حکمت


جهان سربه ­سر حکمت و عبرت است **** چرا بهره ما همه غفلت است

فردوسی

حکمت در لغت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است. قاضی را به علت اینکه حکم او مانع تعدی به حقوق دیگری می‌شود، حاکم نامیده‌اند. البته حکمت ـ اعم از نظری و عملی ـ با استواری و استحکام همراه است و حکیم به کسی گفته می شود که کارها را محکم و استوار کند. علامه طباطبایی می ­نویسند: «حکیم به معنای متقن کار و کسی است که هیچ عملی از وی از جهل و گزاف ناشی نمی‌شود، هر چه می‌کند با علم می‌کند و مصالحی را در نظر می‌گیرد.»(المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۹، ص۵۳۱) در قرآن مجید 91 بار به حکیم بودن خداوند اشاره شده است.

خداوند حکیم است؛ برای اینکه در آفرینش موجودات بهترین صورت ممکن را انتخاب نموده است: «ذَلِکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ* الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ* ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ* ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الأَبْصَارَ وَ الأَفْئِدَةَ قَلِیلا مَا تَشْکُرُونَ؛ اوست دانای نهان و آشکار که شکوهمند مهربان است. همان کسی که هر چیزی را که آفریده است نیکو آفریده و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد. سپس[تداوم] نسل او را از چکیده آبی پست مقرر فرمود. آنگاه او را درستاندام کرد و از روح خویش در او دمید و برای شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد چه اندک سپاس میگزارید.»(سجده، آیات۹ـ6)

جهان چون چشم و خط و خال ابروست **** که هر چیزی به جای خویش نیکوست

محمود شبستری

در آثارش کار قبیح، عبث و بیهوده به چشم نمی­ خورد: «وَ مَاخَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ؛ و ما آسمان و زمین و آنچه که میان این دو است را به باطل نیافریدیم این گمان کسانی است که کافر شده­ اند، پس وای از آتش بر کسانی که کافر شده اند.»(ص، آیه۲۷) و «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاتُرْجَعُونَ؛ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانیده نمی شوید؟»(مومنون، آیه۱۱۵) چون فعل بی غرض، عبث و لغو است در افعال خدا، غرضی متعالی ـ به نفع مخلوقات ـ وجود دارد.

علامه طباطبایی می­ نویسند: «آفرینش انسان و جهان کار خداست و خدا منزه است از این که کار بیهوده و بی‌هدف انجام دهد و دائماً بیافریند و روزی دهد و بمیراند و باز بیافریند و روزی دهد و بمیراند و همچنین درست کند و به هم زند؛ بدون این که در این آفرینش، غایت ثابتی را بخواهد و غرض پابرجایی را تعقیب کند. پس ناچار برای آفرینش جهان و انسان هدف و غرض ثابت در کار است و البته سود و فایده آن به خدای بی‌نیاز نخواهند برگشت و هر چه باشد به سوی آفریده‌ها عاید خواهد شد. پس باید گفت که جهان و انسان به سوی یک آفرینش ثابت و وجود کامل‌تری متوجهند که فنا و زوال نپذیرد.»(شیعه در اسلام، ص۱۰۴)

با توجه به اینکه ظلم یک عمل قبیحی است خداوند آن را انجام نمی‌دهد، پس همه کارهای خداوند عادلانه است و چون مکلف نمودن فرد به آنچه که توانایی انجام آن را ندارد از نظر عقلی کار درستی نیست، خداوند حکیم هرگز کسی را به عملی که از توان او خارج است مکلف نمی‌کند. علامه حلی می‌نویسند: «بر پایه اصل حکمت محال است خداوند فردی را که توانایی انجام کاری را ندارد بر انجام آن تکلیف نماید.»(دلایل الصدق، ج۱، ص۴۲۴) ایشان همچنین می­ نویسند: «حکمت گاهی به معنای معرفت اشیاء است و گاهی به معنای انجام کاری به وجه احسن است و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نسبت به عالم نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.»(عقاید استدلالی، ص193) بنابر این، خداوند متعال که از همه چیز آگاه است، نظام هستی را به صورت کامل و احسن آفریده، به طوری که هیچ خلل و نقصی در آن راه ندارد و از اینکه کار لغو و بیهوده و قبیح و ناروا از او سر بزند، پاک و مبراست.

خدا گر ز حکمت ببندد دری **** به رحمت گشاید در دیگری

سعدی