انسان به طور ذاتی یک موجود اجتماعی است که تمایل دارد با دیگران روابط اجتماعی داشته باشد.
در روابط اجتماعی باید جایگاه انتظار و توقع به درستی تشخیص داده شود تا بتوانید تشخیص دهید که آیا باید از خودتان توقع داشته باشید یا اینکه برای هر چیزی دائم از دیگران توقع داشته باشید.
تمام این باورها از دوران کودکی در هر فرد شکل میگیرد و منجر میشود که یک انسان با انتظارات درست و یا یک کودک پرتوقع پرورش یابد.
مهم این است که شما باید فاصله بین انتظار و توقع را بدانید.
در قبال هر مسئولیتی یک انتظار از خودتان و یا از دیگران ایجاد میشود.
انتظار از خودتان به این مفهوم است که مسئولیت صد درصدی زندگی شما برعهده ی خودتان است و این یک انتظار است که “من مسئول صد درصدی زندگی خودم هستم”.
اما انتظار از دیگران هم در قبال مسئولیتی که آنها دارند، میتواند وجود داشته باشد.
هنگامی که یک آقا مسئولیت ازدواج را برعهده میگیرد و یک خانواده تشکیل میدهد، بنابراین مسئولیت امرار معاش آن خانواده را برعهده میگیرد و باید از او انتظار داشت تا برای آسایش و آرامش و تامین مایحتاج آن زندگی تلاش کند؛ بنابراین اینکه از یک آقا انتظار داشت که برای کار تلاش کند، یک انتظار واقعی است.
اما اینکه غیر متناسب با درآمد یک آقا انتظار داشته باشید یا توقع بیجا داشته باشید که یک ماشین چند میلیاردی با یک درآمد ماهیانه ده تا بیست میلیون تومان تهیه کند، این یک توقع بی مورد است.
توقعی که مسئولیت آن به خود شما باز میگردد؛ خانمی که این آقا را به عنوان همسر خود انتخاب کرده است و این علم را داشته است که همسر او یک درآمد ده تا بیست میلیون تومانی دارد، بنابراین این مسئولیت را قبول کرده است و این مسئولیتی که قبول کرده است، باعث شده است که بپذیرد و اینجا دیگر جایگاهی برای توقع ماشین چند میلیاردی برای چندسال زندگی وجود ندارد و یک توقع بی مورد است.
اما هدف از بیان این مطالب چه بود؟
همه ی این موارد گفته شد تا ابتدا تفاوت میان انتظار و توقع را درک کنید و سپس به کودکان بپردازیم.
کودکان از کجا انتظار و توقع را یاد میگیرند؟
کودکان از دوران کودکی یاد میگیرند که انتظار یا توقع داشته باشند.
امروزه بسیاری از کودکان پرتوقع هستند و توقع دارند که هرچه که میخواهند فوری برای آنها فراهم شود. عوامل زیادی باعث پرتوقع شدن کودکان میشود.
اولین عامل، پرتوقع بودن والدین به عنوان الگو برای کودک است.
والدینی که از دیگران دائم توقع دارند و دائم شکایت میکنند و از دارایی های خود گله مند هستند و انتظار دارند همه چیز را باهم داشته باشند و از دیگران توقع دارند که برای آنها همه کاری بکنند و هر آنچه که اتفاق می افتد دیگران را مقصر میدانند؛ بنابراین کودک آنها نیز یاد میگیرد که انتظاری از خود نداشته باشد و خود را مسئول نداند و گاهی دیگران را مقصر بداند و از آنها توقع داشته باشد که خواسته های او را برآورده کنند.
یادتان باشد که در حضور فرزندان و در خانه باید تنها از خودتان انتظار داشته باشید و خودتان را در همه ی اتفاقات زندگی مسئول بدانید، تا اینکه کودک هم یاد بگیرد که “من مسئولم”.
عامل دوم، پاداش های بیجا است.
امروزه کودکان موقعیت های توقع زیادی دارند، بخصوص در خانواده هایی که از نظر اجتماعی و اقتصادی بالاتر هستند، تحصیلات بیشتر و جایگاه بهتری دارند، پاداش های بیشتری نیز برای کودکان در نظر میگیرند.
پاداش هایی که گاهی متناسب با عملکرد کودکان نیست، پاداش هایی که گاهی از نظر زمانی مناسب نیست.
بگذارید با یک مثال این مورد را بیشتر توضیح دهم:
بعضی از خانواده ها، ابتدا به کودک پاداش میدهند و سپس به او میگویند که: “ببین برات یه ماشین خریدم که پنج میلیون تومن پول دادم براش، حالا بشین مشق هات و بنویس”.
همه ی این پاداش ها بی مورد است و یا پاداش های خیلی بزرگی است.
پاداش های خیلی بزرگ برای کودکان توقع ایجاد میکند.
البته این پاداش های خیلی بزرگ فقط مخصوص والدین کودک نیست، کودکی که در هردو خانواده پدری و مادری تک نوه است و دائم درحال پاداش گرفتن از اقوام، پدر بزرگ و مادربزرگ است؛ قطعا این پاداش ها برای او مضر خواهد بود.
کودک به قدری پاداش میگیرد که گمان میکند تمام دنیا باید به او پاداش دهند و به او بدهکار هستند و اگر خلاف این اتفاق رخ دهد، آشفته و عصبانی میشود.
بنابراین لطفا دقت کنید که به چه دلیل این پاداش ها داده میشود، پاداش ها فقط مادی و جایزه های بزرگ نیستند، این پاداش میتواند یک لبخند، یک بازی یا پارک رفتن باشد.