در این مقاله می خواهم در مورد جملات منفی و خودگویی هایی با شما صحبت کنم که افراد ممکن است به خود بزنند و در نتیجه ی این جملات هیچ چیز برای آنها باقی نخواهد ماند مگر نتایج منفی، اتفاقات بد و رویداد هایی که آنها هرگز دوست ندارند .
من احمق هستم
چرا این جمله را به خود می گویید؟
در چه زمینه ای کاری را انجام داده اید که اشتباه بوده است که در نهایت این حرف را به خود می زنید؟ آیا دیگران مگر بهتر از شما هستند یا دو برابر شما از نعمت تعقل و اندیشه برخوردارند؟
شما به این دلیل این حرف را می زنید چرا که در کاری که در آن تخصص نداشته اید وارد شده اید و در نهایت چون نتوانسته اید در آن پیشرفتی داشته باشید و گاهی منجر به شکست شما هم شده این حرف را به خود می زنید.
احمق بودن افراد در این مشخص می شود که کاری را قبلا انجام داده و دوباره بخواهند انجام دهند با اینکه می دانند اشتباه است.
در زمینه های مختلف هم ممکن است که این حس در شما به وجود بیاید چه در زمینه روابط، چه در حوزه کسب و کار و ... اما دلیل این حس تنها یک چیز است و آن هم این است که شما در آن کار مهارتی نداشته اید و در نهایت به دلیل نداشتن این مهارت، یا فقدان اعتماد به نفس و ... منجر شده است که شما این احساس را در خود شکل بدهید.
اگر کسی به شما می گوید احمق هستید، اگر کسی به شما می گوید نادان هستید تنها یک کار را انجام بدهید و آن هم این است که از آن افراد به شدت دوری کنید به خاطر داشته باشید که شما تحت تاثیر محیط و افرادی هستید که در آن قرار دارید و بیشترین تاثیر را هم از 5 نفر از افراد بسیار نزدیک به خود می پذیرید پس در انتخاب این افراد دقت کنید و اجازه ندهید که هرکسی وارد رابطه با شما بشود .
دیگران چه می گویند
زمانی که ما کاری را بدانیم درست است و به درست بودن آن اطمینان داشته باشیم دیگر نظر افراد کوچکترین اهمیتی برای ما نباید داشته باشد.
به عنوان مثال دختر خانواده ای قصد ادامه تحصیل دارد اما خانواده او، او را مجبور به ازدواج می کنند تنها به این دلیل که دیگران ممکن است در مورد ما فلان فکر اشتباه را بکنند و ...
یا شخصی قصد دارد وارد کاری بشود که از نظر خود او کاملا درست است اما به این دلیل که دیگران ممکن است به او سرکوب بزنند یا او را از آن کار منع کنند وارد آن کار نمی شود.
و بسیاری از مثال های دیگر که همه نشان از اهمیت حرف دیگران در مورد ما دارد.
اما این را توجه کنید که اگر بخواهید طبق نظر مردم پیش بروید و حرف های دیگران برای شما اهمیت داشته باشد هرگز نخواهید توانست طعم واقعی زندگی خود را بچشید و لذت آن را درک کنید چرا که در جهان دیدگاه های متفاوتی وجود دارد و اگر شما بخواهید طبق دیدگاه یک نفر پیش بروید موجب نارضایتی دیگران خواهد بود و اگر طبق نظر دیگران پیش بروید موجب ناراحتی شخص مقابل شما خواهد شد اما شما باید سبک شخصی خود را داشته باشید و همانگونه که خود می خواهید زندگی کنید چرا که این زندگی شماست و خداوند هم به شما قدرت انتخاب و تصمیم گیری به صورت فردی را عطا کرده است پس دیگران حقی ندارند که بخواهند در مورد سبک شخصی زندگی شما اظهار نظر کنند .
اما به یاد داشته باشید اگر هم کسی قصد انجام این کار را داشت کاملا محترمانه این موضوع را به او بفهمانید که هر کس مالک زندگی خویش است و شخص دیگری نمی تواند تصمیم بگیرد.
به خاطر داشته باشید که اگر این افراد شما را خود بین و متکبر می دانند به این دلیل که آن طور که خود می خواهید زندگی می کنید پس خود آنها بسیار بسیار متکبر تر از شما هستند که می خواهند شما طوری زندگی کنید که آنها می خواهند.
من اراده ندارم
باز هم در مورد این مسئله به این موضوع باز می گردیم که در چه کاری وارد شده اید که می گویید اراده ندارم؟
به خاطر داشته باشید که :
اراده چیزی نیست که در همه ی امور زندگی یکسان باشد.
به عنوان مثال ممکن است شما در روابط خود اراده قوی در نه گفتن داشته باشید اما همین اراده را در حوضه کسب و کار خود ندارید و هر پروژه ای را قبول می کنید.
این مشخص می کند که ما باید بر روی مواردی که اراده ما در آنها ضعیف است کار کنیم و در آنها اراده خود را قوی تر کنیم.
یکی از راه های افزایش اراده شخصی این است که اگر از درست بودن تصمیمی مطلع هستید دیگر هیچ دیدگاه مخالف آن را نپذیرید و به سمت هدف خود حرکت کنید در نهایت اگر هم با شکست رو به رو شده اید می دانید که خود عامل این اتفاق بوده اید و نه دیگران و این احساس خوب در شما ایجاد می شود که آنطور که خود می خواستید زندگی کنید.
همیشه به این فکر کنید که اگر در پایان عمر از شما پرسیدند چگونه زندگی کردید؟ بگوید که همانگونه که خود خواستم.
اراده این کار را در خود شکل بدهید و این باور را در خود به وجود بیاورید که ممکن است در کاری اراده قوی ای نداشته باشید اما می توانید با تمرین خود را در آن زمینه قوی کنید.
انسان های موفق هم در ابتدا ممکن بوده که اراده کمی از خود نشان دهند اما تنها با همین عامل خود رادر آن کار قوی کردند و آن عامل چیزی نیست جزء تمرین.
هیچ کس وارد رابطه عاطفی با من نمی شود
این نوع باور مخرب در افراد بسیاری دیده می شود که هرگز در خود ویژگی مثبتی نمی بینند که بخواهد عاملی برای افزایش اعتماد به نفس وی در شروع یک رابطه عاطفی باشد.
باز هم باید این سئوال را از خود بپرسید که انسان های دیگر چه دارند که شما ندارید؟
آنها هم مانند شما انسان هستند، دو چشم دارند، دو گوش دارند، یک مغز دارند و مانند شما دارای سیستم باور و ناخودآگاه هستند.
اما آنها سعی میکنند که باورهایی را وارد ناخودآگاه خود کنند که مثبت است و نه منفی و اگر کسی را می بینید که روابطی زیبا دارد این را از خود بپرسید که او چگونه باور هایی را در خود شکل داده است؟
سعی کنید خود را دوست بدارید جدا از هر عامل بیرونی که دیگران در مورد من چه فکر میکنند، چه موقعیت اجتماعی دارم و ... اگر اینگونه باشید جذاب ترین فرد برای شروع یک رابطه عاطفی نزد شخص مقابل خود خواهید بود.
اگر این را باور ندارید پس به دنبال الگو برای خود باشید.
به عنوان مثال آلبرت انیشتین به نظر شما او چه جذابیتی در خود داشت؟
آیا چهره ی بسیار زیبایی داشت؟ آیا عضلاتی بسیار قوی داشت؟
خیر او تنها دیدگاه خودش برایش مهم بود و دیدگاه هیچ شخص دیگری نزد او برایش کوچکترین اهمیتی نداشت.
که من چه کنم که او وارد رابطه با من بشود و ...
طبق تحقیقاتی انجام شده این شخص یکی از معروف ترین افراد جهان و جذاب ترین آنها شناخته شده است.
که گفته می شود در یک مجلس مهمانی جذاب ترین افراد حضور داشته اند اما دسته ای از خانم ها در مورد آلبرت انیشتن صحبت می کرده اند و از جذابیت های او برای خود تعریف می کردند و این تماما به واسطه ی آن بود که انیشتین خودش را دوست داشت همانگونه که بود.
زندگی من عادلانه نیست
چرا این حرف را به خود می زنید؟
کاملا مشخص است چون بر روی نکات منفی زندگی خود تمرکز کرده اید.
اما تا به حال چند نفر را دیده اید که با تمرکز بر روی این موارد بتوانند زندگی عادلانه ای برای خود فراهم سازند؟ قطعا هیچ کس چرا که زمانی که ذهن تماما توجه و تمرکزش بر روی نکات منفی است در نهایت ایده هایی نادرست برای پیشرفت در کاری به شما خواهد داد و نتیجه آن شکست می شود.
و در نهایت شما به خود می گویید که زندگی عادلانه نیست.
زندگی عادلانه نیست به این دلیل که ما تعریف درستی از زندگی عادلانه نداریم.
لحظه ای را تجسم کنید که همه چیز آنگونه که ما می خواستیم می شد! همه چالش های زندگی حل می شد و انسان هر آنچه را که می خواست با یک چشم بهم زدن فراهم می ساخت.
فکر میکنید که تا چه زمانی شما مدام خواسته دارید و می خواستید برطرف شود؟
بالاخره بعد از یک یا دوسال زندگی به این صورت دیگر تمام خواسته های شما براورده می شود و بعد زندگی کسالت بار به سراغ شما خواهد آمد.
چرا که نه هدفی دارید که بخواهید به سوی آن حرکت کنید، نه خواسته ای وجود دارد که اشتیاق رسیدن به آن را داشته باشید، نه چالشی وجود دارد که با حل کردن آن بخواهید حس خوبی در خود به وجود بیاورید و نه هیچ چیز دیگری و به زودی شما از این وضعیت خسته خواهید شد.
دلیل دیگری هم که ما می گوییم زندگی عادلانه نیست این است که با چالش هایی رو به رو می شویم که به جای آنکه برای آن به دنبال راه حل باشیم، آن را بزرگ تر از خود فرض میکنیم و در نهایت این چالش تبدیل به یک غول بزرگ در زندگی ما خواهد شد.
پس به یاد داشته باشید که ساختن یک زندگی عادلانه در گرو این است که ما بتوانیم در ابتدا تعریفی میشخص از یک زندگی عادلانه برای خود داشته باشیم و در جهت عادلانه ساختن آن حرکت کنیم.
در صورتی که همین ابتدا من به شما میگویم زندگی کاملا عادلانه است چرا که شما همان چیزی را برداشت می کنید که می کارید و شما نتیجه تنها اعمال خود را می بینید و نه چیز دیگری.
دیگر طاقت ندارم
ممکن است برای برخی از افراد مشکلاتی و چالش های بزرگ تر از حد انتظار انها رخ دهد در این چنین مواقعی انسان های ضعیف همین عبارت را برای خود به کار خواهند برد یعنی دیگر طاقت ندارم.
اما به خاطر بیاورید موفقیت هایی که در قبل کسی کرده اید و این موفقیت ها در نتیجه ی حل یک چالش یا مشکل بوده است و اگر شما می خواهید که دوباره لذت چشیدن موفقیت را به دست بیاورید می بایست که بر این مشکلات غلبه کرده و بر آن ها پیروز شوید.
با خود تکرار کنید که مشکلات هر اندازه که بزرگ باشند شما از آنها بزرگتر خواهید بود و این مشکلات آمده اند تا آسانی را به شما نشان دهند.
به این آیات از سوره شرح در قرآن دقت کنید تا کاملا برای شما روشن بشود:
** فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا پس [بدان كه] با دشوارى آسانى است ** (۵)
** إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا آرى با دشوارى آسانى است ** (۶)
پس با هر مشکلی که برای شما پیش می آید، شما سعی کنید به دنبال آسانی ای باشید که از طریق این مشکلات برای شما رخ میدهد.
اگر شانس داشتم
زندگی در این جهان کاملا بر طبق یک نظام و قانون مشخص پیش می رود و هیچ شانسی در آن دخیل نیست.
ممکن است بگویید که چطور افرادی هستند که به یک باره در قرعه کشی های بزرگ برنده می شوند، چطور است که به یک باره توسط ارث بزرگی افراد از فرش به عرش می رسند. شاید پذیرش این موضوع سخت باشد اما این هم طبق قانون مشخصی پیش می رود.
این افراد از قبل در مسیر این جایزه یا هر چیزی دیگری قرار گرفته اند و جهان هم به اندازه ی لیاقت شما به شما می دهد و لیاقت شما توسط حد و اندازه ای که شما برای خود قائل می شوید سنجیده می شود. اگر خود را لایق بدانید قطعا بهترین ها برای شما رخ می دهد.
و همینطور به این موضوع دقت کنید که اگر به فرض محال شانس هم وجود داشت فقط عده ی محدودی توسط شانس به چیزی که ما نام آن را موفقیت می نامیم رسیده اند در غیر اینصورت افراد بسیار بسیار زیادی هم هستند که به واسطه ی اراده و قدرت شخصی خود به هر آنچه که خواسته اند دست پیدا کرده اند.
شانس فقط برای انسان های ساده لوح معنی واقعی پیدا میکند.
افرادی که فکر میکنند که اگر تنها بیاستند و مبنی بر اینکه شانس آنها قرار است برای آنها کاری را انجام بدهد دیگر نخواهند حرکت کنند به موفقیتی دست پیدا کنند.
این افراد اگر باور درستی نداشته باشند هرگز به جایی نمی رسند و نخواهند رسید.
اگر کسی به جایی رسیده است به واسطه ی قدرتی بوده که در خود دیده و در مسیر آن خواسته قرار گرفته است.
دیگر نمی توانم به کسی اعتماد کنم
این حرف به این دلیل گفته می شود زیرا انسان ها روابط خود را به دقت شکل نمی دهند و اجازه می دهند که هرکسی وارد حریم آنها بشود.
اگر از قبل شما در شناخت افراد زندگی خود دقت کنید و کسانی که قرار است در دایره ارتباطی باشند را به درستی انتخاب کنید آن وقت خواهد بود که امر اعتماد هم ساده تر می شود چرا که شما آنها را میشناسید و مبنی بر معیارهای خود آن افراد را انتخاب کرده اید.
هرگز از این نترسید که اگر آن شخص از من دور شود دیگر دوستی نخواهم داشت و تنها خواهم بود.
به این امر اعتماد داشته باشید که:
این جهان کوهست و فعل ما ندا ******* سوی ما آید نداها را صدا
شما هر آنچه را که از جهان درخواست کنید همان را وارد زندگی شما می کند و مطمئن باشید زمانی که ارتعاش شما با این شخص متفاوت شد افرادی وارد زندگی شما می شوند که مانند شما هستند.
همچنین باید این امر را همیشه به یاد داشته باشید که شما جز خود و خداوند روی هیچ شخص و عامل دیگری نباید تکیه کنید چرا که دیگران ممکن است در همان موقعیتی که شما به آنها نیاز دارید شما را رها کنند البته استفاده اهرمی از شرایط و افراد به این جهت که هم به خود آنها سود برسد و هم به ما بسیار عالی است اما اینکه پایه موفقیت خود را بخواهیم بر حسب دیگران بنا کنیم کاری بسیار نادرست و اشتباه می باشد.
این موضوع برای افرادی هم به وجود می آید که در زندگی خود حداقل یک بار طعم خیانت را چشیده اند و این هم دقیقا به واسطه ی درخواست خود این افراد از جهان بوده است.
توجه کنید که جهان به آنچه که ما می گویم عمل نمی کند و پاسخ نمی دهد بلکه به آن چیزی که به آن تمرکز می کنیم و به آن توجه میکنیم واکنش نشان می دهد.
در نهایت آرزوی سعادتمندی در دنیا و آخرت را برای شما از خداوند بلند مرتبه خواستارم و از شما می خواهم که اگر این خودگویی ها در شما وجود دارد هر چه سریعتر نسبت به برطرف نمودن آنها اقدام کنید و اگر خودگویی جدای از این موارد وجود داشت می توانید در کامنت های مربوط به این مقاله آن را ذکر کنید تا در صورت توان بتوانم راهنمایی هایی را در جهت رفع آن خودگویی به شما داشته باشم اما به خاطر بیاورید که تنها کسی که می تواند برای رفع آنها به شما کمک کند و بهترین راه حل را برای از بین بردن آن به شما ارائه بدهد کسی نیست مگر خود شما.
موفق باشید
نویسنده: مرتضی خزائی
کپی از مقاله تنها با ذکر لینک مقاله امکان پذیر است.