مداد
ورود
ثبت نام
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
(شاعر,ترانه سرا,نویسنده) کارشناس فروش و مشاور مالی شرکت بیمه 09057803005
دنبال کن
21
پست
3
دنبال کننده
0
دنبال شونده
داستان کوتاه آموزنده/12
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جا به جا کردن خاک های پایین کوه بود
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۷ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان آموزنده11
هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۶ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان آموزنده10
خواجه نصیر الدین توسی در ابتدای وزارت خویش بود که تعدادی از نزدیکان بدو گفتند: ایران مدیری همچون شما نداشته و تاریخ همچون شما کمتر به یاد دارد
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان آموزنده9
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم. ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم. سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود. اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۳ دقیقه
داستان آموزنده8
ادیسون در سنبن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۲ دقیقه
داستان آموزنده7
میگویند خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دور هم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان آموزنده6
مرد جوان و زیبایی هر روز به کنار دریاچه می رفت تا زیبایی خویش را در آب تماشا کند. او آنچنان مجذوب تصویر خویش می شد که روزی به آب افتاد و در دریاچه غرق شد. در مکانی که به آب افتاده بود، گلی رویید که آن گل را نرگس نامیدند
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان آموزنده/5
وقتی خواستم زن بگیرم با خودم گفتم باید دختری از خانواده طبقه پایین بگیرم که با دارو ندارم بسازه و توقع زیادی نداشته باشه. واسه همین یه دختر بیست و یک ساله به اسم صباحت انتخاب کردم
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۳ دقیقه
داستان آموزنده3
در زمان های قدیم شخصی برای خرید کنیز به بازار برده فروشان رفت و مشغول گشت و تماشای حجره ها شد
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۱ دقیقه
داستان آموزنده4
هوا بدجوری توفانی بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابی از سرما مچاله شده بودند. هر دو لباس های کهنه و گشادی به تن داشتند و پشت در خانه می لرزیدند. پسرک پرسید: ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۲ دقیقه
داستان آموزنده2
مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۲ دقیقه
داستان آموزنده1
یک زوج جوان برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا عازم کشوری اروپایی شدند. در آنجا پسر کوچکشان را در یک مدرسه ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۵ بهمن
-
۲ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره9
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به ت
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۴ بهمن
-
۱ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره8
نه ... مدتی است که تغییر کرده حالات
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۴ بهمن
-
۱ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره7
نه ... مدتی است که تغییر کرده حالات
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۴ بهمن
-
۱ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره6
ناگهان ... دریا ! تو را دیدم، حواسم پرت ش
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۳ بهمن
-
۱ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره5
حالا که ابتدای تو و انتهای من ....
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۳ بهمن
-
۱ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره4
من از هستی نمی خواهم به جز پیش تو مردن ر
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۳ بهمن
-
۱ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره3
تا بعد از این، الهه ی زیبای من شو
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۳ بهمن
-
۱ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره2
به هستی ام - که نبود - آتش عدم زد و رف
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۳ بهمن
-
۱ دقیقه
شعر ناب فارسی/شماره1
قبله ام باش، عاشقانه ... نیتم را درک ک
ابوالقاسم کریمی-Abolghasem Karimi
۱۳ بهمن
-
۱ دقیقه