انگیزه یعنی میل و کشش داشتن برای انجام. اما منظور از انجام، در اینجا میل و کشش برای به سرانجام رساندن کاری یا چیزیست. بیشتر اوقات انگیزه و اشتیاق را با هم یکسان میبینیم که این اشتباه است. چرا که انگیزه میل به انجام است و اشتیاق یک هیجان است.
انگیزه دو بعد بیرونی و درونی دارد:
انگیزه درونی به هیچ عامل بیرونی بستگی ندارد و فقط خودتان هستید که میل به انجام دارید. یعنی کارفرما شما هستید و خود را موظف به انجام اموری میدانید که در آن اجباری نیست.
انگیزه بیرونی به عوامل محرک بیرونی بستگی دارد. مانند تشویق خانواده ، جوایز و پاداش ها ، گرفتن تایید از دیگران و سایر عوامل دیگر که انسان برای بدست آوردن آنها میل به انجام پیدا میکند. که هر دو انگیزه درجایگاه خود مهم و کار آمد هستند.
مهمترین مسئله شناسایی عوامل انگیزاننده بیرونی و درونی و تطبیق آنها با یکدیگر است. باید انگیزههای بیرونی و درونی ما در یک راستا باشند. اهداف مانند منطبق بر این راستا باشند. که بهترین ملاک برای سنجش این مسئله نظام ارزشها است.
علائم بیانگیزگی :
احساس میکنید برای کاری ساخته نشدهاید.
در زندگی خود هدفی را دنبال نمیکنید.
احساس کمبود اعتماد به نفس دارید.
خود را متعهد نمیدانید
احساس میکنید بیاستعداد هستید
هیچ کاری آنقدر ها هم مهم نیست
اگر یک اتفاقی نیافتد یا نیافتد فرقی نمیکند.
دلایل ابتلا به بیانگیزگی
توقعات نادرست :
وقتی ما از دیگران انتظار و توقعی داریم و برای برآورده شدن آن تلاش میکنیم. یا هدفهای دور از واقعیت داریم و در تحقق آن شکست میخوریم باعث بیانگیزگی در ما میشود.
انتخابهای نادرست :
انتخابهای غلط در هر زمینهای که برای ما نتایج نامطلوب به همراه داشته باشد در صورت تکرار باعث از دست دادن انگیزه برای ما میشود .
نداشتن برنامه و هدف
اگر ندانیم کجا میخواهیم برویم، چرا میخواهیم برویم و با چه وسیلهای میخواهیم برویم از مسیر خود دور میشویم و به مرور بیانگیزه خواهیم شد.
ورودیهای مخرب
حرفهای ناامید کننده و غمگین و خبرهای ناخوشایند و منفی ما را تحت تاثیر میگذارد. ترس را مهمان ما میکند و به مرور ما دلسرد میشویم.
ترس از شکست و عدم وجود علم کافی
وقتی شما در مسیری بدون علم و دانش و یا بدون وجود راهنمای مناسب هدف میگذارید مسیر برای شما مبهم است و ابهام نوید حضور ترس است که قاتل انگیزه است . تا وقتی شما ترس داشته باشید انگیزه وجود نخواهد داشت.