روزگار یا خدا


در مورد زمان پیدایش مکتب دهریون اطلاع دقیقی نیست ولی گفته می­شود این مکتب شکل منحرف ‌شده‌ای از دین زرتشتی1 بوده و با انقراض هخامنشیان2 شکل گرفته‌است. شهرستانی3 در شرح مجوس‌ها از دهریون سخن گفته است: «مجوسیه‌ها می‌گویند نور ازلی است و ظلمت حادث است. آنها زروان را به‌ عنوان مبدأ آفرینش می‌دانند.»4

کلمه زروان به معنای خدای زمان است که دردوره ساسانیان رواج داشت.5 دهریون با پذیرش زمان6 به ‌عنوان مبدأیی مطلق، آن را در جایگاه خداوند قرار داده­اند. آنها با انتساب همه تحولات به زروان، تمام آفرینش را درچنبره جبرگرایی قرار داده و با سلب هرگونه اختیار و مسئولیتی از انسان، مسئله ثواب و عقاب و سرنوشت حیات اخروی را به کلی منتفی ساخته‌اند. حناالفاخوری7 می­نویسد: «دهریون گروهی از حکمای متقدم و منکر صانع مدّبر برای عالم هستند که معتقدند عالم همواره و خود به ‌خود ایجاد می‌گردد و نیاز به آفریدگار ندارد»8

آنها معتقدند زُروان، با نیایش‌های خود برای آفرینش جهان ـ در لحظه‌ای که هنوز خلقتی صورت نگرفته است ـ پسری به نام اهورامزدا آفرید: «اهورمزد و اهریمن در آغاز دارای منشاء مشترکی بودند و از پدری واحد به نام زروان به وجود آمدند که خدای اعظم یعنی زمان است»9

این مکتب با عناوین طبیعت‌گرایی و ماتریالیسم هم شناخته شده­اند؛ آنها که در مقابل ادیان توحیدی قرار گرفته­اند با دادن اصالت ذاتی به ماده و ازلی دانستن آن، وجود هرگونه عامل ماورائی را انکار می­کنند: «دهریون کسانی هستند که قائل به ابدّیت و ازلّیت دهر و منکر اصل آفرینش و روز رستاخیز هستند. در نزد آنان سبب حیات و مرگ انسان همان دهر و روزگار است. امروزه این فرقه را طبیعیون هم می‌نامند، که منکر ماوراء طبیعت‌اند و می‌گویند که جزء موجودات طبیعی چیز دیگری وجود ندارد»10

امام محمد غزالی11 در کتاب خود فلاسفه را به سه گروه دهریون، طبیعیون و الاهیون تقسیم نموده و در تعریف دهریون می‌نویسد: «آنها گروهی از متقدمین هستند که آفریدگار مدبر عالم قادر را انکار و گمان کرده‌اند که عالم بخودی خود و بدون آفریننده، همیشه موجود بوده و همواره حیوان از نطفه و نطفه از حیوان پدید آمده است. چنین بوده و تا ابد نیز چنین خواهد بود»12

ادیان آسمانی ـ به ویژه دین مبین اسلام ـ به شدت با این افکار مبارزه می­کند؛ قرآن مجید ضمن نقل عقیده دهریان آن را ناشی از ظن و گمان دانسته و معتقدین به این باور را ـ که متأسفانه در اکثریت هستند ـ انسان­های نادان معرفی می­نماید: «و َقَالُوا مَا هِیَ إِلا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نَحْیَا وَ مَایُهْلِکُنَا إِلا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُمْ بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا یَظُنُّونَ* وَ إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلا أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ* قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لایَعْلَمُونَ؛ و گفتند: آن(حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست، [گروهی) می‌میریم و [گروهی] زنده می‌شویم و جز روزگار ما را نابود نمی‌کند و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمی‌گرایند و چون بر آنان آیات روشن ما خوانده شود برهان آنان جز این نیست که می‌گویند: اگر راست می‌گویید پدران ما را [نزد ما] بیاورید. بگو: خداوند است که شما را زنده می‌گرداند، سپس می‌میراند، سپس تا روز رستاخیز که تردیدی در آن نیست؛ شما را گرد می‌آورد؛ اما بیشتر مردم نمی‌دانند.»(جاثیه، آیات ۲۶ـ۲۴)

در صدر اسلام با تبیین آیات الهی و مبارزه مسلمانان با مادیگری، دهریون جرأت عرض اندام نداشتند ولی« از قرن دوم هجری که اختلاط ملل مختلف آغاز شد و برخورد عقاید و آراء سخت اوج گرفت، مادیین در کمال آزادی عقاید و اندیشه‌های خویش را در محافل علمی و در مجالس علنی ابراز می‌داشتند و دیگران را به پیروی از مکتب خویش دعوت می‌کردند. احیانا در مسجد الحرام و یا مسجد النبی حلقه تشکیل می‌دادند و به گفتگو درباره عقاید خویش می‌پرداختند. این چنین آزادی برای مادیین در هیچ محیط مذهبی در جهان سابقه ندارد. با همه اینها، با آنکه اندیشه‌های مادی همواره در محافل علمی و غیر علمی مطرح بود، این اندیشه‌ها طرفدارانی از اندیشمندان واقعی به دست نیاورد. افرادی بوده‌اند که مادی فکر می‌کرده‌اند، ولی هیچ‌گاه شخصیت برجسته صاحب نظر علمی را نمی‌یابیم که واقعا پیرو مکتب مادی باشد. البته در همه دوره‌ها زنادقه و دهریینی بوده‌اند که با شعر و نثر و خطابه عقاید خویش را تبلیغ می‌کرده‌اند...»13

اگرچه با ورود اسلام به ایران، عقیده انحرافی زورانی زرتشتی در ظاهر از بین رفت اما رگه­هایی از آن در ضمیر ناخوداگاه14 ما باقی مانده است که گهگاه خود را در لابلای سخنان نسجیده ما نشان می­دهد. سخنانی از قبیل: امان از این روزگار، امان از دست روزگار، ای روزگار! من هرچه می­کشم از دست تو می­کشم، ای روزگار دل شکن/ هر دم مرا سنگی مزن و... ناشی از این اعتقاد است که باعث و بانی همه اتفاقات روزگار است.

پذیرش این سخنان جاهلانه از مردم عوام سخت نیست؛ مصیبت زمانی است که این عقیده غلط از زبان بزرگان علم و ادب به گوش می­رسد. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می­شود:

الف ـ ولادت بچه و تعیین جنسیت آن

به بازوی رستم یکی مهره بود **** که آن مهره اندر جهان شهره بود

بدو داد و گفتش که این را بدار **** اگر دختر آرد ترا روزگار

بگیر و بگیسوی او بر بدوز **** به نیک اختر و فال گیتی فروز

ور ایدونک آید ز اختر پسر **** ببندش ببازو نشان پدر

فردوسی

این شاعر حکیم15 بزرگوار نه تنها تولد بچه، بلکه تعیین جنسیت او را هم به روزگار نسبت می­دهد در حالی که تولد فرزند از عنایات خداوند است؛ زن و شوهری که می­توانستند عقیم باشند با عنایت پروردگار عالم، صاحب فرزند می­شوند و تعیین جنسیت فرزند هم در اختیار پروردگار عالم است: «لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ إِنَاثًا وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشَاءُ الذُّکُورَ* أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَاثًا وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشَاءُ عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ؛ فرمانروایی[مطلق] آسمان­ها و زمین از آن خداست هر چه بخواهد میآفریند به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هرکس بخواهد فرزند پسر می­دهد یا آنها را پسر[ان] و دختر[انی] توأم با یکدیگر میگرداند و هر که را بخواهد عقیم میسازد، او دانای تواناست.»(شوری، آیات50ـ۴۹)

خداوند نه تنها از دختر و پسر بودن جنین آکاه است:« أللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُّ أُنْثَی وَ مَا تَغِیضُ الأَرْحَامُ وَ مَا تَزْدَادُ وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ؛ خدا می­داند آنچه را که هر مادهای [در رحم] بار میگیرد و [نیز] آنچه را که رحم­ها میکاهند و آنچه را می افزایند و هر چیزی نزد او اندازهای دارد.»(رعد، آیه۸)16 بلکه از مراحل تکاملی جنین از نطفه تا تولد و از تولد تا مرگ را به طور دقیق زیر نظر دارد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا وَ تَرَی الأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ؛ ای مردم اگر در باره برانگیخته شدن در شک هستید پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریدهایم سپس از نطفه سپس از علقه، آنگاه از مضغه دارای خلقت کامل و [احیانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم و آنچه را اراده میکنیم تا مدتی معین در رحمها قرار میدهیم آنگاه شما را [به صورت] کودک برون میآوریم سپس [حیات شما را ادامه میدهیم] تا به حد رشدتان برسید و برخی از شما [زودرس] میمیرد و برخی از شما به غایت پیری میرسد به گونه­ای که پس از دانستن [بسی چیزها] چیزی نمی­داند و زمین را خشکیده میبینی و[لی] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمیآید و نمو میکند و از هر نوع [رستنی­های] نیکو میرویاند.»(حج، آیه۵)17

ب ـ دادن عزت و ذلت:

روزگار است این که گه عزت دهد گه خوار دارد **** چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

قایم مقام فراهانی

در حالی که قرآن مجید به صراحت بیان کرده است فرمانروای مطلق جهان خداوند است و او به هر کس که بخواهد فرمانروایی و عزت می­دهد و از هر کس بخواهد می­گیرد: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ [ای پیامبر] بگو: بار خدایا تویی که فرمانفرمایی هر آن کس را که خواهی فرمانروایی بخشی و از هر که خواهی فرمانروایی را باز ستانی و هر که را خواهی عزت بخشی و هر که را خواهی خوار گردانی همه خوبیها به دست توست و تو بر هر چیز توانایی.»(آل عمران، آیه۲۶)

پ ـ فشار زندگی

چنان افشرد روزگارش گلو **** که بر مرگ خویش آیدش آرزو

نظامی

در قرآن مجید به روشنی تصریح شده است که سختی معیشت اثر وضعی دوری از خداست: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی؛ و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگی تنگ [و سختی] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور می کنیم.»(طه، آیه۱۲۴) و تقسیم کننده روزی خداست به گروهی وسعت رزق در نظر می­گیرد و به گروهی تنگدستی: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ؛ خدا بر هر کس از بندگانش که بخواهد روزی را گشاده میگرداند و [یا] بر او تنگ میسازد زیرا خدا به هر چیزی داناست.»(عنکبوت، آیه۶۲) و همچنین:«وأَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْا مَکَانَهُ بِالأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَوْلا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لایُفْلِحُ الْکَافِرُونَ؛ و همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به جای او (قارون) باشند، صبح می­گفتند: وای مثل اینکه خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ می­گرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را [هم] به زمین فرو برده بود وای گویی که کافران رستگار نمی­گردند.»( قصص، آیه۸۲)18

ت ـ امتحان مردم

از امتحان تو ایام را غرض آن است **** که از صفای ریاضت دلت نشان گیرد

وگرنه پایه عزت از آن بلندتر است **** که روزگار بر او حرف امتحان گیرد

حافظ

ابتلا و امتحان مردم به اشکال گوناگون فقط کار خداست؛ روزگار تنها بستر این آزمونهاست. در چند آیه به این موضوع اشاره شده است که صریحترین آنها در سوره بقره بیان گردیده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمْوَالِ وَالأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ و قطعا شما را به چیزی از [قبیل] ترس و گرسنگی و کاهشی در اموال و جانها و محصولات میآزماییم و مژده ده شکیبایان را.»(بقره، آیه۱۵۵)19

ث ـ دادن و گرفتن حکمت و قدرت

آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار **** جرعه‌ای بود از زلال جام جان افزای تو

حافظ

دادن و گرفتن علم، حکمت، نعمت، قدرت و حکومت در اختیار خداوند است به هرکس که بخواهد، عنایت می­کند و از هرکس که بخواهد، می­گیرد. روزگار در این میان فقط بستری است برای بروز استعدادها؛ فرد در بستر روزگار لیاقت خود را برای دریافت عطایای الهی نشان می­دهد آنگاه خداوند بسته به ظرفیت او، مورد عنایت قرار می­دهد: «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ و پیامبرشان به آنان گفت: در حقیقت خداوند طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال گشایشی داده نشده است. پیامبرشان گفت: در حقیقت خدا او را بر شما برتری داده و او را در دانش و [نیروی] بدنی بر شما برتری بخشیده است و خداوند پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد میدهد و خدا گشایشگر داناست.»(بقره، آیه۲۴۷)

اگر کسی از خدا پروا داشته باشد و به رسولش ایمان بیاورد علاوه بر بهره­مندی دو برابری از نعمت­های مادی خداوند، از نعمت­های معنوی هم ـ از قبیل نور هدایت و مغفرت ـ برخوردار می­گردد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ* لِئَلا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلا یَقْدِرُونَ عَلَی شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا دارید و به پیامبر او بگروید تا از رحمت خویش شما را دو بهره عطا کند و برای شما نوری قرار دهد که به [برکت] آن راه سپرید و بر شما ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است. تا اهل کتاب بدانند که به هیچ وجه فزونبخشی خدا در [حیطه] قدرت آنان نیست و فضل در دست خداست به هر کس بخواهد آن را عطا می­کند و خدا دارای کرم بسیار است.»(حدید، آیات29ـ28)20

متأسفانه از این نوع بی­توجهی و بی­دقتی­ها به وفور در آثار شاعران مسلمان به چشم می­خورد که اگر بخواهیم همه آنها را مطرح کرده و تبیین نماییم مثنوی هفتاد من کاغذ شود و این وجیزه از یادداشت به کتاب تبدیل می­گردد. در خاتمه چند بیت را به عنوان نمونه نقل می­کنیم:

ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم **** که روزگار حدیث تو در میان انداخت

سعدی

شب و روز بیدار باشد به کار **** که بر خفتگان ره زند روزگار

نظامی

چو روزگار نسازد ستیزه نتوان برد **** ضرورت است که با روزگار در سازی

سعدی

بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ **** که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد

حافظ

جور دلدار و جفای روزگار **** گرچه دشوار است، آسان می‌کشم

عراقی

ضمیر دل نگشایم به کس مرا آن به **** که روزگار غیور است و ناگهان گیرد

حافظ

روزگار اینسان که خواهد بی کس و تنها مرا **** سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من

شهریار

گلم ز دست به در برد روزگار مخالف **** امید هست که خارم ز پای هم به درآید

سعدی

بازم از این جایگاهِ نغز دل افروز **** تا به کجا دست روزگار براند

می روم آن جا که روزگار بخواهد **** می کَشَم آن جا که آسمان بکشاند

ایرج میرزا

حتی بعضی از آنها حکم ضرب المثل به خود گرفته­اند؛ مانند:

روزگار آیینه را محتاج خاکستر کند.

همیشه روزگار به انسان رو نمی­کند

او را چه زنی که روزگارش زده است

از بخت شکر دارم و از روزگار هم

پی­نوشت:

1ـ دین زرتشتی یکی از قدیمی‌ترین ادیان جهان است که از آموزه‌های رهبر دینی ایرانی، زرتشت اسپیتمان، سرچشمه می‌گیرد. بسیاری از عقاید آنها از جمله: باور به ظهور منجی، آزادی اراده، حساب‌رسی پس از مرگ و همچنین بهشت و دوزخ مانند ادیان الهی، نظیر مسیحیت، یهودیت و اسلام می­باشد. این دین با شاخه‌های دیگرش ـ مهرپرستی و آیین زروانی ـ حدود هزار سال ـ از حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد ـ دین رسمی شاهنشاهی‌های باستانی ایرانی بوده‌است. با ورود مسلمانان به ایران جایگاه خود را از دست داد. در فرهنگ اسلامی به زرتشتیان، مجوس گفته می­شود.

مهم‌ترین کتاب دینی زرتشتیان، اوستا است. این کتاب شامل گاتاها ـ سروده‌های زرتشت ـ است که به شرح جنبه‌های گوناگون دین می‌پردازد. دین زرتشتی بر نُه اصل استوار است که به‌ترتیب عبارت‌اند از: ایمان به یگانگی خدا، ایمان به پیامبری زرتشت، باور به جهان مینوی و عالم معنا، ایمان به نظم و راستی کار جهان، باور به جوهر آدمیت، اعتقاد به فرشته‌های هفت‌گانه، اعتقاد به نیکوکاری، اعتقاد به تقدس عناصر چهارگانه: آب، باد، خاک و آتش، اعتقاد به آخرالزمان.

2ـ هخامنشیان نام دودمانی پادشاهی در ایران باستان است. آنان در آغاز پادشاهان بومی پارس بودند که با شکست مادها و فتح بابل، پادشاهی بزرگ را تشکیل دادند. کوروش را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی می‌دانند. پارس‌ها مردمانی از نژاد آریایی هستند که از حدود سه هزار سال پیش به فلات ایران آمده‌اند. هخامنشیان بر بخش بزرگی از جهان آن زمان، از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شمال شرقی آفریقا فرمان راندند. شاهنشاهی هخامنشی به دست اسکندر مقدونی منقرض گردید. هخامنشیان به عنوان اولین و بزرگترین امپراطوری جهان باستان در سازمان جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.

3ـ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، مورخ مشهور، دانشمند و جهان‌گرد ایرانی قرن ششم بود. وی در سال ۴۷۹ هجری قمری در روستای شهرستان ـ بین نیشابور و خوارزم ـ دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در زادگاه خود گذراند و تعالیم مقدماتی را در آنجا خود فرا گرفت. وی در نیشابور فقه شافعی و کلام اشعری را آموخته و با فلسفه آشنا شده است.

شهرستانی نیز مانند علمای عصر خویش، علاقه به سفر داشت و از نواحی مختلف ـ از جمله خوارزم و خراسان ـ دیدن نمود. در سال ۵۱۰ به بغداد رفت و سه سال در آنجا ماند. در این مدت در مدرسه نظامیه کسب علم نمود. وی در سال ۵۴۸ دار فانی را وداع گفت.

کتاب الملل و النحل او ـ اگرچه خالی از نقص و اشتباه نیست ـ از مهم‌ترین آثار موجود در شناخت ادیان و مذاهب به ‌شمار می‌رود. شهرستانی در این کتاب عقاید، آیین‌ها و نحله‌های مختلف را توضیح داده است.کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام و مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار در تفسیر قرآن از دیگر آثار اوست.

4ـ الملل‌ و‌ النحل، ص180

5 ـ ر.ک: مبنای تاریخ ساسانیان، ص88

6 ـ با توجه به اینکه منظور دهریون از «زمان»، همان «زمان مطلق» می­باشد که به‌ عنوان مبدأیی واحد در تمام پدیدارها و مظاهر طبیعت حضور دارد. اصطلاح «روزگار» مناسب‌ترین واژه برای اصطلاح دهری باشد.

7 ـ حنّا الفاخوری نویسنده، ادیب و تاریخ نگار لبنانی در سال1916 میلادی در لبنان به دنیا آمد. او دروس ابتدائی را در زادگاهش گذراند. دورس دوره‌های راهنمائی و دبیرستان و دانشگاهی خود را در مدرسه روحانیون مسیحی قدیسه حنّه در شهر قدس به پایان رساند. وی در سال 1936 به انجمن مبلغان پولسی و در سال 1943 به جرگة کاهنان پیوست.

فاخوری در سال 1955 در بیروت انستیتو لبنانی زبان و هنر و علوم را تأسیس کرد. وی در سال 1962 از امور اداری کناره گیری نمود و به تدریس درمدارس عالی، ایراد سخنرانی و تألیف کتاب­های ادبی و زبانشناسی و فلسفی و... پرداخت. فاخوری بیش از 140 کتاب در زمینه ادبیات عرب ، دستور زبان ، شعر ، فرهنگ لغت و... نوشت؛ ولی شهرت جهانی او بیشتر به خاطر تألیف کتاب تاریخ ادبیات عرب ـ که اولین بار در سال 1951 منتشر شد ـ می‌باشد.

8 ـ تاریخ فلسفه جهان اسلام، ص 533

9 ـ اساطیر ملل آسیایی، ص 22

10 ـ خلاصه ادیان در تاریخ دینهای بزرگ، ص۶

11 ـ امام محمد غزالی در سال ۴۵۱هجری قمری در توس دیده به جهان گشود؛ در نیشابور کسب علم ‌کرد و مشهور گردید.

در سال 484 به منصب استادی مدرسه نظامیه بغداد رسید و چهار سال در آن مدرسه که بزرگ‌ترین پایگاه علمی آن زمان بود، ماند و در میان مردم عراق جایگاه و منزلت خاصی پیدا کرد. بعد از آنکه به عرفان و فلسفه روی آورد برادرش را جایگزین خود کرد و به حج رفت و از آنجا راهی شام گردید. غزالی زمانی که در دمشق بود کتاب‌ مهم و اثرگذار خود، احیاء علوم الدین را به رشته تحریر در آورد.

وی پس از مدتی به مصر عزیمت کرد و در آنجا به سیر عرفان و پیرایش درون و شهود عرفانی مشغول گردید. غزالی با اصرار و الزام یکی از وزرای دربار، به نیشابور رفت و به تدریس مشغول شد. یک سال بعد به توس برگشت و در همان‌جا ماند تا اینکه در سال 505 از دنیا رفت.

12 ـ المنقذ من الضلال، ص۱۲۸

13 ـ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱، ص۴۴۴

14 ـ ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن انسانهاست که بسیاری از تصمیم‌های خودکار و برداشت‌ها در آنجا شکل می‌گیرد. ذهن ناهشیار مخزن احساسات، اندیشه ها، آرزوها و خاطراتی است که ما از آن ها آگاهی کامل نداریم. ضمیر ناخودآگاه از فرایندهای ذهنی تشکیل شده است که به صورت خودکار رخ می دهند و آگاهی ما تأثیری در انجام این فرایندها ندارد. این فرایندها زیر سطح آگاهی انسانها قرار دارند و بر رفتارهای آگاهانه آنها تأثیر می­گذارند.

15 ـ حکیم یعنی دانا، خردمند، دانشمند، کسی که در علم حکمت استاد و صاحب نظر باشد. بسیاری از محققین، فردوسی را بزرگترین شاعر فارسی‌گو می­دانند که از شهرت جهانی برخوردار است و او را حکیم سخن و حکیم طوس نامیده­اند.

16 ـ همچنین آیات ۳۴ سوره لقمان، ۶ سوره آل عمران

17 ـ همچنین آیات 14 سوره مؤمنون، 37 و38 سوره قیامت، ۶۷ سوره غافر‌

18 ـ همچنین آیات 52 سوره زمر، 36 و 39 سوره سبا، 37 سوره روم، 12 شوری، 30 اسراء، 26 رعد، 245 بقره

19 ـ همچنین آیات 31 سوره محمد(ص)، 15 و 16 سوره فجر، 124 سوره بقره، 11 سوره احزاب

20 ـ همچنین آیات 269 سوره بقره، 73 سوره آل عمران، 54 سوره مائده، 4 سوره جمعه