عده ی بسیار زیادی از افراد هستند که قانون جذب را می شناسند و عده ی خیلی زیادی هم هستند که از این قانون برداشت های اشتباهی نیز دارند .
در ابتدا می خواهم برای شما قانون جذب را توضیح بدهم ودر ادامه مشکلاتی که اکثر افراد با این قانون دارند را برطرف کنم .
اما واقعا قانون جذب چه میگوید ؟
ما در جهانی زندگی می کنیم که کاملا بر اساس دنیای درونی ما به ما بازخورد می دهد .
واکنش جهان به دنیای درون ما به این صورت است که اگر ما در درون خود با خود در تضاد هستیم پس در دنیای بیرون هم تضاد هایی را مشاهده می کنیم .
هر گونه باور ، فکر و اندیشه به نوعی یک نوع ارتعاش هستند که ما به جهان می فرستیم و بر اساس آن ارتعاش اتفاقات زندگی ما رخ می دهد .
و در زبانی ساده تر می توان گفت که قانون جذب می گویند :
تو به همان چیزی تبدیل می شوی که به آن می اندیشی !
تا به اینجای مثاله توانستیم توضیحاتی مختصر از قانون جذب را به دست بیاوریم اما مشکل اصلی کجاست ؟ چرا این قانون برای برخی پاسخ می دهد و برای برخی خیر ؟
مشکل اصلی افراد این است که قانون جذب را به این صورت شناخته اند که با نشستن و فکر کردن می توانند خواسته های خود را به دست بیاورند .
شخصی با این قانون آشنا می شود ، از شغل خود استعفا می دهد و در خانه می نشیند و توقع دارد که با فکر کردن جریانی از ثروت وارد زندگی او بشود .
شخصی با قانون آشنا می شود و روابط نادرستی دارد ، دست از کار می کشد و شروع به فکر کردن می کند و توقع دارد که مشکلات او برطرف شوند !
اما آیا قانون برای آنها پاسخ می دهد ؟
باید بگویم که هرگز برداشت این افراد از قانون کاملا اشتباه است .
درست است که قانون جذب به اندیشه و ارتعاش ما پاسخ میدهد اما اندیشه و فکری که بارها تکرار شده و تبدیل به باور شده است و نه فکری که تنها یک بار است که از ذهن ما می گذرد .
نکته ی جالب توجه اینجاست که بسیاری از افراد که با قانون آشنا شده اند هم احساس می کنند و مانند موارد بالا دست از کار میکشند و شروع به فکر کردن می کنند هم افکاری کاملا بر خلاف خواسته خود دارند .
به عنوان مثال خواسته فرد این است که جریانی از ثروت وارد زندگی او بشود و در ذهنش این فکر در جریان است که اگر من به این ثروت برسم چه می شود ؟ نکند این ثروت به پایان برسد و ...
در واقع در ذهن خود هم به نبود آن نعمت فکر میکنند !!
و توقع این را دارند که ثروت وارد زندگی آنها بشود ، روابطی زیبا برای خود بسازند و به خواسته های خود دست پیدا کنند .
اما چرا فقط قانون به باورها پاسخ میدهد نه به افکار ؟
ما تا به حال به هر اندازه که از خداوند عمر گرفته باشیم ، اکنون میخواهیم که شرایطی تغییر کند !
و به این دلیل میخواهیم شرایط تغییر کند چون از وضعیت راضی نیستیم و متوسل به قانون جذب میشویم که بلکه اتفاقات زندگی ما تغییر کند .
اما سئوال اینجاست شما میخواهید اتفاقات دیگری را به واسطه فکری جدید برای خود به وجود بیاورید و توقع این را دارید که با یک بار فکر کردن این اتفاقات برای شما رخ بدهد ؟ مگر اتفاقات قبلی زندگی شما تنها با یک بار فکر کردن به سراغ شما آمدند ؟
مگر اتفاقاتی که اکنون مایل به تغییر آنها هستید حاصل بارها فکر کردن شما به آن موضوع نیستند ؟
شما بارها اخبار نادرست در مورد فقر و ... را شنیده اید ، در مورد آن صحبت کرده اید ، با چشم خود دیده اید و با روش های مختلف ، فکری که باعث بروز این اتفاقات برای شما شده است را تکرار کرده اید تا در نهایت برای شما تبدیل به باور شده است .
پس اگر میخواهید که اتفاقات تازه ای برای شما رخ داده باید به همان میزانی قبل برای ایجاد باور جدید باید تلاش کنید .
نویسنده : مرتضی خزائی
کپی تنها با ذکر منبع (لینک مقاله) مجاز است .