داستان کوتاه آموزنده

در بین شاگردان شیوانا زوج جوانی بودند که چهره ای فوق العاده شفاف و ملکوتی داشتند. این دو زوج به شدت شیفته سخنان شیوانا بودند و با وجودی که کلبه شان در دورترین نقطه دهکده بود، اما هر روز صبح زودتر از بقیه در کلاس شیوانا شرکت می کردند.

ویژگی برجسته این زوج جوان یعنی شفافیت فوق العاده چهره و آرامـــش عمیق شان همیشه برای بقیه شاگردان شیوانــا یک سوال بود.

روزی دختری جــــــــوان که صورتــی معمولی داشت در مقابل جمع از جا برخاست و از شیوانا پرسید:" استــــــــاد! همه ما به یک انـــدازه از درس های شما بهـــــره می بریم، شمــــا برای همه ما یک درس واحد می گوئید.. پس چگونه است که چهــــره بعضی از ما شفافیت معمولی دارد و چهره این زوج جوان اینچنین ملکوتی می درخشد؟

شیوانا تبسمی کرد و گفت: ایمـان و باور اندک روح تـــو را به بهشت خواهد برد. اما باور زیاد بهشت را به روح تو می آورد. هر چه بـــاور تو به خالق کائنات بیشترباشد. حضور او در وجود تو بیشتر نمـــودار می گردد.