مداد
ورود
ثبت نام
برچسب:
شازده خانوم
روزانه نویسی دو تکه شده!
اومدم تو سالن مطالعه تا هم خودم برای تایپ راحت باشم هم بچه ها بد خواب نشن... الان ساعت 1.15 بامداد جمعه ست! هرچند حالا این پست رو منتشر نمیکنم اما دلم میخواد قبل خواب چند خطی رو بنویسم... دیگه کسی توی سالن مطالعه نمونده و همه رفتن که بخوابن و برای کنکور فردا آماده بشن... منم که با ثبت نام نکردن از دو جهان آزادم! ( البته اگه پروسه ی سوالِ : "چرا کنکور ثبت نام نکردی؟! " یک روزی تموم بشه
حرف هایی که باید گفته شوند
۷ اردیبهشت
-
۵ دقیقه
درهم برهمات :)
از اول هفته منتظر این بودم که سه شنبه برسه و پاشم بار و بندیل ببندم و بپرم تو کانون گرم خانواده ( از شدت دلتنگیِ بی سابقه ای که حادث شد! ) دیروز که به لطف افکاری که در پست قبل به طور مفصل درباره ش حرف زدم، تبدیل به شازده خانومی شده بودیم که گویا یک از خدا بیخبری، تماما املاک پدری اش را به آتش کشیده و حالا شازده خانم مانده و یک عالم رعیت که باید پاسخ گوی آنها باشد... ( لطف کنید تصورمان کنید! و سعی کنید از شدت خشم مان نترسید ) دیگه آقا مگه دوستان میتونستن گره ابرو های ما رو باز کنن؟! به دور از شوخی تا همین امروز فکر میکردم که هیچ وقت دیگه نمیتونم با وجود این غم از ته دل بخندم..
حرف هایی که باید گفته شوند
۳۱ اردیبهشت
-
۳ دقیقه
چگونه خوشحال باشیم؟ 🤔
نه اینکه آدم منفی نگری باشم ها نه! اما خب راستش رو بخواهید بدونید من در هیچ مقطعی از زندگی آدمی نبودم که راحت گیر باشه ! همیشه از بچگی بابا در گوش زمزمه میکرد که : گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع / سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
حرف هایی که باید گفته شوند
۱۶ اردیبهشت
-
۴ دقیقه
سبکبالی!
سلام! من برگشتم!!! بعد از چند روزی استراحت... راستش انقدر توی ماه ها گذشته فشار و شدت برنامه هام زیاد شده بودن که واقعا با تمام وجود خلا چیزی رو در زندگیم حس میکنم... چیزی که فراتر از دویدن های هر روزه از این طرف به اون طرف باشه...�
حرف هایی که باید گفته شوند
۲۷ اردیبهشت
-
۵ دقیقه
عنوانمان نمی آید چه کنیم؟!
اگه روز قیامت من تمام مراحل با موفقیت طی کنم، مطمئنم توی مرحله ی آخر گیر میفتم ! حالا مرحله ی آخر چیه؟ مرحله ی آخر مرحله ای که لپ تاپم دست در میاره و محکم گلوم میچسبه
حرف هایی که باید گفته شوند
۵ خرداد
-
۳ دقیقه