در اساسنامه سازمان جهانی بهداشت1 (WHO) سلامت «نهتنها نبود بیماری یا معلولیت»، بلکه «حالت بهینه خوب بودن جسمی، روانی و اجتماعی» تعریف شده است (گزارش سازمان جهانی بهداشت، 2001). مفهوم سلامت روانی نیز از نظر WHO چیزی فراتر از نبود اختلالهای روانی و شامل 1- خوب بودن ذهنی، 2- ادراک خودکارآمدی، 3- استقلال و خودمختاری، 4- کفایت و شایستگی، 5- وابستگی میاننسلی و 6- خودشکوفایی توانمندیهای بالقوه فکری و هیجانی است (همانجا). اختلال رفتاری- روانی عبارت است از حالات قابلتوجه بالینی که با تغییر در تفکر، خلق، هیجان یا رفتار مشخص و با ناراحتی و تشویش شخصی و یا اختلال کارکرد زندگی همراه باشد. این تغییرات در گستره هنجار جامعه قرار نمیگیرند و بهصورت واضح غیرعادی و بیمارگونه و مداوم یا عودکننده هستند (همانجا؛ سادوک2، سادوک و رالز3، 2009).
گرچه WHO از سال 1946 میلادی برای سلامت تعریف سه بعدی زیستی، روانی و اجتماعی را بیان کرده است، اما در بیشتر کشورها دو بعد روانی و اجتماعی سلامت تا حد زیادی بهوسیله متولیان سامانه سلامت و حاکمان کشورها نادیده گرفته شده، که البته کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. از حدود دو دهه پیش WHO نسبت به این بیتوجهی زیانبار هشدار جدی داده و به نقش نزدیک به 85 درصدی عوامل روانی- اجتماعی تأثیرگذار بر سلامت اشاره کرده است. به دنبال آن کشورهای توسعهیافته به سرعت راهکارهایی برای اصلاح بهداشت روانی- اجتماعی جوامع خود تدارک دیده، به مرحله اجرا در آوردهاند. به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده که کشور ما نیز به طرح این موضوع مهم و حیاتی بپردازد؛ این مقاله با هدف بررسی نارساییهای سلامت روانی- اجتماعی و ارایه راهکارهای بهبود آن، نیز وظایف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و رسالت فرهنگستان علوم پزشکی ایران در این زمینه تنظیم شده است.
بر پایه اظهار نظر سازمان جهانی بهداشت (2001) در سال 1990 میلادی از ده بیماری که بیشترین میزان ناتوانی را در جهان سبب شدهاند، پنج مورد آن مربوط به بیماریهای روانی است (افسردگی اساسی4، سوءمصرف دارو و الکل5، اختلال خلقی دو قطبی6، اسکیزوفرنی7 و اختلال وسواسی- اجباری8). بر پایه پیشبینیهای پژوهشگران بینالمللی بار اختلال افسردگی، حوادث و سوانح، عوارض جنگ، خشونت و صدمه به خود از سال 1990 تا سال 2020 بهترتیب از رتبه چهارم به دوم، نهم به سوم (گفتنی است کشور ما درحال حاضر از این نظر در بدترین وضعیت است)، شانزدهم به هشتم (احتمال افزایش این رتبه پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 و واکنشهای پس از آن بیشتر شده است)، نوزدهم به دوازدهم و هفدهم به چهاردهم جابهجا میشود (کریستوفر9، آلن10 و لوپز11، 1996). در جدیدترین پیشبینی WHO بار اختلال افسردگی از سال 2002 به سال 2030 میلادی در کشورهای توسعهیافته از رتبه چهارم به رتبه نخست و در کشورهای در حال توسعه از رتبه چهارم به رتبه دوم پس از HIV/AIDS میرسد. همچنین بار بیماری دیابت که یک اختلال روانتنی است، از رتبه بیستم در سال 2002 به رتبه یازدهم در سال 2030 میلادی کاهش مییابد (سازمان جهانی بهداشت، 2008). در ایران بار بیماریهای روانی و اختلالهای روانی- رفتاری پس از حوادث عمدی و غیرعمدی، رتبه دوم را در سال 1382 بهدست آورده است (نقوی، 2007). تمامی این پبشبینیها از اهمیت توجه جهانی به سلامت روان در دو دهه آینده حکایت میکند.
بر پایه اظهارنظر کمیسیون عوامل تعیینکننده روانی- اجتماعی سلامتِ WHO نزدیک 85 درصد عوامل تأثیرگذار بر سامانه سلامت، بهجز عوامل زیستی و ژنتیک است، که به نظر میرسد در تمامی کشورها، از جمله ایران، نادیده گرفته شده است. اگرچه برای سلامت اجتماعی تعریف و شاخصگذاری یکسان جهانی وجود ندارد، متناسب با هر منطقه شاخصهای خاصی بهکار رفته است. از دیدگاه صاحبنظران ایران شاخصهای سلامت اجتماعی عبارت است از: نبود فرد فقیر، خشونت، تبعیض جنسی، بیکاری و تبعیض قومی- نژادی- منطقهای؛ کنترل رشد جمعیت؛ برابری همگان در برابر قانون؛ رعایت پیمان حقوق بشر و سایر پیمانهای مرتبط با حقوق انسان؛ آموزش اجباری و رایگان تا پایان دوره راهنمایی؛ دسترسی همگان به خدمات سلامت؛ وجود امنیت و آزادی عقیده؛ احساس رضایت از زندگی؛ زیرپوشش بیمه بودن تمامی مردم؛ توزیع عادلانه درآمدها (حق افراد داده شود و همه برای کسب درآمد فرصت برابر داشته باشند)؛ مشروعیت حکومت نزد مردم؛ انتخاب حاکمان به شیوه مردمسالارانه و نظارت مردم بر آنها (رفیعی، سمیعی، امینی رازانی و اکبریان، 2010).