برای من !
ببین یه وقت هایی هست که تلاش تو نتیجه نمیده...
نه این که راه رو اشتباه میری ها... نه!
یعنی اصلا به نفعته که نتیجه نده.
ببین ! یه وقت هایی هست که باید چند وقتی رو تو دل زمستون بگذرونی...
باید بذاری زمستون همون چند تا برگ زرد رو هم ازت بگیره !
باید بی پناه بشی ...
بی سپر بشی ...
میدونم که سخته، اما یه وقتایی باید دست از تلاش برداری... چون فقط داری درجا میزنی.
میدونم ... سخته برای یه درخت که تو زمستون بمونه و هر شب خواب بهار رو ببینه...
میدونی؟! ممکنه کار به جایی برسه که خواب بهار تبدیل بشه به یه کابوس ...!
هرشب خواب بهار رو میبینه اما هر صبح میبینه که داره لخت تر از قبل میشه... داره بی پناه تر و بی برگ تر و ناامید تر از قبل میشه.
ببین! یه وقتایی نباید هیچ کاری بکنی!
تنها باید صبر کنی ... به معنای واقعی کلمه، صبر کنی!
اگه یه درخت تو زمستون جوونه بزنه و شکوفه بده، فقط فرصت سبزی بهارش رو از دست داده!
یه وقت هایی باید به جای جوونه زدن ریشه هات رو محکم تر کنی.
چون جوونه ها مهمون یه فصلن!
برای تو... فقط ریشه هات موندگاره.
این زمستون رو صبر کن
یه وقتایی درخت باش،
بی پناه و بی برگ شو،
اما صبر کن!
درد هرس شدن رو به جون بخر،
اما صبر کن!
یه وقت هایی لازمه بگذاری دنیا راه خودش رو بره...
یه وقت هایی باید دل به دل خودت بدی و هر شب در گوش دلت قصه ی بهار رو بخونی... قصه قشنگ نو شدن رو... داستان قدیمی تغییر رو!
هر درختی میدونه بعد زمستون بهار میاد،
هر درختی میدونه نباید توی زمستون قشنگی هاش رو، رو کنه.
هر درختی میدونه زمستون موندگار نیست...
حتی اگه سالها طول بکشه... حتی اگه هر شبش به بلندی شب یلدا باشه...
بیا این زمستون رو رد کنیم...
بیا هر شب خواب بهار رو ببینیم و از نیامدنش نترسیم...
بیا ریشه هامون رو محکم کنیم.
فکر کنم زمستون داره تموم میشه...
فکر کنم نوبت جوونه زدن به ما هم برسه!
فقط باید یکم دیگه صبر کنم!
باید درخت باشم و اینبار همه چیز رو بسپرم به دست طبیعت.
فقط بهار میتونه لختی زمستون سردی که پشت گذاشتیم رو زیبا کنه...
فقط بهار از پس این زمستون بر میاد...
نسترن خاکسار
پ.ن : برای خودم نوشت...
برای نگه داشتن امید... برای گذر از این سال... برای اینکه یادم نره ، یادمون نره ... هیچ زمستونی نمیتونه به بهار غلبه کنه!
بهار میاد... از کدوم سمت رو نمیدونم...
ولی میاد!
یک عدد نسترن :)