چرا من میگم کتاب بخونید؟

اگر فقط یک بار یک کتاب تا انتها خونده باشید با من موافقید که لذت غیر‌قابل مقایسه‌ای داره اما من کتاب نمی‌خونم که در مقایسه با دیگران قشنگ‌تر حرف بزنم، من کتاب می خونم که از زندگی بیشتر دریافت کنم. آسایش خیال، درک بیشتر و قدرت تخیل فقط چند تا از هدیه هایی هست که از کتاب‌هام گرفتم. چند سال قبل وقتی اولین کتاب رو شروع کردم نه برنامه ای برای عادت کردن به خوندن داشتم و نه راستش اصلا قصدم اضافه کردن خوندن به یکی از باید‌های زندگیمون بود اما بعد از حس خوبی که از اولین رمان گرفتم بعدی رو شروع کردم، کم کم دامنه موضوعات کتاب‌هام گسترده تر شد و الان دیگه روزی نمیشه که کتاب نخونم اما می خوام اینجا بگم کتابخونی چقدر به زندگی شما اضافه میکنه.


برسیم سراغ اولین و شاید بزرگترین عامل محرک در من برای خوندن: کم تر کردن استرس‌های زندگیم.

وقتی در مورد موضوعی که ازش لذت می‌برید می‌خونید یا زمانی که خودتون رو در نقش یکی از شخصیت‌های رمان گم می‌کنید آرامشی وصف ناشدنی جای استرس‌های زندگی‌تونو می گیره. وقتی که دریچه های ذهنی و روحی خودتون رو باز میزارید و یا وقتی برای چند ساعت بجای یک شخصیت مورد علاقه زندگی می‌کنید تنش‌های روحی و حتی فیزیکی رو از خودتون دور می‌کنید. خوندن برای من یک سفر کوتاه ذهنی هست.

وقتی شما کتاب می خونید، مغز شما به فراتر از دیدن و خوندن کلمه ها میره. شما خودتون رو در نقش یکی از شخصیت های داستان تصور می‌کنید و کم کم تصویری ذهنی از ظاهر، احساسات و محیط پیرامون اون شخصیت برای شما درست می‌کنه و همین امر باعث میشه شما تخیل خودتونو به چالش بکشید.

یکی از مزیت هایی که خوندن برای من داشته این بوده که قدرت حل مسائل رو در من زیاد کرده و باعث میشه تمام راه حل ها برای یک مشکل رو بررسی کنم و بعضا ایده های جدید و جذابی به ذهنم می رسه. تا حالا شده که قبل از تموم کردن یک فیلم و یا کتاب در مورد اینکه چطور تموم میشه فکر کرده باشید و یا مثلا در مورد وقایعی که توی فیلم میفته تمام حالت های ممکن رو تصور کنید؟ خوندن، تفکر تحلیلی رو تحریک میکنه و باعث میشه راه اتفاقات ممکن رو برای آخر داستان تصور کنه و برای رسیدن به راه حل درست (اینجا حدس ما از تموم شدن داستان) اونهارو با وقایع داستان مطابقت بده.

اگر حتی فقط چند تا کتاب در طول عمرتون خونده باشید باز هم باید با من موافق باشید که کمترین تاثیری که کتاب می‌تونه بزاره بالابردن مهارت های مکالمه و به دنبال اون ارتباط با دیگران هست. وقتی کتاب می‌خونید دایره لغات شمتا گسترده‌تر میشه و دانش استفاده درست از کلمات جدید رو پیدا می‌کنید و همین امر به اعتماد بنفس و کم کم به ارتباط گرفتن شما با دیگران کمک زیادی می‌کنه.

واقعیت اینه که مزایای کتاب‌خونی فقط محدود به چیزایی که گفتم نمیشه، با کتاب خوندن می‌تونید در مورد فرهنگ‌های مختلف بیشتر بدونید (برای من تجربه آشنایی با فرهنگ‌های دیگه خیلی لذت بخش هست)، کتاب خوندن قدرت نوشتن رو در شما تقویت می کنه، جهان بینی شما رو تغییر میده و باعث ایجاد حس رضایت نسبی از خودتون میشه. امیدورام پست من باعث بشه از یک جایی خوندن رو شروع کنید و خوندن رو به یکی از عادت‌هاتون اضافه کنید اون موقع هست که مطمئنم لذت اضافه‌ کردن یک کتاب به قفسه‌تون و برنامه ریزی برای شروع اون رو به هز لذت دیگه ای در زندگی ترجیح میدی.