تصرف در آفرینش


بنابر آموزه ­های دینی، انسان می­ تواند در اثر عبودیت و تهذیب نفس به جایگاهی برسد که خداوند اذن تصرف در امور آفرینش را به او اعطا نماید: «یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا غَنِیٌّ لاأَفْتَقِرُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ غَنِیّاً لاتَفْتَقِرُ، یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا حَیٌّ لاأَمُوتُ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ حَیّاً لاتَمُوتُ، یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ کُنْ فَیَکُونُ، أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْءٍ کُنْ فَیَکُونُ؛ ای فرزند آدم! من غنی هستم و احساس نیاز نمی‌کنم، تو در فرمان‌هایم مرا اطاعت کن تا تو را نیز غنی گردانم تا نیازمند نشوی. ای فرزند آدم! من زنده‌ای هستم که نمی‌میرم، در فرمان‌هایم اطاعتم نما تا تو را زنده‌ای گردانم که نمیری. ای فرزند آدم! من به هر چیزی بگویم باش، موجود خواهد ‌شد، تو در فرمان‌هایم اطاعتم کن تا تو را به مقامی برسانم که به هر چه گفتی باش، موجود شود.»(عدة الداعی و نجاح الساعی، ص310، کلیات حدیث قدسی، ص709)

البته بر اساس بینش توحیدی، فقط خداوند وجودی مستقل است؛ غیر از خدا، همه نشانه و مظهر تجلی آن ذات متعالی بوده و نیازمند خداوند هستند. بنابراین، ربوبیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفت الهی به مخلوق(انسان کامل) فقط به عنوان این که مظهر و تجلی صفات خداوند می­باشد، ممکن و جایز است. به همین جهت گفته اند که انسان کامل مظهر اسم اللّه و ربوبیت الهی است.

نظام الدین احمد بن الهروی می­ نویسد: «انسان که عالم اصغر است، مثال عالم ربوبیّت است که عالم اکبر است؛ یعنی انسان مجموعه ­ای از موجودات ملکی و لطایف ملکوتی است و اشرف از همه است؛ پس آنچه در عالم ربوبیّت است در انسان هست، انسان نمودار مجموع عالم جسمانی و عالم مثالی و نور است؛ و از این جهت گفته اند که انسان کامل مظهر اسم اللّه است؛ زیرا اسم اللّه شامل همه اسم های خداوند است و آن مرتبه ربوبیّت است؛ چون عالم ربوبیّت معنایی است که شامل جمیع موجودات است. البته خداوند قیوم بذاته و موجود به وجود اصلی و استقلالی است و غیر او وجودش فرعی و سایه ­ای است.»(انواریه، ص 188)

در هر صورت انسان کامل به دلیل جامعیت وجودی و بر خورداری از مراتب بالای هستی، نسبت به مراتب پایین­تر دارای نقش ربوبی و واسطه ­ای در خلق و پرورش آنها است؛ زیرا نفس انسان کامل واسطه فیض خداوند به سوی مخلوقات است.(ر.ک: لولا فاطمه، ص22)

بدیهی است منظور از عبودیّت و بندگی، انجام صرف عبادت­ ها نیست؛ بلکه مقصود رسیدن به درجه ­ای از معرفت و خلوص است که در سایه آن، مظهر اسماء الهی از جمله «ربّ» گردد. در این صورت اگر امر کند، دریا شکافته می­ شود. ماه، دو قسمت می­ گردد. دروازه خیبر از جای کنده می­شود و مرده زنده می ­گردد و بیمار شفا می­ یابد و ... تحقق اینها از آن جهت است که اسماء الهی در آن عبد حقیقی ظهور نموده است. بنابر این کسی که عبد حقیقی خدا گردد، ذاتش خدایی می­ شود؛ فعل خدا و ربوبیّت او از وجودش تراوش می ­کند.

از مصادیق انفاس شفابخش می ­توان به حضرت عیسی(ع) اشاره کرد؛ همو که خداوند در موردش فرمود: «إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَ عَلَی وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلا وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْرَاةَ وَ الإِنْجِیلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی وَ تُبْرِئُ الأَکْمَهَ وَ الأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ... ؛[یاد کن] هنگامی را که خدا فرمود: ای عیسی پسر مریم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور آنگاه که تو را به روحالقدس تایید کردم که در گهواره[به اعجاز] و در میانسالی[به وحی] با مردم سخن گفتی و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و آنگاه که به اذن من از گِل به شکل پرنده می ساختی پس در آن می دمیدی و به اذن من پرنده ای می­ شد و کور و بیمار پیسی را به اذن من شفا می دادی و... (مائده، آیه۱۱۰) با توجه به این آیه، اصطلاح «دم مسیحایی» در فرهنگ مذهبی مردم وارد شد. هم اکنون در بین مردم، کسانی هستند که دم مسیحایی دارند و با قرائت آیه ­ای از قرآن و دمیدن آن در حبه قندی و یا با دعا برای مریضی، شفای او را از خدا می­ خواهند و او به اذن خدا سلامتی خود را باز می­ یابد.