نمیدونم چرا دارم این متن رو مینویسم! شاید چون اعصابم خورده... شاید چون کلافم و عصبانی. از دست خودم. از دست تعهد داشتن و تعهد دادنهای بیمورد و بیجا و اعتماد بیش از حد به آدمها.
البته منظورم تعهد عاطفی نیست توی این مطلب. اتفاقا یک نوع تعهد که شاید خیلیها اصلا بهش فکر نمیکنن تا زمانی که درگیرش بشن. تعهد کاری، تعهد دوستانه، تعهد همکاری، تعهد ایستادگی در برابر مشکلات و
تعهد به تعهدی که دادیم.
چرا واقعا اینجوری شدیم. چرا خیلی راحت پا روی تعهداتمون میگذاریم و به این فکر نمیکنیم داریم بیتعهدی رو رواج میدیم؟! من اگر امروز پای تعهداتم در برابر همکارم، دوستم، شریک کاریم نمونم چی میشه؟! خستم واقعا...
خسته از چی؟!
معلومه. خسته از تعهد داشتن و تعهد نداشتن!
یعنی چی؟!
یعنی وقتی از روی سادگی، از نظر اخلاق حرفهای و اخلاق کاری متعهد میمونی اما بقیه نه. خیلی راحت پا روی تعهداتشون میگذارن و نابود میکنن هرآنچیزی که باید بهش پایبند میبودن.
وقتی با هر شخصی، دست رفاقت میدید رفاقت از هر نوعی، دوستی یا کاری، خواهش میکنم پایبند باشید. نگذارید اینطور جا بیفته که همه فقط بهفکر خودشونن و نابود شدن یا نشدن زندگی دیگران اهمیتی نداشته باشه. وقتی متعهد به انجام کاری میشید، هرچیزی که باشه بای بمونید پای قول و قرارتون. نه اینکه 1شبه تصمیم به نبودن بگیرید، تصمیم به عوض کردن تصمیمها و اهدافتون.
یا کاری رو شروع نکنید یا خواهش میکنم بهش تعهد داشته باشید.
امروز داشتم یک مطلب میخوندم راجع به الگوهای داشتن یک زندگی سالم . یکی از اونها تعهد اخلاقی بود. یعنی شما بتونی توی زندگی به آدمها بابت حرفهایی که میزنیم و قولهایی که میدیم متعهد باشیم.
شاید بعد بیام و این مطلب رو ادامه بدم و بگم چرا و از چی انقدر ناراحتم. البته شاید خودتون حدس زده باشید ولی یکم آرومتر شدم راجع بهش میگم.