معرفی کتاب بار هستی اثری ماندگار از میلان کوندرا

کتاب ها دارای داستان ها و موضوعات مختلفی هستند . هر یک از این کتاب ها خوانندگان متفاوتی دارند . شما زمانی می توانید به سمت یک کتاب جذب شوید که عنوان آن را دوست داشته باشید و برایتان جذابیت داشته باشد . یکی از زیباترین و خواندنی ترین کتاب هایی که می خواهیم در این مطلب به شما عزیزان معرفی کنیم ، کتاب بار هستی می باشد . این کتاب به قلم میلان کوندرا می باشد . این نویسنده در این داستان درمورد سبکی و سنگینی بار هستی صحبت کرده است و شخصیت های متفاوتی را در داستانش برای ما معرفی خواهد کرد .

این کتاب جزء آن دسته از کتاب هایی است که خواندن آن ذهن را به خوبی درگیر می کند و شما می توانید با خواندن این کتاب به چیزهایی جدید و عجیبی دست پیدا کنید . این کتاب به این موضوع اشاره می کند که زندگی مانند یک خط مستقیم می ماند . زندگی قابل تکرار نیست پس بهتر است به آنچه که داریم فکر کنیم و دست از قضاوت خوب و بد بودن برداریم .

درباره ترجمه و نگارش کتاب

ترجمه این کتاب در سال ۱۳۶۵ انجام گرفته و به احتمال زیاد در طول سال ها مرور شده و شاید اصلاحاتی هم روی آن انجام گرفته باشد.

اما با این حال وقتی کتاب را می خوانید متوجه میشید که کتاب متن روانی ندارد و دلیل این هم فلسفی بودن کتاب و هم ترجمه می باشد. در بعضی موارد لغت های سنگین و حتی قدیمی مشاهده می کنید که شاید لازم باشه برای معنی اون ها سری به فرهنگ لغت بزنید.

یک نکته اضافه در مورد خود کتاب بار هستی:

درسته که این کتاب یک رمان فلسفی محسوب می شود اما باید بگم که کتاب با وجود فلسفه قوی خودش، داستان ضعیفی داره.

قسمت هایی از کتاب بار هستی

باید تصور کرد که یک روز همه چیز، همانطور که پیش از این بوده، تکرار می شود و این تکرار تا بی نهایت ادامه خواهد یافت! اگر هر لحظه از زندگی مان باید دفعات بی شماری تکرار شود، هر کاری که در زندگی انجام دهیم، بار مسئولیت تحمل ناپذیری دارد. بار هر چه سنگین تر باشد، زندگی ما به زمین نزدیک تر، واقعی تر و حقیقی تر است.

در زندگی با همه چیز برای نخستین بار برخورد می کنیم. مانند هنرپیشه ای که بدون تمرین وارد صحنه شود. اما اگر اولین تمرین زندگی، خود زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی می توان قائل شد؟

یکبار حساب نیست، یکبار چون هیچ است. فقط یک بار زندگی کردن مانند زندگی نکردن است.

هیچ چیز از احساس همدردی سخت تر نیست. حتی تحمل درد خویشتن به سختی دردی نیست که مشترکا با کسی دیگر برای یک نفر دیگر یا بجای شخص دیگری، می کشیم و قوه تخیل ما به آن صدها بازتاب می بخشد.

وقتی فردی قوی آن قدر ضعیف می شود که به فرد ضعیف بی حرمتی می کند ، فرد ضعیف باید به راستی خود را قوی بداند و او را ترک کند.

توما به دیوار کثیف حیاط نگاه می کرد و نمی دانست که آیا این احساسِ عصبیِ زودگذری است یا عشق؟ و در این شرایط که یک مرد واقعی می داند چگونه سریعا تصمیم بگیرد از شک و دودلی خود شرمسار بود.این تردید زیباترین لحظه ی عمرش را از هر معنایی تهی می ساخت. توما خود را سخت سرزنش می کرد اما سرانجام دریافت که شک و تردید امری طبیعی است. آدمی هرگز از آنچه باید بخواهد آگاهی ندارد زیرا زندگی یک بار بیش نیست و نمی توان آن را با زندگی های گذشته مقایسه کرد یا در آینده تصحیح نمود…

کسی را از روی همدردی دوست داشتن، دوست داشتن حقیقی نیست.

واقعه هولناک یک زندگی را می توان به کمک استعاره سنگینی توضیح داد. می گویند بار سنگینی بر دوش داریم و این بار را حمل می کنیم، خواه قدرت تحمل آن را داشته باشیم و خواه نداشته باشیم. با آن مبارزه می کنیم، خواه بازنده باشیم، خواه برنده شویم.

می توان به پدر و مادر، به همسر، به عشق و به وطن خیانت کرد. اما زمانی که دیگر نه پدر و مادر، نه شوهر، نه عشقی و نه وطنی باقی بماند، به چه چیز می توان خیانت کرد؟

در مقابل دنیای پر از وقاحتی که او را در بر می گرفت، ترزا تنها یک سلاح داشت و آن هم کتاب هایی بود که از کتابخانه ی شهرداری به امانت می گرفت. او کتاب های زیادی خوانده بود. از “فیلدینگ” گرفته تا “توماس مان”. کتاب به او فرصت گریختن از نوعی زندگی را می داد که هیچ گونه رضایت خاطری از آن نداشت. کتاب به عنوان یک شی هم برای او معنای خاصی داشت: دوست داشت کتاب زیر بغل در خیابان ها گردش کند. کتاب برای او به منزله ی عصای ظریفی بود که آدم متشخص قرون گذشته، به دست می گرفت. کتاب او را از دیگران به کلی متمایز می ساخت.


اطلاعات کتاب

• کتاب بار هستی

• نویسنده: میلان کوندرا

• ترجمه: دکتر پرویز همایون پور

• انتشارات: قطره

• تعداد صفحات: ۳۳۶