جنبش آزادی خواهی از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه قاجار شروع شد. در این دوران، فساد و ظلم، سراسر ایران را فرا رفته بود که روحانیتِ همیشه بیدار برخود تکلیف دید که رهبری مبارزات مردمی علیه طاغوت را عهده دار گردد.
اولین مخالفت علنی روحانیت با حکومت ناصرالدین شاه به وسیله آیت الله میرزا حسن شیرازی و با صدور فتوای معروف تحریم تنباکو در سال1270 هـ . ش به نمایش گذاشته شد که با تبعیت همه جانبه مردم ـ حتی اقوام و نزدیکان شاه ـ از آن فتوا ، قدرت مرجعیت متجلی گردید و نفوذ علمای شجاع و مبارز شیعه به جهانیان نشان داده شد.
با ظهور سید جمال الدین اسد آبادی در صحنه سیاسی شرق، به ویژه در ایران، موج آزادی خواهی مبتنی بر اندیشه و تفکّر اسلامی اوج گرفت. به گفته استاد مرتضی مطهری« بدون تردید سلسله جنبان نهضتهای اصلاحی صد ساله اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است؛ او بود که بیدار سازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد. دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد».
ناصرالدین شاه در سال 1275هـ . ش توسط روحانی بیدار و آگاهی به نام میرزا رضا کرمانی از شاگردان سید جمال کشته شد و فرزندش مظفرالدین شاه بر تخت نشست. وی خواست همچون پدر، با اعمال خشونت مانع بروز عکس العمل مردم گردد و به همین منظور اداره امور کشور را به عین الدوله سپرد. خشونت عین الدوله و رکود شدید اقتصادی و دخالت های طمعکارانه بیگانگان در امور کشور باعث شد تا مردم دوباره علیه استبداد دست به اقداماتی بزنند که در نتیجه آن، نهضت مشروطیت طلبی سراسر ایران را فراگرفت.
در این حرکت نیز علمایی چون آیه الله طباطبایی، سید جمال واعظ، آیه الله آخوندخراسانی، آیه الله میرزا عبدالله مازندرانی، آیه الله میرزای نائینی و شیخ شهید فضل الله نوری راهنما و پیشتاز بودند.
سختگیری های عین الدوله کاری از پیش نبرد؛ روحانیون و علما از تهران به سوی قم حرکت کردند، هجرت علما به قم باعث قیام های پراکنده در شهرهای گوناگون گردید و در نتیجه مظفرالدین شاه به خواست مردم تن در داده، عین الدوله را عزل و مشیر الدوله را به جای وی منصوب کرد و فرمان تأسیس دارالشورا را صادر نمود. با این حرکت هوشیارانه، علما با عزّت و احترام به تهران بازگشتند، انتخابات مجلس برگزار گردید و با افتتاح مجلس شورای ملی، قانون اساسی تصویب و به امضای مظفرالدین شاه رسید.
ده روز بعد از امضای قانون اساسی، مظفرالدین شاه درگذشت و فرزندش محمد میرزا به جای وی نشست. او پس از رسیدن به سلطنت، تلاش های گسترده ای در جهت نابودی نهضت مشروطیت به انجام رسانده و آشکارا از امضای متمم قانون اساسی خودداری نموده و میرزا علی اصغرخان ـ امین السلطان ـ را که از مخالفین سرسخت مشروطیت بود به صدارت منصوب نمود.
امین السلطان به وسیله «فدائیان ملّت» اعدام گردید. به دنبال آن، شاه به حمایت از مشروطیت سوگند یاد کرد. چند روز بعد محمدعلی شاه مورد سوءقصد قرارگرفت ولی جان سالم بدر برد. شاه با سوءاستفاده از این اقدام مشروطه خواهان را سرکوب کرده و مجلس را به توپ بست. گروهی از دستگیر شدگان را کشت و عده ای را تبعید نمود. تعدادی از نمایندگان مجلس با ترس و عجله برای رهایی از شرّ رفتار شاه به سفارت انگلیس پناهنده شدند و بدین صورت مجلس منحل و استبداد دوباره حاکم گردید.
با سرکوب مشروطه خواهان در تهران، قیام های مردمی در شهرهای دیگر شدت گرفت و مردم از تبریز به رهبری ستارخان، سردار ملّی و باقر خان سالار ملّی، از گیلان به رهبری محمد خان تنکابنی و از جنوب به رهبری علیقلی خان برای فتح تهران حرکت کردند. در سال 1288هـ . ش با فتح تهران توسط مشروطه خواهان، محمدعلی شاه برکنار شد. فاتحان، احمد میرزا، فرزند 12ساله او را به سلطنت برگزیدند و اداره کشور را به دست هیأت مدیره موقت سپردند. در این مدّت نایب السلطنه و ناصر الملک تا رسیدن احمد شاه به سن بلوغ بر ایران حکومت کردند و پنج سال بعد در سال 1292هـ . ش احمد شاه به طور رسمی تاجگذاری نمود.
حضور روحانیون مبارزی چون شهید سید حسن مدرس و شهید محمد خیابانی و شهید میرزا کوچک خان و... در رأس قیام های مردمی علیه حکومت قاجار و در مخالفت با دخالت های خارجی، دولت انگلیس را بر آن داشت تا در به کنترل درآوردن قیام های مردمی بکوشد. آنها از طرفی با عملیات شبه کودتا، روحانیون و رهبران مذهبی مردم را از صحنه خارج کردند و از طرف دیگر با طرحی از پیش تعیین شده سیدضیاءالدین طباطبایی را به صدارت رساندند.
احمد شاه علاقه ای به سیاست و حکومت نداشت و مایل به کناره گیری بود؛ بنابراین در حالی که کشور دستخوش ناملایمات شدید داخلی و تهاجم خارجی و اشغال توسط بیگانگان بود، اداره امور کشور را به رجال دربار سپرد و راهی اروپا گردید.