چیزهایی هستند" ، جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 که در عین حال قدرتمند هستند جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 و با مشخص بودن هدف ، پافشاری و اشتیاق سوزان دانلود رایگان جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 برای تبدیل آنها به ثروت یا اشیاء مادی جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 دیگر ترکیب می شوند. اندکی بیش از سی سال پیش جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 ، ادوین سی بارنز دریافت که افراد با ایده فکر کنید و ثروتمند شوید چقدر به درستی به نتیجه میرسند. کشف او در یک جلسه انجام نشد بلکه به تدریج شروع شد ، جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 و با یک اشتیاق سوزان شروع به تبدیل شدن به یک همکار تجاری ادیسون بزرگ کرد. یکی از خصوصیات اصلی خواسته بارنز ، مشخص بودن و واضح بودن بود. او می خواست با ادیسون کار کند ، نه اینکه برای او کار کند.  شرح چگونگی محقق سازی خواسته خود را به واقعیت مشاهده کنید ، و شما درک بهتری از سیزده اصل منجر به ثروت خواهید داشت. وقتی این آرزو یا انگیزه برای اولین بار در ذهن او جرقه زد ، او در موقعیتی نبود که بتواند به آن عمل کند.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3


جزوه حقوق جزای اختصاصی 3





دو مشکل مانع او شد. او آقای ادیسون را نمی شناخت و پول کافی برای پرداخت کرایه راه آهن خود به اورنج ، نیوجرسی را نداشت. این سختی ها کافی بود تا اکثر مردان را از هر تلاشی برای انجام خواسته منصرف کند.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 او چنان مصمم بود که راهی برای تحقق آرزوی خود بیابد که سرانجام تصمیم گرفت با "چمدان " سفر کند تا اینکه شکست بخورد. (برای افراد ناآگاه ، این بدان معنی است که او با قطار باری به شرق اورنج رفته است). او خود را در آزمایشگاه آقای ادیسون معرفی کرد ، و اعلام کرد که آمده است تا با مخترع به تجارت بپردازد.





دانلود جزوه حقوق جزای اختصاصی 3





سالها بعد ، آقای ادیسون در صحبت از اولین ملاقات بین بارنز و ادیسون گفت: من از سالها تجربه در مورد مردان آموخته ام که وقتی مرد واقعاً یک چیز را آنقدر عمیق آرزو می کند که مایل است تمام آینده خود را در یک قرار دهد تا در نهایت بدست آورد. ، او مطمئناً پیروز خواهد شد. من به او فرصتی دادم که او خواست ، زیرا دیدم که او تصمیم گرفته است که کنار بماند تا زمانی که موفق شود. حوادث بعدی ثابت کرد که هیچ خطایی نشده است. " فقط آنچه بارنز جوان به آن مناسبت به آقای ادیسون گفت بسیار کمتر از آن چیزی بود که فکر می کرد. ادیسون ، خودش اینطور گفت! ظاهر این مرد جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 جوان نمی توانست باعث شروع کار او در دفتر ادیسون شود ، زیرا این امر قطعاً علیه او بود. این چیزی بود که او فکر می کرد. اگر اهمیت این گزاره به هر شخصی که آن را می خواند انتقال یابد، دیگر نیازی به ادامه این کتاب نخواهد بود. بارنز در اولین مصاحبه خود با ادیسون همکاری نکرد. او فرصتی برای کار در دفاتر ادیسون با دستمزدی کاملاً اسمی پیدا کرد و کارهایی را انجام داد که برای جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 مهم نبود ، اما از نظر بارنز مهمتر بود ، زیرا این فرصت را به او داد تا "کالای" خود را در جایی که "شریک زندگی" مورد نظرش بود به نمایش بگذارد. ظاهرا هیچ اتفاقی نیفتاده است که آرزویی را که بارنز به عنوان هدف اصلی خود تعریف کرده است ، به ارمغان بیاورد. اما اتفاق مهمی در ذهن بارنز می افتاد. او دائماً میل خود را برای تبدیل شدن به همکار تجاری ادیسون تشدید می کرد. روانشناسان به درستی گفته اند که "وقتی شخص واقعاً برای کاری آماده باشد ، آن را در ظاهر خود به وجود می آورد." بارنز برای یک همکاری تجاری با ادیسون آماده بود ، علاوه بر این ، او مصمم بود که آماده بماند تا زمانی که آنچه را که به دنبالش بود ، بدست آورد.





دانلود رایگان جزوه حقوق جزای اختصاصی 3





او به خودش نگفت ، "آه ، چه فایده ای دارد؟  اما ، او گفت ، "من به اینجا آمدم تا با ادیسون تجارت کنم و اگر باقیمانده عمر من طول بکشد ، این هدف را محقق خواهم کرد." منظورش این بود! چه داستان متفاوتی برای افراد خواهد بود اگر فقط هدف مشخصی را اتخاذ کنند و بر این هدف بایستند تا زمانی که زمان آن فرا رسد که به یک وسواس تمام مصرف تبدیل شود! شاید بارنز جوان در آن زمان این را نمی دانست ، اما قاطعیت او ، پافشاری او در ایستادن در برابر یک آرزو ، مقدر بود که همه مخالفت ها را کاهش دهد و فرصتی را که به دنبالش بود برای او به ارمغان بیاورد. وقتی فرصت پیش آمد ، به شکلی متفاوت و از جهتی متفاوت از آنچه بارنز انتظار داشت ، ظاهر شد. این یکی از شگردهای فرصت است.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 این یک عادت حیله گرانه است ، و اغلب به صورت بدبختی ، یا شکست موقتی مبدل می شود. شاید به همین دلیل است که بسیاری از افراد فرصت را تشخیص نمی دهند. آقای ادیسون به تازگی وسیله اداری جدیدی را که در آن زمان به عنوان یکی از دستگاه های ادیسون شناخته می شد ، کامل کرده است. فروشندگان او مشتاق دستگاه نبودند. آنها باور نداشتند که بدون تلاش زیاد می توان آن را فروخت. بارنز فرصت خود را دید. در دستگاهی عجیب و غریب پنهان شده بود که به جز بارنز و مخترع علاقه دیگری نداشت. بارنز می دانست که می تواند ماشین یا دستگاه ادیسون را بفروشد. او این را به ادیسون پیشنهاد داد ، و بلافاصله فرصت خود را پیدا کرد. او دستگاه را فروخت. در واقع ، او آن را آنقدر موفقیت آمیز فروخت که ادیسون به او قراردادی داد تا آن را در سراسر کشور توزیع و به بازار عرضه کند.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3





جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 pdf





از آن انجمن تجاری شعار "ساخت ادیسون و نصب توسط بارنز" رشد کرد. اتحاد تجاری بیش از سی سال است که فعالیت می کند. از این طریق بارنز خود را از نظر پول ثروتمند کرده است ، اما او کاری بی نهایت جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 بزرگتر انجام داده است ، او ثابت کرده است که واقعاً شخص می تواند "فکر کند و ثروتمند شود". شاید این مبلغ برای او دو یا سه میلیون دلار به ارمغان آورده باشد ، اما این مبلغ ، هر چه باشد ، در مقایسه با دارایی بزرگتری که وی به عنوان دانش قطعی به دست آورد ، ناچیز است ، زیرا یک انگیزه نامشهود اندیشه می تواند توسط همت فیزیکی آن تبدیل شود. استفاده از اصول شناخته شده بارنز به معنای واقعی کلمه فکر می کرد که با ادیسون بزرگ همکاری می کند! او خودش را به سمت مسیر ثروت وقف کرد ، هیچ کاری برای شروع نداشت ، به جز توانایی دانستن آنچه او می خواست ، و تصمیم گیری برای ایستادکی در کنار آن خواسته تا زمانی که آن را درک کند.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 او هیچ پولی برای شروع نداشت. او تحصیلات کمی داشت. او هیچ جایگاه اجتماعی نداشت. اما او ابتکار ، ایمان و اراده پیروزی داشت. او با این نیروهای نامحسوس خود را به عنوان مرد شماره یک با عنوان یکی از بزرگترین مخترعها به ثبت رساند . حال ، بیایید وضعیت دیگری را بررسی کنیم ، و در مورد مردی مطالعه کنیم که شواهد ملموس زیادی در مورد ثروت داشت ، اما آن را از دست داد ، زیرا سه قدم مانده زودتر از هدفی که می خواست به آن برسد، متوقف شد.





جزوه حقوق جزای اختصاصی 3


یکی از مهمترین دلایل شکست عادت به ترک آن است که با شکست موقتی، فرد از آن عبور می کند.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 هر شخصی در یک زمان مشخص مقصر این اشتباه است. یکی از دایی/ عموهایR. U. داربی در روزهایی گرفتار "تب طلا" (اصطلاح شور زدگی برای رسیدن به ثروت) شد و به غرب رفت و به جستجو و ثرومند شدن رسید. او هرگز نشنیده بود که بیش از آنچه که طلا از زمین گرفته شده ، از مغز انسان استخراج شده است. او ادعایی را مطرح کرد و با بیل به کار خود ادامه داد. رفتن سخت بود ، اما اشتیاق او برای رسیدن طلا مشخص بود. پس از هفته ها زحمت ، با کشف سنگ معدن پاداش گرفت. او برای رساندن سنگ معدن به سطح ماشین آلات نیاز داشت. بی سر و صدا ، قدم های خود را به خانه خود در ویلیامزبورگ در مریلند برگرداند و به نزدیکان و چند همسایه خود گفت "اعتصاب" کنید. آنها پس از حمل و نقل ، پول لازم برای ماشین آلات مورد نیاز را جمع کردند. جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 دایی و داربی دوباره به کار استخراج رفتند.








جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 پی دی اف





اولین ماشین سنگ معدن استخراج شد و به یک کارخانه ذوب منتقل شد. بازده ثابت کرد که آنها یکی از غنی ترین معادن کلرادو را دارند! چند ماشین دیگر از آن سنگ معدن بدهی ها را تسویه می کند. پس از آن ، منبع عظیم سود حاصل می شود. امیدهای داربی و عمو بالا رفت!  آنها به انتهای کار رسیده بودند ودیگر طلا آنجا نبود! آنها حفاری کردند ، ناامیدانه سعی کردند، اما هیچ فایده ای نداشت.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3  سرانجام ، آنها تصمیم گرفتند که محل را ترک کنند. آنها این ماشین آلات را به چند صد دلار به مردی ناخواسته فروختند و قطار را به خانه خود بردند. بعضی از افراد "ناخواسته" لال هستند ، اما او اینطور نبود! او یک مهندس معدن را فراخواند تا معدن را ببیند و کمی حساب کتاب کند. مهندس توصیه کرد که این پروژه شکست خورده است ، زیرا مالکان با "خطوط گسل" آشنا نبودند. محاسبات وی نشان داد که رگ گسل فقط سه فوت (معیار اندازه گیری فوت یا پا) از جایی که داربی ها متوقف شده اند پیدا می شود! وی ناخواسته میلیون ها دلار سنگ معدن از معدن برداشت ، زیرا او می دانست قبل از انصراف از این کار به دنبال مشاوره متخصص است. بیشتر مبلغی که به ماشین آلات می رسید با تلاش R. U. Darby ، که در آن زمان وی بسیار جوان بود ، تهیه شد. این پول از طرف بستگان و همسایگانش به او داده شده بود. او هر دلار آن را پس داد ، اگرچه سالها زمان برد. مدت ها پس از آن ، آقای داربی با کشف این که می توان دلخواه را به طلا تبدیل کرد ، ضرر خود را چند برابر جبران کرد. این کشف پس از آن صورت گرفت که وی وارد کار فروش بیمه عمر شد. داربی با یادآوری اینکه ثروت هنگفتی را از دست داد ، به این دلیل که سه قدم تا رسیدن به طلا متوقف شد ، با تجربه کار انتخاب شده خود ، با استفاده از روش ساده ای که به خودش گفت: "من سه قدم مانده تا طلا، خود را متوقف کردم ، اما هرگز جلوی افراد را نمی گیرم ، وقتی از آنها می خواهم بیمه بخرم "نه" میگویند.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3





خلاصه جزوه حقوق جزای اختصاصی 3





داربی یکی گروه کوچک متشکل از پنجاه مرد است که سالانه بیش از یک میلیون دلار بیمه عمر می فروشند. او "سماجت" خود را مدیون درسی است که از "ترک پذیری" در تجارت معدن طلا عبرت گرفته است. جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 قبل از موفقیت در زندگی هر مردی ، او مطمئناً با شکست موقتی و شاید یک شکست بزرگ روبرو خواهد شد. وقتی شکست از یک مرد پیشی می گیرد ، ساده ترین و منطقی ترین کار این است که رها کنید. این دقیقاً همان کاری است که اکثریت افراد انجام می دهند. بیش از پانصد نفر از موفق ترین مردانی که این کشور تاکنون شناخته است ، به نویسنده گفتند که بزرگترین موفقیت آنها فقط یک قدم فراتر از نقطه غلبه بر شکست بود. شکست یک نیرنگ بازی با حس کنایه و حیله گری است. هنگامی که موفقیت تقریباً در دسترس نیست ، از سقوط فرد لذت زیادی می برد.


اندکی پس از آنکه آقای داربی مدرک خود را از "University of Hard Knocks" دریافت کرد و تصمیم گرفت با تجربه خود در تجارت استخراج طلا سود ببرد ، خوشبختانه در موقعیتی حضور یافت که به او ثابت کرد "نه" لزوماً به معنای نه نیست. یک روز بعد از ظهر او به عموی خود کمک می کرد تا گندم را در آسیاب های قدیمی خرد کند. دایی مزرعه بزرگی را اداره می کرد که تعدادی از کشاورزان متعدد در آن زندگی می کردند. با آرامش ، در باز شد و یک کودک کوچک ، دختر یک مستاجر ، وارد شد و جای او را داد. دایی سرش را بلند کرد ، کودک را دید و تقریباً به او فریاد زد ، "چی می خوای؟" با آرامش، کودک پاسخ داد: "مامان من می گوید پنجاه سنت برای او بفرست." عمو پاسخ داد: "جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 این کار را نمی کنم" ، حالا شما به خانه برگرد. کودک پاسخ داد: "حتما ". اما تکان نخورد.











دایی کارش را پیش گرفت ، آنقدر سرگرم کار بود که توجه کافی به کودک برای مشاهده عدم ترک کودک نداشت. وقتی او سرش را بلند کرد و دید که او هنوز در آنجا ایستاده است ، بر سر او فریاد زد ، "من به شما جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 که به خانه بروید! حالا برو ، در غیر این صورت من یک قاشق داغ به سمت تو می گیرم." دختر کوچک گفت "حتما" ، اما یک اینچ هم تکون نخورد. دایی یک کیسه دانه را که قصد ریختن در قیف آسیاب را داشت ، انداخت و یک بشکه برداشت ، به سمت کودک حرکت کرد. داربی نفسش را نگه داشت. او مطمئن بود که قصد دارد شاهد قتلی باشد. او می دانست که دایی مزاج تندی دارد. او می دانست که بچه های کارگر قرار نیست از سفیدپوستان در آن قسمت از کشور سرپیچی کنند. وقتی دایی به محلی که کودک در آن ایستاده بود رسید ، او یک قدم سریع جلو رفت ، نگاهش را به چشمانش انداخت و در بالای سر او فریاد زد: "مامان باید اون 50سنت رو داشته باشه!!" دایی ایستاد ، یک دقیقه به او نگاه کرد ، سپس آرام آرام میله بشکه را روی زمین گذاشت ، دستش را در جیبش کرد ، نیم دلار بیرون آورد و به او داد.








کودک پول را برداشت و به آرامی به سمت در برگشت. بعد از رفتن او ، دایی روی جعبه ای نشست و بیش از ده دقیقه از پنجره به فضا نگاه کرد. آقای داربی نیز فکر می کرد. او اولین بار بود که می دید یک کودک به طور عمدی بر یک فرد سفیدپوست بزرگسال مسلط می شود. چگونه این کار را انجام داد. چه اتفاقی برای عمویش افتاد که باعث شد هیبتش را از دست جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 و مثل یک بره مطیع شود؟ این کودک از چه قدرت عجیبی استفاده کرد که باعث تسلط وی در برتر بودن خود شد؟ این سوالات و سایر سوالات مشابه در ذهن داربی جارو زد ، اما او جواب را پیدا نکرد تا سالها بعد ، وقتی ماجرا را برای من تعریف کرد.


به طرز عجیبی ، داستان این تجربه غیرمعمول، به نویسنده گفته شد. عجیب و غریب این است که ، من تقریباً یک ربع قرن به مطالعه نیرویی که یک کودک کوچک را قادر به تسخیر یک مرد باهوش کرده بود ، اختصاص داده بودم. همانطور که در آنجا در آن آسیاب خاکستر قدیمی ایستاده بودیم ، آقای داربی ماجرای تسخیر غیرمعمول را تکرار کرد و با پرسیدن این سوال که "چه چیزی می توانی از آن جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 کنی؟ آن کودک از چه قدرت عجیبی استفاده کرد که عموی من را کاملاً تسخیر کرد؟" پاسخ سوال وی را در مبانی توصیف شده در این کتاب می توان یافت. پاسخ کامل و جامع است. لیکن شامل جزئیات و دستورالعملهای کافی برای درک هر کسی و اعمال همان نیرویی است که کودک کوچک تصادفاً روی آن برخورد کرده است.








ذهن خود را هوشیار نگه دارید و دقیقاً مشاهده خواهید کرد که چه قدرت عجیبی برای نجات کودک وارد شده است ، و در فصل بعدی نگاه اجمالی به این قدرت خواهید داشت. در جایی از کتاب ایده ای پیدا خواهید کرد که قدرت پذیرش شما را سریعتر می کند ، و به نفع خود شما ، همان قدرت مقاومت ناپذیر را دستور کار شما قرار میدهد. آگاهی از این قدرت ممکن است در فصل اول به جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 شما برسد ، یا ممکن است در بعضی از فصل های بعدی به ذهن شما بتابد. ممکن است در قالب یک ایده واحد باشد. یا ، ممکن است در ماهیت یک طرح ، یا یک هدف باشد. باز هم ، ممکن است باعث شود شما به تجربه های گذشته خود در زمینه شکست یا عدم موفقیت برگردید و درسی را به زبان بیاورید که در آن می توانید تمام آنچه را که در اثر شکست از دست داده اید دوباره بدست آورید. بعد از اینکه من برای آقای داربی قدرتی را که کودک ناخواسته از آن استفاده کرد توصیف کردم ، وی به سرعت سی سال تجربه خود را به عنوان یک فروشنده بیمه عمر پس گرفت و صریحاً تصدیق کرد که موفقیت وی در آن زمینه ، به جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 درسی که از کودک آموخت می بود. آقای داربی خاطرنشان کرد: "هر وقت برای چشم اندازی تلاش می کرد ، بدون تعارف ، آن کودک را می دیدم که آنجا در آسیاب قدیمی ایستاده است ، چشمان بزرگش از نافرمانی زل زده و من با خودم گفتم ، من باید این را درست کنم.' بخش بهتری از فروش من پس از گفتن "نه" توسط مردم انجام شده است. "








او همچنین یادآوری کرد ، اشتباه خود در اینکه فقط سه قدم تا رسیدن به طلا متوقف شده بود ، "اما" او گفت ، "این تجربه یک مبدل بود.جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 این امر به من آموخت که هر چقدر مسیر سخت باشد ، ادامه بدهم ، درسی که باید یاد می گرفتم قبل از اینکه در هر کاری موفق شوم. " این داستان از آقای داربی و عمویش ، کودک و معدن طلا ، بدون شک توسط صدها مردی که با فروش بیمه عمر زندگی خود را تأمین می کنند ، خوانده می شود و برای همه اینها ، نویسنده می خواهد پیشنهادی را ارائه دهد که داربی این دو تجربه را مدیون توانایی او در فروش بیش از یک میلیون دلار بیمه عمر است. زندگی عجیب و غریب ، و غالباً غیر قابل تحمل است! ریشه در موفقیت ها و ناکامی ها در تجربیات ساده است. تجربیات آقای داربی معمول و به اندازه کافی ساده بود ، با این وجود پاسخ سرنوشت او را در زندگی حفظ می کردند ، بنابراین آنها به اندازه خود زندگی (برای او) مهم بودند. او از این دو تجربه نمایشی سود برد ، زیرا آنها را تجزیه و تحلیل کرد و درسی را که آنها آموختند پیدا کرد. اما از مردی که نه وقت دارد و نه تمایلی برای مطالعه عدم موفقیت در جستجوی دانش که ممکن است به موفقیت برسد ، چه می شود؟ او کجا و چگونه باید هنر تبدیل شکست به سنگ قدم ها را به فرصت بیاموزد؟ در پاسخ به این سوالات ، این کتاب نوشته شده است.








پاسخ توصیف سیزده اصل را می خواست ، اما به یاد داشته باشید ، همانطور که می خوانید ، پاسخی که ممکن است در جستجوی آن باشید ، نسبت به سوالاتی که باعث شده اند تا درباره عجیب بودن جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 تعمق کنید ، از طریق برخی ایده ها در ذهن شما پیدا می شود ، همانند برنامه یا هدفی که ممکن است هنگام خواندن به ذهن شما خطور کند. یک ایده سالم همه چیزهایی است که فرد برای رسیدن به موفقیت نیاز دارد. اصولی که در این کتاب شرح داده شده است شامل بهترین و کاربردی ترین مواردی است که در مورد راه ها و روش های ایجاد ایده های مفید شناخته شده است. قبل از اینکه ما در رویکرد خود به شرح این اصول بپردازیم ، ما معتقدیم که شما حق دریافت این پیشنهاد مهم را دارید .... که در طول تمام سالهای ناب از شما پنهان می شود. این سخنان حیرت انگیز است ، و از آن بیشتر ، هنگامی که این باور عمومی را در نظر بگیریم ، که ثروت فقط به کسانی می رسد که سخت و طولانی کار می کنند. وقتی شروع به فکر کردن و ثروتمند شدن می کنید ، مشاهده خواهید کرد که ثروت با یک وضعیت ذهنی ، با مشخص بودن هدف ، با سخت کوشی زیاد یا با سختی کمتری شروع می شود. شما و هر شخص دیگری باید علاقه داشته باشید که بدانید چگونه می توانید آن حالت ذهنی را بدست آورید که ثروت را به خود جلب کنید. من بیست و پنج سال تحقیق کردم و بیش از جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 نفر را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادم ، زیرا من نیز می خواستم بدانم "افراد ثروتمند چگونه ثروتمند می شوند". بدون آن تحقیق ، نمی توان این کتاب را نوشت. در اینجا به یک واقعیت بسیار مهم توجه کنید ، یعنی: رکود اقتصادی از سال 1929 آغاز شد و تا زمان مدتی پس از ورود رئیس جمهور روزولت به کار خود ادامه داد. سپس افسردگی اش کم رنگ شد. همانطور که یک برقکار در یک تئاتر چراغ ها را به تدریج نصب می کند به طوری که تاریکی قبل از اینکه متوجه شوید به نور تبدیل می شود ، طلسم ترس در ذهن مردم نیز به تدریج محو شده و به ایمان تبدیل می شود.











بسیار دقیق آن را رعایت کنید ، به محض اینکه بر اصول این فلسفه تسلط پیدا کردید ، و شروع به پیروی از دستورالعمل های استفاده از این اصول کردید ، وضعیت مالی شما بهبود می یابد و هر آنچه را لمس می کنید شروع به تبدیل شدن به یک دارایی برای منافع شما می کند. غیرممکن است؟ اصلا! یکی از نقاط ضعف اصلی بشر ، آشنایی ​​با کلمه "غیرممکن" است. ". این جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 برای کسانی نوشته شده است که به دنبال این قوانین هستند که باعث موفقیت دیگران شده است و مایلند همه قوانین را در این مسیر رعایت کنند. سالها پیش من یک فرهنگ لغت خوب خریداری کردم. اولین کاری که من با آن انجام دادم این بود که به کلمه "غیرممکن" روی بیاورم ، با اینکه انجام چنین کاری غیرعاقلانه نخواهد بود.


موفقیت به کسانی می رسد که آگاهانه باور داشته باشند که موفق می شوند. جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 به کسانی می رسد که با بی تفاوتی به خود اجازه می دهند شکست را باور کنند. هدف این کتاب کمک به همه کسانی است که ثروت را جستجو می کنند ، برای یادگیری هنر تحول، ذهن خود را از متعهد بودن به شکست، به متعهد بودن موفقیت تغییر دهید. یکی دیگر از نقاط ضعف موجود در بسیاری از افراد ، عادت اندازه گیری همه چیز و همه ، با توجه به برداشت ها و باورهای خاص خود است. برخی از کسانی که این مطالب را می خوانند ، باور خواهند کرد که هیچ کس نمی تواند فکر کند و ثروتمند شود. آنها نمی توانند به ثروت فکر کنند ، زیرا عادات فکری آنها در فقر ، بیچارگی ، بدبختی ، شکست و ناکامی غوطه ور شده جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 . این افراد بدبخت من را به یاد یک فرد چینی برجسته می اندازند ، که برای آموزش روش های آمریکایی به آمریکا آمده است. وی در دانشگاه شیکاگو تحصیل کرد. روزی رئیس جمهور هارپر با این جوان شرقی در دانشگاه ملاقات کرد ، برای چند دقیقه با او گپ زد و از او پرسید که چه چیزی از تو بیشترین ویژگی قابل توجه مردم آمریکا هست و آنها را تحت تأثیر قرار داده است. او فریاد زد: "چرا" ، شیب چشمهایت زیاد است؟. یا چرا چشمانت کج است!











در مورد چینی ها چه می گوییم؟ ما اعتقاد به چیزی را که نمی فهمیم امتناع می کنیم. جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 ما احمقانه معتقدیم که محدودیت های خودمان اندازه گیری مناسب محدودیت ها. مطمئناً چشم فرد دیگر "کج است" ، زیرا آنها همانند خود ما نیستند. میلیون ها نفر پس از ورود هنری فورد به دستاوردهای هنری فورد نگاه می کنند و به او حسادت می کنند خوش شانسی ، یا شانس ، یا نبوغ ، یا هر آنچه که آنها به حساب می آورند ثروت فورد است. شاید از هر صد هزار نفر یک نفر راز موفقیت فورد را بداند ، و کسانی که می دانند خیلی متواضع ، یا بیش از حد تمایلی ندارند ، آن هم ، فقط به دلیل سادگی آن.


چند سال پیش ، فورد تصمیم گرفت موتور معروف V-8 خود را تولید کند. او جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 داد موتور را با هشت سیلندر ریخته شده در یک بلوک بسازد و به مهندسان خود دستور داد تا آن را برای موتور طراحی کنند. این طرح روی کاغذ قرار گرفت ، اما مهندسان به گفته یک مرد موافقت کردند که ریختن بلوک موتور گاز سیلندر هشت سیلندر در یک قطعه غیرممکن است. فورد گفت: "به هر حال آن را تولید کنید." آنها پاسخ دادند: "اما" این غیرممکن است! فورد دستور داد: "پیش برو و تا جایی که موفق نشوی کار را ادامه بده و هر چقدر زمان لازم باشد میگذاریم." مهندسان جلوتر رفتند. اگر قرار بود در پرسنل فورد باقی بمانند دیگر کاری برای انجام آنها وجود نداشت. شش ماه گذشت ، هیچ اتفاقی نیفتاد. شش ماه دیگر گذشت و هنوز هیچ اتفاقی نیفتاد. مهندسان برای اجرای دستورات هر برنامه قابل تصوری را امتحان کردند ، اما به نظر می رسید این جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 خارج از بحث است. "غیرممکن!" در پایان سال فورد با مهندسان خود مشورت کرد و آنها دوباره به او اطلاع دادند که راهی برای اجرای دستورات وی پیدا نکرده اند. فورد گفت: "درست پیش بروید، من آن را می خواهم و آن را خواهم داشت." آنها جلوتر رفتند و سپس ، انگار با یک جادو ، این راز کشف شد. عزم فورد یک بار دیگر برنده شد! این داستان ممکن است با دقت دقیقه توصیف نشود ، اما مجموع و ماهیت آن درست است. شما که می خواهید راز میلیون ها دلار فورد را فکر کنید و ثروتمند شوید ، از آن استنباط کنید. لازم نیست خیلی دور نگاه کنید. هنری فورد یک موفقیت کسب کرد ، زیرا اصول موفقیت را درک می کند و از آن استفاده می کند. یکی از اینها آرزوی هر فردی است: دانستن اینکه شخص چه می خواهد. هنگام خواندن این فصل، داستان فورد را بخاطر بسپارید و خطوطی را که در آنها راز موفقیت فوق العاده او توصیف شده است را انتخاب کنید.


حقوق مالیه عمومی





اگر می توانید این کار را انجام دهید ، اگر بتوانید انگشت خود را بر روی گروه خاصی از اصول بگذارید که هنری فورد را ثروتمند کرد ، می توانید تقریباً در هر فراخوانی که مناسب آن هستید ، با موفقیت های او برابر شوید. شما "به این دلیل که" ارباب سرنوشت خود ، کاپیتان روح خود "هستید ... وقتی هنلی خطوط نبوی را نوشت ،" من استاد سرنوشتم ، من کاپیتان روح خود هستم "، او باید به ما اطلاع می داد که ما استادان سرنوشت خود هستیم ، کاپیتان روح خود هستیم ، زیرا قدرت کنترل افکار خود را داریم. او باید به ما می گفت اتر که در آن جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 زمین کوچک شناور است ، ما در آن حرکت می کنیم و موجودیت خود را داریم شکلی از انرژی که با سرعت قابل تصور بالایی از لرزش در حال حرکت است و این که اتر با شکلی از قدرت جهانی پر شده است که خود را با ماهیت افکاری که در ذهن داریم سازگار می کند ؛ و ما را به روش های طبیعی تحت تأثیر قرار می دهد تا بتوانیم تغییر شکل دهیم اگر شاعر این حقیقت بزرگ را به ما می گفت ، ما می دانستیم چرا این استادان سرنوشت خود ، ناخدای روح خود هستیم. او باید با تأکید فراوان به ما می گفت که این قدرت باعث می شود هیچ سعی کنید بین افکار مخرب و افکار سازنده تمایز قائل شوید ، این امر ما را ترغیب می کند که افکار فقر را به همان سرعتی که ما را تحت تأثیر قرار می دهد تا بر مبنای افکار ثروت تأثیر بگذاریم ، و به واقعیت مادی تبدیل کنیم. او همچنین باید به ما می گفت که مغز ما با افکار مسلطی که در ذهن خود داریم مغناطیسی می شود و این "آهن ربا" ها با توجه به اینکه هیچ کس با آنها آشنایی ندارد ، نیروها ، مردم ، شرایط را به سمت ما جذب می کند. زندگی که با ماهیت افکار غالب ما هماهنگ است. او باید به ما می گفت ، قبل از اینکه بتوانیم ثروت زیادی را جمع کنیم ، باید ذهن خود را با تمایل شدید به ثروت مغناطیسی کنیم ، که باید "آگاه به پول" شویم تا زمانی که "تمایل به پول" ما را به ایجاد برنامه های جزوه حقوق جزای اختصاصی 3 برای دستیابی به آن سوق دهد.