اساس برندینگ
برندینگ یکی از مهم ترین بخش های جدا نشدنی هر کسب و کاری به حساب می آید، حال هر بیزینسی که بخواهد باشد، بزرگ، کوچک، سازمانی یا شرکتی، فرقی ندارد.
چرا برندینگ
برندینگ را باید وارد سئو کنیم، چون استراتژی سئوی آینده اینست که به فکر برند سازی باشیم (معمولا افراد کمی این کار را انجام می دهند. پس اگر شما با برندینگ، سئوی خود را ادامه دهید. شانس بسیار بالایی خواهید داشت.) برندینگ در سئو موضوع مورد علاقه گوگل است. یک برند مشتریان خود را می شناسد، نیازهای آنان را شناسایی و پاسخ می دهد، به کاربرانش احترام می گذارد و به بهتر شدن وب و همینطور زندگی کاری (و شاید شخصی) مردم (چه کارمند، چه مشتری و…) کمک می کند.
از این رو، در آینده شرکت هایی هستند که در زمینه های مختلف سردمدار موضوعات پرمخاطب وب هستند و گوگل فقط از آنها برای برآورده کردن نیاز مخاطبین استفاده می کند. اگر شما هم دوست دارید یک وب سایت داشته باشید که بتواند رتبه خوبی کسب کند، این آموزش به شما کمک می کند این کار را انجام دهید. اما، در صورتی که هدفی مثل برندینگ در یک زمینه فعالیت و حوزه کاری داشته باشید، باید بدانید ما این آموزش را مخصوص شما تهیه کرده ایم.
پس برویم سراغ برندینگ.
برندینگ؟
برندینگ کاربردی اساسی دارد و آن هم جمع کردن اعتبار و شناساندن آوازه است. وقتی در بازاریابی رقابت سنگین و فشرده باشد؛ تنها برند است که کمک می کند یک شرکت بتواند به فروش مورد نظر خودش دست پیدا کند.
شما می توانید تبلت بخرید، می توانید هر نوع تبلتی بخرید، اما معمولا وقتی بپرسید بهترین تبلت بازار کدام است، تنها یک نام به شما تحویل می دهند: سرفیس، وقتی دنبال تلفن همراه باشید تنها یک نام: آیفون، وقتی دنبال هدفون باشید تنها یک نام: بیتس، وقتی دنبال بهترین فروشگاه باشید: دیجی کالا، و این روال ادامه دارد (هر چند شاید با این برندها و اسم ها موافق نباشید اما این ها صحبت ما نیست). صحبت ما در مورد برند است.
اصلا برند چیست؟
خیلی ساده بگوییم که برند؛ وعده ای است که شما به مشتری می دهید. وقتی مشتری می بیند برند شما پای یک محصول دیده می شود (با ارزش ترین برند؛ اپل: 1 تریلیون دلار.) یعنی تمام سعی و تلاش شما این بوده که محصولی تولید کنید که انتظارات مربوط به برندتان را برآورده کند. برند شما مستقیما از این مفهوم می آید که
“شما کی هستید، شما می خواهید چه چیزی باشید و همینطور می خواهید چه چیزی به مردم بدهید”
اساس برند را هم چیزهای مختلفی می سازند. لوگو، وب سایت، تبلیغات، طراحی – که البته همه اینها با لوگوی شما یکپارچه می شوند – تماما با برند در ارتباط هستند.
تفاوت برند و لوگو
برند شما؛ حاصل کنار هم قرار گرفتن اعتبار، نام و لوگوی شماست.
لوگو تنها یادآور برند و مفهومی است که شما قبلا ساخته اید. در واقع لوگو تنها نماد یک فرهنگ یا ارزش است که متعلق به نام و برند شماست.
استراتژی برند و تراز اعتبار
استراتژی همان روش کار و چینش مهره ها در یک نبرد یا مبارزه است.
استراتژی برند برای “ایجاد ارتباط و ارسال پیغام برند برای مشتری” با پاسخ دادن به پرسش های زیر بدست می آید:
چطور – می خواهید برندتان چطور بنظر برسد؟
چی – می خواهید چه چیزی بسازید و برای مشتری ارسال کنید؟
کجا – بازار اصلی شما کجاست و می خواهید کجا مشتری پیدا کنید یا در دسترس باشید؟
چه زمانی – می خواهید چه زمانی فعالیت کنید و پیغام خودتان را به مشتری بدهید؟
چه کسی – می خواهید چه کسی مشتری شما باشد یا چه کسی از شما خرید کند؟
استراتژی برند شما یعنی چطور، چی، کجا، چه زمانی و برای چه کسی شما نقشه و برنامه طراحی می کنید تا ارتباط ایجاد کنید و پیغام برند خود را انتقال دهید. جایی که تبلیغات شما بخشی از استراتژی برند شماست. کانال های ترویج محصولات شما و روش کار بخشی از استراتژی برند است. حتی ارتباط دیداری و شنیداری شما با مخاطب و کاربر نیز بخشی از استراتژی برند شماست.
از آن طرف، یک استراتژی برندینگ سازگار به یک تراز اعتبار فوق العاده ختم می شود، که به این معنی است که اعتبار و ارزشی به محصولات تحت برند شما اضافه شده که محصولات و خدمات شما را از تمام محصولات و خدماتی که برند ندارند (محصولات دیگران) متمایز می کند.
شما همین الان هم این چنین چیزی را روزانه تجربه می کنید. شده به یک فروشگاه بروید ورغیر از کوکا کولا یا پپسی نوشابه دیگری را جستجو کنید؟
همین که کوکا کولا را می شنوید یعنی نوشابه هم در فروشگاه موجود است و تمام.
در یک فروشگاه کفش و لباس تا به شما بگویند فلان کفش مدل آدیداس است، یعنی از خود آلمان وارد شده و همین نوید بهترین کیفیت را می دهد. چون هر چه آدیداس اصل باشد پوشیدنی است. یا برندهای دیگر…
نکته مهم اینجاست که برند توانسته این طور خودش را جا بیاندازد و شناخته شود. پس شرکتی که این موفقیت ها را کسب کرده روی تعریف برند خود بخوبی کار کرده است.
تعریف برند
تعریف برند کسب و کارتان مثل سفری است که کسب و کارتان برای خودش مهیا کرده و دنبال آن می رود. شاید سخت باشد، شاید راحت باشد (شاید در گیر کارهای مختلف شوید)، شاید زمان گیر باشد. اما برای این سفرنامه برند کسب و کارتان، شما باید پاسخ هایی در آستین خود برای این پرسش ها داشته باشید:
ماموریت کسب و کار شما چیست؟
مزیت و ویژگی های برتر محصولات شما چیست؟
مشتریان در مورد کسب و کار شما چه فکری می کنند؟
شما می خواهید چه معیار کیفیتی با برند شما درآمیخته شود؟
باید در این مورد تحقیقات خودتان را کامل کنید. نیاز، شکل استفاده (عادت مشتری) و خواسته های مشتری فعلی و مشتریان آینده را شناسایی کنید. و از اینکه فکر کنید که می دانید آنها چه می خواهند دست بکشید، تنها سراغ خودشان بروید و از زاویه دید مشتری به محصول، سرویس و… نگاه کنید و بدانید آنچه آنها می خواهند چیست.
چون استراتژی و تعریف شاخصه های برند شما می تواند مشکل باشد، نیاز به مشاوره هم خواهید داشت. پس اگر دوستانی دارید که قبلا این راه را رفته اند به آنها توجه کنید و با افرادی که کار آفرین هستند صحبت کنید.
وقتی برند خود را تعریف کردید، می خواهید چطور آن را به اطرافیان و محیط کاری (که اینترنت است و تقریبا جهانی) خود معرفی کنید؟ خب اینجا شما به کمک نیاز دارید، پس چند نکته در این مورد ارائه می کنیم تا به شما کمک کند با عبور از فیلتر آنها به یک تعریف شفاف از برند خود برسید:
یک لوگو بسازید. لوگوی شما می تواند هر شکلی و هر جایی باشد (ولی پخته و حرفه ای باشد) پیغام کلیدی خود را بنویسید.
پیغام کلیدی که کسب و کار شما دارد چیست؟ چیزی که می خواهد با آن برند را به کاربران متصل کند. این پیغام که معمولا در سایت نوشته می شود، توضیحی کوتاه در مورد کسب و کارتان است.
برند را وارد یکپارچه سازی کنید. برند شما همه چیزهایی که در مورد کسب و کارتان است را به نام خود ثبت می کند، طوری که پاسخ تلفن مشتریان را می دهید، اپراتورهای پشتیبانی شما چطور رفتار می کنند، پاسخ های ایمیل تان چیست؟ تقدیرنامه دارید؟ چطور ارسال می کنید؟ وب سایت شما چطور است؟ و … همه با برند شما آمیخته هستند. آنها را به سطح کیفیت مورد انتظار برند خود برسانید.
صدایی بسازید که بازتابش برند شما باشد. منظورمان داد زدن نیست. بلکه تولید یک ارتعاش و آوازه برای برند “از طریق ساختن خود برند و همینطور شکل استفاده از آن” است. وقتی برند شما روی تصاویر سایت تان باشد، وقتی برند شما روی کارتن محصولات شما باشد (سته های پستی که ارسال می کنید و …)، وقتی روی همه محصولات و سرویس ها و خدمات باشد، وقتی روی بنرهای تبلیغاتی و همه چیز باشد، دیده می شوند و اینها همه نوعی نشان از برند هستند. اگر این کارها را بدرستی و با کیفیت انجام دهید، اگر تصاویر خوب برای سایت استفاده کنید، اگر کارتن و روش بسته بندی محصولات شما خلاقانه و حرفه ای باشد، اگر تبلیغات شما صادقانه باشد، مطمئن باشید در حال تولید ارتعاش خوبی هستید.
وقتی برند شما دوستانه باشد، بهتر است کمی آن را به خودمانی بودن و حالت رسمی هم نزدیک کنید. اگر خیلی شیک است کمی ساختار به آن بدهید. خلاصه پیشنهاد ما اینست اگر طراح لوگو نیستید، برای داشتن یک لوگوی حرفه ای با طراحان این حوزه صحبت کنید.
شعار شما چیست؟ شعارتان لطفا کسی را نکوبد. شما نه بهترین هستید، نه اولین هستید، نه بزرگ ترین، نه معتبر ترین نه محبوب ترین و نه قابل اعتماد ترین و غیره. شما اصلا سراغ ترین نروید، پر سرعت ترین یا با کیفیت ترین را کنار بگذارید (مگر اینکه واقعا ترین باشید). خودتان باشید اصلا خود را با کسب و کار دیگری مقایسه نکنید. شما چه چیز جدیدی دارید؟ همان را بگویید. یک خط کافیست. (شعار اپل: متفاوت فکر کن! Different Think)
استاندارد و چارچوب های خود را بسازید. برای محصولات، برای وب سایت، برای شکل دفتر، برای روابط کارمندان، شما باید برای هر چیزی فکری تازه ارائه کنید که هم خودتان، هم مشتری و هم کارمندان از آن لذت ببرند. سپس آن را وارد چرخه محصولات و روابط تجاری و کسب درآمد کنید. برای بسته های پستی، محصولات تان، مطالب و محتوای وب سایت و … همه یک مفهوم را کنار پیغام تان، کنار بسته هایتان، کنار شکل طراحی و … قرار دهید، طوری که وقتی چیزی دیدند که ساخته کسب و کار شماست، آن را تشخیص دهند. (شخیص دهند که کار شماست و آن را ترجیح دهند به هزار چیز دیگر…)
با برند خود صادق باشید. اگر قرار است برند اپل را 2 تریلیون دلار بخرید و با آن پوشک بچه بسازید، باید بهترین پوشک دنیا را تولید کنید. اگر نمی توانید! خب چه کاری است که یک برند خوب بسازید و با محصول بد آن را خراب کنید.
همین ابتدا محصولی در خور برند خود عرضه کنید اگر برندی خوب ساخته اید. مشتری نمی خواهد به خاطر شما به خرید کردن ادامه دهد، او می خواهد از برندی که انتظارش را برآورده می کند خرید انجام دهد پس با برند خود صادقانه رفتار کرده و آن چیزی عرضه کنید که از برند شما انتظار می رود.
سازگاری بخرج دهید. بروید و با مشتریان، با شرایط کار، و با نحوه کار منعطف باشید و سازگاری کنید. ما این نکته را در پایان آوردیم تا متوجه باشید هر جایی نیاز است باید انعطاف بخرج دهید و سازگاری را در پیش بگیرید. قبلا در مورد انعطاف و سازگاری هم صحبت کرده ایم، چرخش در هر زمینه کاری اگر به بهتر شدن کمک می کند باید انجام شود.
نتیجه گیری
شما با برندینگ آشنا شده اید. برندینگ مفهوم و آوازه کسب و کارتان در هر جای کره زمین خواهد بود. پس شما از این به بعد وارد یک کلاس کاری متفاوت خواهید شد. این کلاس کاری یعنی شما کسب و کارتان را دارای هویت، هدف، برند، ماموریت و برنامه آینده دار ببینید. پس برای چنین اعتباری، باید کارتان را درست انجام دهید، از مخاطب به درستی پذیرایی کنید، مشتری را بشناسید و دست به مشتری مداری بزنید و…. تا اینکه یک کسب و کار نوپا می سازید که برای خودش نامی دست و پا کرده است.
اگر آماده هستید در درس بعدی وارد بحث سئو و برندینگ شویم.
منبع: