سفر به شهر دانشجویی - قسمت اول

یادش بخیر حدودای سال 84 بود که رشته ی ریاضی ارومیه قبول شدم . از تهران تا ارومیه بیشتر از 10 ساعت راه بود و خیلی دور محسوب میشد برا من ، یادمه اون زمانا برا رسیدن به این شهر دو دریاچه رو دور میزدن و خبری از پل میانگذر نبود .

شهر کوچیکی بود ، نه خیلی کوچیک ولی خوب کوچیک بود به نظر من و مردم صمیمی داشت ! اب و هوای خنک و رو به گرمی داشت که هر چقدر به تعطیلات تابستون نزدیک میشدیم هوا گرم تر میشد ! دیگه وای به حال کسی که ترم تابستونی برداره ! افتضاح هوا گرم بود !

دانشگاهمون ولی زیاد جالب نبود ! اولا که قبول شدم جو دانشگاه در حال تغییر بود و بیشتر به سمت یه طرفه شدن میرفت ! دانشگاه فضای بزرگ و سر سبزی داشت که میگفتن برای 50 60 سال پیشه ! ساختمون دانشکده ی ما هم که هیچی ! پاساژ ! با چند تا حوض وسطش !

خوابگاه ها اول کاری داخل شهر بودن که بعد یه سال منتقل شدیم . رفت و آمد به شهر خسته کننده بود مخصوصا اینکه خوابگاه ما یکمی از مسیر خط واحد هم دور بود باید پیاده میرفتیم.

ماجرا برمیگرده به روزای نزدیک عید که چند رو بعدش قرار بود برگردیم خونه . من و زهره از هم اتاقیای خوابگاه تصمیم گرفتیم بریم داخل شهر و قشنگ بگردیم و یکم از شهر لذت ببریم . پس یه هفته قشنگ کلاسارو پیچوندیم ! شهر تو مناطق داخلیش بافت قدیمی و خوشگلی داشت . تو مناطق مختلفی از شهر مغازه هایی بودن که با اینکه قدیمی بودن ولی اسم و رسمی داشتن و همه میشناختنشون . یکی از این مغازه ها مغازه آبگوشت مشهدی قربان بود تو یکی از کوچه ها خیابون اصلی شهر . همه میگفتن که طرز تهیه آبگوشت این مغازه تو کل شهر تکه و فرمولی داره که به کسی نمیگه ! اینجوری میگفتن خوب !


انصافا هم آبگوشتای خوشطعمی داشت ! صاحب مغازه یه آقای سیبیلوی نسبتا جوونی بود که خیلی فرض بود ! نگم براتون که بین اون همه اقا چجوری رفتیم نشستیم تو مغازه و آبگوشت با پیاز مشتی خوردیم ! نگاشون میخواست نزاره که ما قضامون رو بخوریم ! اما ما تو کف طعم و مزه ی غذا بودیم و خوشبختانه اصلا کسی رو نمیدیدم !

خلاصه اولین محل غذا خوردن ما اونجا بود ! نگم براتون که غذا یه جوری خوشمزه بود که شده بود پاتوقمون ! بعد اینکه دو سال بکوب میرفتیم تصمیم گرفته بودن که یه مکان جدا برا خانوما بزنن ! یه مغازه کنارش زدن تا راحتتر بتونیم یه تیکه غذا بخوریم :دی

یه چند کوچه اونورتر یه سری مغازه بود که سیب زمینی تخم مرغ میفروختن ! این سیب زمینی تخم مرغ با همه ی جای دنیا :دی فرق داشت ! سعی میکنم رفتن به این مغازه ها و طعم سیب زمینی تنوری اون رو براتون تعریف کنم ! کامینگ سونگ ...