حفظ اسرار


کتمان سرّ و حفظ راز از نامحرمان و نااهلان از الزامات سیر و سلوک عرفانی است؛ وقتی که در اثر تزکیه نفس و تخلق به اخلاق الهی، پرده­ های غفلت از جلو چشمان سالک کنار رفت و به درک حقایقی موفق گردید، باید آن را از دیگران مخفی دارد.

یکی از خطرهای سلوک، عُجب و غرور است. انسان وقتی موفق به کشف حقایق شد، احساس می­ کند در سطح بالای علمی قرار گرفته است و باید دست دیگران را بگیرد و هدایتشان بکند؛ اغلب صحبت­هایی می­ کند که به علت نبود آمادگی در شنونده، نتیجه عکس می­ گیرد. در کل کسی که می خواهد طِیّ طریق کند، باید که سرّ نگه‌دار باشد و زبانش را کنترل کند.

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

حافظ

عارفان که جام حق نوشیده‌اند رازها دانسته و پوشیده‌اند

هر کرا اسرار کار آموختند مهر کردند و دهانش دوختند

مولوی

البته، این بدین معنی نیست که در بیان معارف دینی کوتاهی شود و امر به معروف و نهی از منکر ترک گردد. بلکه باید سعی شود که در بیان مطلب، سطح علمی و فکری مخاطب در نظر گرفته شود. پیامبر اعظم(ص) می فرمودند: «إِنَّا مَعَاشِرَ الأَنْبِیاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ ما گروه پیامبران مأموریم با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم.»(اصول­ کافی، ج۱، ص۱۰) امیرالمؤمنین علی(ع) می­فرمودند: «إِنَّ هاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیدِهِ إِلَی صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَه، در اینجا ـ با دستشان به سینه اشاره می­ کردند ـ دانش فراوانی است، اگر حاملانی می‌یافتم می­ گفتم.» (نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۷) بنابر این، معنای کتمان هیچ نگفتن نیست، بلکه به نااهل نگفتن است. اظهار مطالب عمیق معرفتی برای کسانی که آمادگی ندارند، درست نیست.

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد

حافظ