مداد
ورود
ثبت نام
برچسب:
داستان کوتاه
لطیفه و حکایت شیرین بهلول:
جهانگردی دانشمند به دربار هارون رفت و گفت: آمده ام تا علما و دانشمندان این شهر را به آزمونی دعوت کنم. هر کس از علوم مختلف اطلاعی دارد و ادعای فضل و آگاهی میکند بیاید و به سوالات من پاسخ دهد. هارون دستور داد تا همه فضل ها و دانشمندان را به دربار بیاورند.دیری نگذشته که دانشمندان شهر به حضورهارون رسیدند و منتظر شدند تا جهانگرد سوالش را مطرح کند
پرتو
۲۲ مرداد
-
۴ دقیقه
داستان انگیزشی/1
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاهشان در مدرسه شنیدم
....
۱۱ بهمن
-
۲ دقیقه
داستان انگیزشی/11
....
۱۲ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان انگیزشی/شماره12
ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭی ﻗﺒﻞ ﺍز ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯿﺶ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺣﻀﺎﺭ ﮔﻔﺖ: «ﺍز ﻣﯿان ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻣﻬﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﯾﻮن، ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ؟
....
۱۳ بهمن
-
۲ دقیقه
داستان انگیزشی/شماره13
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.
....
۱۴ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان آموزنده/شماره1
میگویند خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند
مشاور شرکت بیمه
۱۵ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان آموزنده شماره2
ادیسون در سنبن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود
مشاور شرکت بیمه
۱۵ بهمن
-
۲ دقیقه
داستان آموزنده11
هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۶ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان کوتاه آموزنده/12
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جا به جا کردن خاک های پایین کوه بود
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۷ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان کوتاه آموزنده/شماره15
دختر کوچولویی دو تا سیب در دو دست داشت که مادرش وارد اطاق شد
....
۱۹ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان کوتاه چیزهای بدتر
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر»
کریمی مشاور بیمه
۲۵ اسفند
-
۲ دقیقه
داستان کوتاه پسر غمگین
روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم
کریمی مشاور بیمه
۲۵ اسفند
-
۲ دقیقه
دوست داری جای این میلیارد باشی؟
ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩﺭی ﻗﺒﻞ ﺍز ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯿﺶ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺣﻀﺎﺭ ﮔﻔﺖ: «ﺍز ﻣﯿان ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻣﻬﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﯾﻮن، ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻪ، ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ؟
کریمی مشاور بیمه
۲۶ اسفند
-
۲ دقیقه
تلفن و طلاق
فردا آخرین روز دادگاه طلاقشان بود. قاضی دادگاه گفته بود: تا فردا صبح بروید فکراتون رو بکنید، هر کدامتان فکر کردید هنوز هم می تونید همدیگر رو دوست داشته باشید، به اون یکی تلفن کنه، اگر با هم تماس نگرفتین ساعت نه فردا اینجا باشید
من تلاش میکنم پس هستم
۲۹ اسفند
-
۱ دقیقه
داستان
الف ـ داستان کوتاه؛ قطعه ای تخیلی است که حادثه واحدی را ـ خواه مادی باشد و خواه معنوی ـ به تصویر می کشد. به بیان دیگر داستان کوتاه مثل دریچه یا دریچه هایی است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت هایی، برای مدت زمان کوتاهی باز می شود و به خواننده فقط امکان می دهد که از این دریچه ها به اتفاقاتی که در حال وقوع است نگاه کند
mrassadi
۲۶ اردیبهشت
-
۲ دقیقه