دعای روز دوم
اَللّهُمَّ قَرِّبْنی فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ، وَجَنِّبْنی فیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَنَقِماتِکَ، وَوَفِّقْنی فیهِ لِقِرآئِةِ ایاتِکَ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ؛ خدایا نزدیکم کن در این ماه به سوی موجبات خشنودیت و دورم ساز در آن از خشم و عذابت و موفقم دار در این روز بر خواندن آیات قرآنیت به رحمت خود ای مهربانترین مهربانان
بی شک خداوند اسمی با عنوان رضا و غضب ندارد، این دو از صفات فعلی خدا هستند. به بیان بهتر خداوند به صورتی که ما خشنود و خشمگین می شویم خشنود و خشمگین نمی شود. اینها تصوراتی است که ما نسبت به خدا داریم.
بیان مسأله: تمام اوصاف بشری ما ـ مانند ذات ما ـ مخلوق خدا بوده و ممکن الوجود است؛ حال آنکه اوصاف ذاتی خداوند متعال ـ عین ذات او ـ واجب الوجود می باشند و خداوند، از آن که متّصف به اوصاف مخلوقات خویش باشد منزّه است؛ برای اینکه لازمه آن، ممکن الوجود بودن خداست. مولای متقیان، امیرمومنان (ع) در خطبه اوّل نهج البلاغه می فرمایند: « کَمَالُ الإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ؛ کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است، زیرا هر صفتی نشان میدهد که غیر از موصوف و هر موصوفی گواهی می دهد که غیر از صفت است. پس کسی که خدا را با صفت مخلوقات تعریف کند او را به چیزی نزدیک کرده و با نزدیک کردن خدا به چیزی، او را دو تا شمرده است و آنکه دو خدا قائل شده، اجزایی برای او تصوّر نموده ؛ و کسی که برای خدا جزء قائل شود، او را نشناخته است...»
از طرفی رفتار مخلوقات نمی تواند در ذات خدای واجب الوجود تأثیر بگذارد چرا که اثرپذیری، از صفات ممکن الوجودها می باشد بنابراین رضایت و غضب خدا، از سنخ تأثیر پذیری و انفعال نیست. به بیان ساده، اگر کسی خدایی را تصور کند که رضا و غضب او از سنخ اثرپذیری است بیراهه رفته است.
اگر از ظاهر آیاتی، اثرپذیری خدا به ذهن آمد بی گمان آن آیات، از آیات متشابه می باشند. باید آنها را با محکمات، سخن حضرات معصومین(ع) و دلایل عقلی تأویل نمود.
باید پذیرفت که رضا و غضب، از صفات فعلی خداوند هستند و صفات فعلی، از نسبتی که بین فاعل و فعل او وجود دارد انتزاع می شوند. به عنوان مثال به کسی که فعلش درست کردن وسائلی مثل در و پنجره و ... از چوب است، به اعتبار فعلش به او نجّار گفته می شود بدیهی است که نجّار بودن جزء ذات انسان نیست، ما آن را از فعل انسان انتزاع نموده و به او نسبت داده ایم انتزاع صفات و اسماء فعلی خدا نیز به همین ترتیب از نسبت خدا به فعلش انتزاع می شوند؛ بنابر این رضای خدا و غضب او عین خود مخلوق است و با صرف نظر از وجود مخلوقات نه رضا برای خدا معنی دارد نه غضب .
بیان مسأله: اگر رضای خدا از صفات ذاتی او بود و خداوند در ذاتش متصف به رضا بود این صفت تغییر نمی پذیرفت و در هیچ حالی زایل نمی شد در حالی که انسان اگر امروز کار خوبی کند خدا از او راضی است و اگر فردا کار بدی کرد خدا از او ناراضی است، اگر بعدا توبه کرد باز خدا از او راضی است.
در مورد انسان، رضایت حالتی است که در برخورد با هر چیز ملایم، بر نفس او عارض می شود و آن را میپذیرد و از خود دور نمی کند. در مقابل رضایت، غضب قرار دارد. این دو کلمه وقتی به خدای سبحان نسبت داده می شود مراد از آن ثواب و عقاب خداوند خواهد بود. پس رضای خدا به معنای پاداش نیک دادن است و غضب به معنای عقوبت کردن. پس معنی رضای خدا از بنده به معنی محبّت او در دنیا و دوام نظر و تجلّی خداوند در آخرت می باشد.
در جواب این سؤال که: رضایت الهی و غضب و سخطش در چیست و چگونه می توان خداوند را راضی نمود و از غضبش برحذر ماند؟ باید گفت: رضایت خدا از بنده در اطاعت از دستورات او و اجتناب از محرماتش می باشد در این صورت بنده به جایگاهی می رسد که: رضی الله عنه... البته رضایت یک امر دوطرفه است اگر انسان از خدا راضی باشد بی شک خداوند هم از او راضی خواهد بود: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً* فَادْخُلِی فِی عِبَادِی* وَادْخُلِی جَنَّتِی؛ ای نفس مطمئنه بازگرد خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت و در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو.» (فجر30-27)