شیطان در اواخر عمر...

چنین گفته اند که شیطان ، خداوند را در هر آسمان هزار سال عبادت کرد.

او آن چنان به عبادت می پرداخت که فرشتگان گمان می کردند شیطان هم از جنس آنان است.

شیطان در بهشت به نام عزازیل خوانده میشد؛

یعنی عزیز خدا ؛ چرا که هیچ فرشته ای عزیزتر و مقرب تر از او د رپیشگاه خداوند نبود.

او در عرش و بهشت خداوند را عبادت می کرد و به فرشتگان آداب عبادت می آموخت .

روزی بالای در بهشت این نوشته را دید که :

«به همین زودی یکی از بندگان مقرب را به جهت نافرمانی از مقام قرب خود بیرون می کنیم و طوق لعنت بر گردن او می اندازیم.»

شیطان نیز از خداوند اجازه خواست تا او را لعنت کند ، بی خبر از آن که هزار سال به خود لعنت فرستاد.

فرشتگان از ترس این که نکند یکی از آنها ، همان بنده طغیان گر باشد از عزازیل خواستند در پیشگاه پروردگار دعا کند تا خداوند آنان را از این آزمایش ، سربلند بیرون آورد.

شیطان در حق همه دعا کرد به جز خودش.

سر انجام خداوند آدم را آفرید.


جسم بی روح آدم هزار سال در بهشت بود تا این که روزی شیطان از آنجا گذر کرد و به او (آدم) اشاره ای کرد و گفت:

اگر مقام تو در پیشگاه خداوند از من بالاتر باشد از تو اطاعت نمیکنم در غیر این صورت تو را مورد توبه قرار خواهم داد.

خداوند به فرشتگان امر کرد:

«زمانی که از روح خود ، در وجود آدم دمیدم و او را زنده کردم ، بر او سجده کنید.»

همه سجده کردند ؛ مگر شیطان که تکبر ورزید و سجده نکرد و خطاب به پروردگار گفت : من از او برتر هستم ؛

زیرا مرا از آتش آفریدی و او را از خاک.

شیطان در این آزمایش سرافکنده گشت و از بهشت خارج شد….

ادامه دارد…

منبع : راهکار