کودکان به طور طبیعی دارای توانایی ها و ویژگی هایی هستند که هدایتگر مسیر زندگیشان می شود. وظیفه والدین در مقابل فرزندانشان به چالش کشیدن آنها نیست بلکه هموار کردن مسیر طبیعی زندگی شان است و برای آنکه بتوانند در این راستا به آن ها کمک کنند لازم است فرزندان خود را بشناسند. برای شناخت کودکان نیاز به اطلاعات است و معتبرترین اطلاعات از جانب خود کودکان به ما داده می شود به شرط آنکه گوش شنوا داشته باشیم.
اول از همه به کودک خود احترام بگذاریم
تحرک، کنجکاوی، استقلال، مقاومت، خلاقیت و … همه ویژگی های رشد هستند که در مراحل مختلف زندگی کودک ظاهر می شوند و برخورد ما با آن ها تعیین کننده نحوه شکل گیری شخصیت کودک است. مثلا روحیه ی استقلال طلبی حدود 2 سالگی شکوفا می شود، زمانی که کودک به وجود خود به عنوان فردی مستقل از مادر پی می برد و با توانایی های خود آشنا می شود و می خواهد آن ها را ثابت کند به عبارتی دوره “نه” گفتن کودک فرا می رسد. اما گاهی به دلیل عدم آگاهی والدین از آن این رفتار حمل بر لجبازی و خودسری می شود در حالیکه این مرحله اولین قدم در راه استقلال فردی و اجتماعی کودک است و مانند بقیه مراحل مقطع بسیار مهمی از زندگی اوست. حال اگر این رفتار طبیعی کودک که حذف آن به معنی رشد ناقص شخصیت اوست را نادیده بگیریم کودک سرخورده، گوشه گیر، پرخاشگر، لجباز و ناسازگار می شود و ممکن است رفتارهای ناهنجار از خود نشان دهد.
وقتی توانایی های کودک که در پی اثبات آن ها است را به رسمیت بشناسیم و تایید کنیم کودک دیگر به دنبال تلاش برای اثبات خود نخواهد بود، با شما و خودش در صلح قرار می گیرد. اما اگر در مورد دلیل این رفتار کودک خود بی اطلاع باشیم و او را متهم به خودسری و لجبازی کنیم در حقیقت هویت او را زیر سوال برده ایم و اعلام کرده ایم که “تو ناتوان هستی و بدون من قدرت انجام کاری را نداری”. خوب فکر کنید اگر کسی چنین نظری نسبت به شما داشته باشد صرف نظر از درست و غلط بودن آن چه احساسی در مورد خود و آن فرد پیدا می کنید؟ چگونه ثابت می کنید که نظر او اشتباه است؟ مسلما دقیقا رفتاری را می کنید که کودکتان در مقابل مقاومت های شما در برابر قبول توانایی هایش انجام می دهد یعنی به کارهایی فراتر از آنچه می تواند دست می زند که ممکن است برای خود و دیگران خطرناک باشد. بنابراین چگونگی برخورد والدین با رفتارهای کودکان شخصیت آن ها را به سوی تثبیت یا تزلزل سوق می دهد و تصویری حقیقی یا غیرحقیقی از خودشان و کودک ارائه می دهند که همیشه در ذهن فرزندشان حک می شود. آیا در مورد شما چنین نبوده و نظر والدین تان در احساس و نظری که نسبت به خود داشته اید تاثیر گذار نبوده است ؟
از قضاوت و نقد کردن نظرات، احساسات و حتی اشتباهات فرزندان خود صرف نظر کنیم و فقط آن چه را می بینیم یا اتفاق افتاده را بیان کنیم و انتظار خود را بگوییم.
گوش دادن کلید ارتباط موثر با کودکان
کلید ارتباط موثر بین شما و فرزندتان گوش دادن به یکدیگر است. شاید این رفتار به نظر آسان بیاید اما همه می دانیم بیشترین آزردگی ها به دلیل سوء تفاهم های ناشی از برداشت های اشتباه است آن هم به دلیل عدم توجه کافی برای خوب گوش کردن. خوب گوش کردن یک مهارت است که باید یاد گرفت و آن را تمرین کرد. اگر می خواهیم اعتماد فرزند مان را بدست آوریم لازم است ابتدا عبارت “می دانم ” را از ذهن خود دور کنیم ، تکنیک های “خوب گوش” کردن را یاد بگیریم و به آن ها عمل کنیم .
چند توصیه برای خوب گوش دادن به فرزند
زمان مناسبی برای گفت و شنود با فرزند خود در نظر بگیرید. در جای مناسب و بدون مزاحمت و با وقت کافی.
هنگام گفت و شنود با فرزندمان صحبت او را به هیچ وجه قطع نکنیم و با صبر و حوصله به او گوش دهیم زیرا اگر حرف های او را بهتر بفهمیم بهتر می توانیم عمل کنیم.
وقتی فرزندتان شروع به صحبت می کند از هر کاری که در حال انجام هستید دست بکشید و به او گوش دهید و اگر چنین امکانی نیست به او بگویید که بعد از اتمام آن گفت و شنود را شروع خواهید کرد اما توجه داشته باشید بیشتر از چند دقیقه فاصله نیفتد.
در مقاطع کوتاه سعی کنید بفهمید آیا منظور او را درست متوجه شده اید مثلا بپرسید : “آیا درست متوجه شدم که تو می خواهی بگویی ……..( آنچه را از حرف های او فهمیده اید تکرار کنید) یا ” میشه بیشتر توضیح بدی چون من فکر می کردم تو از موضوع….. خوشحالی ولی شاید اشتباه می کردم “.
سعی کنید به فرزند خود فرصت دهید تا به اشکال مختلف نظر یا احساس خود را بیان کند. فوری نتیجه گیری نکنید.
او را تشویق کنید تا در مورد موضوع صحبتش مثال هایی بیاورد و اگر شما هم درهمان مورد نمونه هایی به ذهنتان می رسد بگویید و مطمئن شوید مورد تایید او هم هست. به این ترتیب به او نشان می دهید که مشتاق شنیدن و فهمیدن حرف های او هستید و حتی با آوردن مثال با او همکاری می کنید.
پرخاشگری و سرزنش یا هر واکنش منفی دیگر فرزندتان را سرخورده می کند و باعث می شود به لاک خود فرو رود ، حتی اگر می بینید با حرف های او موافق نیستید خونسردی خود را حفظ کنید و کمک کنید تا بتواند منظورش را بگوید، با این روش او اطمینان پیدا می کند که شما در پی سرکوب کردن نیستید و واقعا می خواهید مشکل را حل کنید.
برای حل مشکل از او نظر خواهی کنید و سعی کنید خودتان هم پیشنهادهایی بدهید که برای هردوی شما خوب باشد.
حتی اگر مشکلی با فرزند خود ندارید که بخواهید آن را حل کنید خیلی خوب است گفتن و شنیدن را با تمرین کردن در دفعات متعدد کاری که برای هردوی شما لذت بخش باشد انجام دهید. این مساله باعث ایجاد احساس خوب میان شما می شود و اجازه می دهد گفت و شنود برقرار گردد. خیلی از والدین می گویند هنگامی که با فرزند خود در اتومبیل تنها هستند یا حتی در هنگام خواب به شکل اعجاب انگیزی درهای گفت و شنود باز می شود.
پس با گفت و شنود کردن با فرزند خود به او پیام می دهید که :
او برایتان مهم است.
از حرف زدن با او لذت می برید.
به نظرات و احساسات او احترام می گذارید.
آماده شنیدن حرف هایش هستید هر چه که باشد.
به او اعتماد دارید، می خواهید مشکلات را رفع کنید و برای او وقت بگذارید.
در نتیجه :
اعتماد به نفس او را بالا می برید،
به رشد توانایی و مهارت های گفتاری او کمک می کنید،
باعث می شوید به شما ببالد،
و پیوندهای ارتباطی خود را با او محکم تر می کنید.
منبع : اختاپوس