مقدمه :
فضاهای باز مابین نمونه موردی مجتمع مسکونی، بستر پیوند ساکنان با طبیعت و محل گذران اوقات فراغت در فضای زندگی روزمره است. در گذشته، حیاط اولین و در دسترس ترین فضا برای ارتباط تنگاتنگ با طبیعت و فضای باز بود. در شرایط زندگی امروز شهرهای بزرگی چون تهران، امکان زندگی در خانه های تک خانواری بزرگ وجود ندارد و خانه های امروزی با امکانات و شرایط موجود، قابلیت پاسخگویی به بسیاری از نیازمندیهای زندگی ایرانی را ندارند. در کشورهایی چون ایران که با الگوهای وارداتی غربی، ساخت مجموعه های مسکونی را آغاز و دنبال کرده اند، فضای باز مجموعه های مسکونی در ساکنان احساس تعلق کافی ایجاد نمی کند. مطابق آمار سال ۱۳۸۵ شهر تهران، ۱۶ درصد واحدهای مسکونی، زیر ۵۰ متر مربع و حدود ۷۱ درصد زیر ۱۰۰ متر مربع مساحت دارند(مرکز آمار ایران، ۱۳۸۵). چنانچه فضای باز مسکونی پاسخگوی نیازها و خواسته های فردی و اجتماعی ساکنان در سنین مختلف باشد، می توان بخش زیادی از فعالیت های زندگی را از فضای داخلی به فضاهای باز مجموعه ها منتقل و کمبودهای زندگی در واحدهای مسکونی با مساحت کم را تاحدودی جبران نمود.
بنابراین، نیاز به بازنگری و توجه ویژه به طراحی فضای باز مجتمع های مسکونی به عنوان حیاط مشترک و جمعی، در بسیاری از گونه های مسکن امروزی ضروری است. برای این منظور، در این تحقیق ابتدا به تعریف و چگونگی تعیین معیارهای گونه شناسی پرداخته خواهد شد. سپس با اشاره ای مختصر به سیر تحول حیاط در معماری ایرانی، نیاز به فضاهای باز طراحی شده در ساخت مجتمع های مسکونی معاصر مورد بررسی قرار می گیرد. روش تحقیق پیمایش از طریق مشاهده اسنادی و میدانی است. پس از شناسایی مجتمع ها از طریق بررسی عکس هوایی تهران، کلیه مجتمع های واجد شرایط، در مناطق منتخب مورد بازدید میدانی قرار گرفته است. با تطبیق اطلاعات برداشت شده، جدول گونه شناسی مجتمع های مسکونی تهران، بر اساس شکل فضای باز ارائه شده است.
1. مرور پیشینه تحقیق
۱-۱- تعریف و معیارهای گونه شناسی از ابتدای قرن بیستم، دو دیدگاه متضاد واحدهای مسکونی "لوکوربوزیه" و واحد همسایگی یا محله پیشنهادی "کلارنس پری برای واحد همسایگی مطرح گردید، که آثار کالبدی و اجتماعی مهمی بر شکل گیری محله و طراحی مجتمع های مسکونی بعد از خود نهادند. لوکوربوزیه واحد مسکونی مارسی شامل ۳۳۰ واحد مسکونی در ساختمان ۱۷ طبقه در محیط سبز وسیعی با فروشگاه، مهد کودک و مابقی امکانات عمومی در درون آن طراحی کرد. این مجتمع مسکونی هفده طبقه، به صورت یک محله خودکفا و پاسخگوی نیاز کاربران است. کلارنس پری الگوی در سطح "واحد همسایگی" را به منزله محیطی اجتماعی- کالبدی برای توسعه مناطق مسکونی شهری پیشنهاد کرد. پری چهار عنصر اصلی را برای چنین محیطی تعریف کرد که شامل یک مدرسه ابتدایی، پارک کوچک یا زمین بازی، فروشگاه های کوچک و ترکیبی از ساختمان ها، خیابان ها و خدمات عمومی با دسترسی ایمن پیاده بود(عینی فر، ۱۳۸۶: ۴۱). این الگو از دهه ۱۹۳۰ میلادی در برنامه ریزی محله های جدید مسکونی شهرهای دنیا به شکل گسترده ای استفاده شد.
در این الگو، پارک به صورت ستون فقرات محله در مرکز قرار گرفته و فضای سبز مرکزی با فضای باز خدمات محلی تلفیق می شود. وجه تفاوت اصلی این دو نحوه، قرار گیری و میزان فضای باز و بسته در کنار یکدیگر است که هرکدام مبنای گونه های مسکونی متفاوتی است. علی رغم تصور مردم عادی، افزایش طبقات الزاما منجر به افزایش جمعیت نمی گردد. مطابق تصویر ۱، چیدمان تعداد ثابت واحد مسکونی در یک زمین همسان، منجر به تشکیل کیفیات متفاوت حجمی و فضای باز مسکونی است. توسعه در ارتفاع، باعث افزایش سرانه فضای باز و در عین حال کاهش فضای خصوصی ساکنان می شود.
برای پرداختن به موضوع گونه شناسی، تعریف گونه و معیارهای آن ضرورت دارد. طبقه بندی داده ها بر پایه اصول و ویژگی های مشترک، گام مهمی در راستای شناخت پدیده ها است.
نمونه موردی مجتمع های مسکونی بلند مرتبه متشکل از بلوک های متفاوت، علاوه بر گونه شناسی مبتنی بر نوع دسترسی و روابط فضاهای داخلی، در نحوه قرار گیری و همنشینی فضای باز و بسته نیز می باشد. گونه های غالب این مجتمعها، چیدمان محیطی، بلوکهای منفرد، بلوکهای ردیفی و ترکیب مختلطی از سایر بلوکها است (53-49 :2007 ,Biddulph).
چیدمان محیطی، منطبق با اصول خانه های حیاط مرکزی سنتی ایران است. در این گونه، نمای اصلی بلوکها رو به معبر عمومی دارد و فضای خصوصی در پشت بلوک قرار می گیرد. چیدمان بلوکها به دور هسته مرکزی، باعث شکل گیری فضای باز خصوصی می گردد که می تواند به صورت مشترک برای تمام بلوک ها باشد و یا به قطعات کوچک خصوصی تفکیک گردد. در چیدمان منفرد، بلوکهای بلندمرتبه مسکونی به صورت مجزا در کنار یکدیگر می ایستند. در این گونه، امکان تهویه و نورگیری طبیعی بیشتری به نسبت سایر گونه ها فراهم است و فضای باز با کیفیات متفاوتی حاصل می گردد. گونه نواری، ساده ترین راه حل چیدمان بلوکها است. جهت گیری این بلوکها تابع ملاحظات اقلیمی و یا ضوابط شهرسازی منطقه است (تصویر 3).
۱-۲- فضاهای باز مسکونی
با بزرگ شدن ابعاد خانه چهارصفه و گسترش فضاهای آن، قادر به پوشاندن فضای وسط نبودند و این فضا تبدیل به حیاط شد پیرنیا، ۱۳۷۸: ۱۶۶). فضای باز در خانه های اولیه به منظور تأمین امنیت و ایجاد حریم خصوصی و خلوت (پوردیهیمی، ۱۳۸۲: ۳۸) در مرکز خانه واقع شد. حیاط، اصلی ترین فضای باز خانه به حساب می آید. به غیر از حیاط، طیف متنوعی از فضاهای باز در ارتفاع های متفاوت(نمودار 1) وجود دارد و به کمک فضاهای واسطی همچون صفه، شارمی و طارمی، فضای درون و بیرون با یکدیگر تلفیق شده و گسترش می یابد. در بعضی از فصول، بسیاری از عملکردهای فضاهای داخلی همچون خوابیدن، خوردن و پذیرایی به حیاط منتقل می شود. حضور درخت و آب در حیاط الزامی بود به نحوی که از حیاط به عنوان گزیده ای از بهشت در خانه ایرانی یاد شده است. وجود حیاط های متعدد درونی و اندرونی پاسخی به نیازهای اقلیمی مناطق گرم و خشک مرکزی ایرانی و همچنین پاسخی به سنت های جامعه اسلامی مبنی بر میهمان نوازی در عین رعایت اصل محرمیت است.
هنگامی که بیش از یک خانوار در خانه های سنتی ایران زندگی می کردند، خانه به وسیله حیاطهای بهم پیوسته سازمان می یافت. این گونه خانه ها در دهه ۱۳۱۰ شمسی جای خود را به خانه های چند خانواری با ریختی متفاوت، متناسب با شهر داد(عالمی، ۱۳۸۷: ۱۰۹). در این دوره، خیابان اهمیت یافت و چیدمان فضای بسته و باز به صورت شمالی و جنوبی سامان یافت. در این نوع سازمان دهی، امکان ساخت بناهایی با حیاط مرکزی ممنوع شد(یاوری، ۱۳۷۵: ۲۵۲). شهر های امروز، ماحصل چنین دیدگاهی است که بنا تنها در انتهای زمین و یا کنار معبر با سطح اشغال ۶۰٪ زمین قابل احداث است.
تنها در انبوه سازی و ساخت مجموعه های مرتفع، فارغ از تقسیمات شمالی و جنوبی، طیف متنوعی از همنشینی فضای باز و بسته امکان پذیر است. در برنامه دوم توسعه، احداث ۳۰ واحد مسکونی و بیشتر در یک پروانه، ملاک انبوه سازی قرار گرفت و در برنامه سوم، این معیار به ۱۰ واحد مسکونی و بیشتر کاهش یافت.
در حال حاضر، مطابق ضوابط موجود احداث ساختمان های بالای شش طبقه در شهر تهران، کلیه بلوک های مسکونی در محل قرارگیری بنا، باید تابع قانون فاصله مناسب بین دو ساختمان (حداقل نصف ارتفاع هر بنا) باشند و جانمایی ساختمان ها باید به نحوی باشد که مزاحم نور گیری یکدیگر نشوند(دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، ۱۳۸۳: ۴۱). فرمول کلی پیشنهاد شده برای محاسبه فضای باز در این مجتمع ها، متأثر از ضریب تعدیل زیست محیطی و شهر سازی کا به شرح زیر است.
مطابق دستورالعمل کنترل تراکم ساختمانی و تعیین سطح اشغال در مناطق مسکونی، حداقل فضای باز به ازای هر واحد مسکونی برای ساختمان های بالای ۹ طبقه و یا حداقل ۴۰ واحد مسکونی، ۴۰ متر مربع تعیین شده است (دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، ۱۳۸۳: ۶۴). این قانون به طراحان مجتمع فرصت عدول از ضوابط شمالی و جنوبی سازی و خلق فضاهای باز متنوع را می دهد.
فارغ از محل قرار گیری بنا، عملکرد فضای باز علاوه بر مسایل محیطی همچون دسترسی به نور خورشید و تهویه طبیعی، واجد کیفیات فرهنگی و اجتماعی نیز هست. فضای باز باعث تقویت و برقراری روابط اجتماعی در مقیاس همسایگی و محله ای و از لحاظ کالبدی موجب تأمین پیوستگی بافت های مسکونی محله است (نوذری، ۱۳۸۳: ۴۵). این فضا مکملی برای فضای سبز است و به عنوان تعدیل تراکم ساختمانی و انسانی از اهمیت محسوسی برخوردار است. فضاهای باز، ضمن فراهم آوردن موقعیتهایی برای رشد خلاقیت، زمینه معاشرت، تعامل و تقابل اجتماعی، کاربردهایی همچون ایجاد ارتباط، آرامش و تفریح دارند و در کاهش آلودگی و بهبود محیط زندگی بسیار موثرند(نوذری، ۱۳۸۳: ۴۹). فضاهای باز مسکونی به نوعی تبلور ماهیت زندگی جمعی هستند.
مسیرها، فضاهای عمومی ارتباطی، معابر و پیاده روها، پارکها و فضای سبز، پل ها و فضاهای رابط بین پیاده و سواره و ساختمان هایی که بدنه فضای باز را محصور می کنند، تصویری کالبدی و عینی است که مخاطبان قدرت نسبتأ یکسانی برای فهم آن دارند و با حواس پنجگانه درک می شود. عنصر مهم دیگر موجود در فضاهای باز، انسان و حضور آن در فضاست، که نقش اساسی در کیفیت مکان ایجاد می کند. به گفته "هالپرین"، ساکنان شهر آفرینندگان کیفیت زندگی شهری و شکل دهنده ظاهر و شخصیت آن هستند(پاکزاد، ۱۳۸۶). در گذشته، قلب هر محله به فضایی باز تعلق داشت که عمومی ترین و مردمی ترین فضای محله بود. این میدان بستر مناسبی برای تعاملات و روابط اجتماعی ساکنان محل با یکدیگر بود. استمرار حضور ساکنان در این فضا به حدی گشت که آنرا حیاط دومی فرض می کردند که با هم محله ای های خود در آن سهیم اند. این اشتراک، احساس تعلق به محله را نیز در آن ها قوت می بخشید(پاکزاد، ۱۳۸۵). محلات امروزی ترکیبی از محلاتی عمودی و افقی هستند که به صورت بلوکهای چند طبقه احداث می شوند. با کمرنگ تر شدن حیاطهای خصوصی، نقش فضای باز عمومی گسترش یافته و به تدریج جایگزین آن می گردد.
ساخت مجتمع های مسکونی در ایران از دهه ۱۳۳۰، با رشد شهر و افزایش رشد مهاجرت به تهران، با ساخت مجتمع هایی همچون کوی نارمک و نازی آباد آغاز شد. در دهه ۱۳۵۰، مجتمع های مسکونی با کیفیت بالا توسط شرکتهای مشاور غربی برای قشر مرفه جامعه رواج یافت (عینی فر، ۱۳۸۴: ۳۱). مجتمع های نویسندگان، سامان، پارک پرنس، آ. اس. پ، اکباتان، هرمزان و برج های شهرک قدس از این دست هستند. با انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله، علی رغم افزایش جمعیت شهر، به دلایل مشکلات اقتصادی مجتمع سازی با رکود مواجه شد و مجتمع های احداث شده دراین دوره، همچون مجتمع های آرین و فردوس در شهر آرا و مجتمع سینا در شهرک غرب، معطوف به تکمیل طرح هایی است که ساخت آنها از دهه ۱۳۵۰ شروع شده ولی متوقف مانده بود. در دهه های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰، ساخت مجتمع های مسکونی به صورت تعاونی و شرکتهای خصوصی بیشتر از پیش رواج یافت. هر چند سیر صعودی رشد آن منوط به تصمیمات شهرداری جهت صدور مجوز ساختمانی، دارای فراز و نشیب های متعددی است. مجتمع های مسکونی سبحان، ماهان و مهستان ماحصل ساخت و ساز این دوره هستند. اگر چه مجتمع سازی در کل شهر تهران رواج دارد؛ اما، در این دوره به دلیل افزایش قیمت افزوده، سازندگان متمایل به سرمایه گذاری در مناطق شمالی شهر هستند.
٢. مطالعه موردی
روش تحقیق پژوهش حاضر، کمی و بر اساس مطالعات میدانی است. به دلیل محدودیت های تحقیق، مطالعات میدانی معطوف به مناطق منتخبی گردید که قابلیت تعمیم به کل شهر را داشته باشد. در ابتدا بر اساس آمار موجود، مناطقی با بیشترین تعداد مجتمع های مسکونی انتخاب گردیدند؛ سپس کلیه مجتمع های مسکونی واجد شرایط پژوهش، شناسایی و مورد بازدید میدانی قرار گرفتند. بر اساس اطلاعات برداشت شده میدانی، تطبیق و مقایسه داده ها، عامل مشترک بین مجتمع ها، استخراج و الگوی گونه شناسی مجتمع های مسکونی با رویکرد فضای باز تدوین گردید. جدول شماره ۱ روند انجام پژوهش، معیار و ابزار و دست آورد هر بخش را نشان میدهد.
با توجه به گرایش به ساخت مجتمع های چند واحدی و افزایش محسوس آن، جامعه آماری را مناطقی در بر گرفتند که تمایل به ساخت واحدهای مسکونی بیشتر در یک مجتمع را دارند. مطابق نمودار ۲، روند انبوه سازی سال های دوره ۱۳۷۲-۱۳۸۰، در مناطق بیست گانه شهر تهران، بر اساس شاخص نسبت تعداد پروانه های صادره ۹ واحد و بیشتر، ساخت و ساز در مناطق شمالی تهران شامل مناطق ۱ تا ۷، حدود ۴ برابر سایر مناطق است (رفیعیان و حدادان، ۱۳۸۶: ۱۰۵). توزیع فضایی انبوه سازی در محلات تهران مطابق تصویر ۴ نیز حاکی از برتری مناطق شمالی شهر بر مبنای تعداد واحد در پلاک است، لذا مناطق شمالی ۱ تا ۷ و منطقه ۲۲ به عنوان مناطق مورد مطالعه انتخاب گردیدند.
گزینش اولیه مجتمعها بر اساس میزان فضای باز انجام گرفته است. به این منظور، تمام مجتمع های مسکونی مناطق هشت گانه به کمک نقشه های موجود شهر تهران، نقشههای جی آی اس و تصاویر ماهوارهای استخراج گردید. سپس کلیه مجتمع های مسکونی که فضای باز آنها بالغ بر ۶۵ درصد سطح زمین است برداشت و مورد بازدید میدانی قرار گرفت و مشخصات دقیق هر مجتمع برداشت شد. همچنین بر اساس نقشه های موجود، تصاویر گوگل ارث و بررسی میدانی سایت پلان مجتمع ها استخراج گردید. جهت دستیابی به نمونه ای که نشانگر کل جامعه آماری باشد، مجتمع های مسکونی به شرح زیر که مشخصات آنها قابل تعمیم به کل شهر نیست، از جامعه مورد مطالعه حذف گردیدند. • مجموعه های نظامی و انتظامی که تحت نظر وزارت دفاع و ارتش جمهوری اسلامی ساخته و نظارت می شوند؛ همچون شهرک های نور، فکوری، لویزان ۱، ۲ و ۳، شهید چمران ۱ و ۲ و شهید عراقی • مجتمع های مسکونی که به قشر خاص و محدودی از جامعه تعلق دارد؛ همچون مجتمع رستم باغ متعلق به اقلیت زرتشتیان • مجتمع های مسکونی که علی رغم اختصاص کمتر از ۳۵٪ درصد مساحت به فضای ساخته شده، فضای باز آنها بهصورت طراحی نشده، بایر و فاقد فضای سبز است.
همچون مجتمع های ارتفاعات شمالی مناطق ۲ و ۴. • مجتمع های مسکونی که با وجود ساخت همزمان و یکپارچه، مرز دقیق و فضایی مشخصی ندارند و گاهی به بلوکهای کوچک تر تفکیک شده اند، مانند شهرک شهید محلاتی، دهکده المپیک و شهر زیبا پراکندگی مجتمع های مسکونی با ویژگی های ذکر شده در منطقه دو شهرداری تهران بیشتر از مناطق دیگر است.
مجتمع های مناطق شمالی منطقه، متعلق به ساخت و سازهای دهه اخیر است که با گسترش شهر شکل گرفته اند و مجتمع های متعلق به دهه ۱۳۵۰، در بخش میانی منطقه متمرکز شده اند. هیچکدام از مجتمع های مسکونی واقع در منطقه هفت، به دلیل محدودیت فضای باز آنها، با شرایط این پژوهش منطبق نبودند.
در مجموع، در مناطق هشت گانه، ۵۳ مجتمع واجد شرایط مورد نظر پژوهش یافت شد. مطابق جدول ۲، مجتمع ها در کل شامل ۶۱۹ بلوک و ۲۸۷۵۲ هزار واحد مسکونی می شوند.
٣. یافته های تحقیق
بر اساس یافته های مستخرج از مطالعه میدانی، طبقه بندی مجتمع ها بر مبنای سه معیار اصلی ارتفاع، مقیاس و شکل همنشینی فضای باز و بسته صورت گرفته است. در نهایت با تلفیق سه معیار اصلی، جدول گونه شناسی مجتمع های مسکونی استخراج گردیده است.
۳-۱- طبقه بندی بر اساس مقیاس مجتمع
جداره ها مهم ترین نقش را در تعیین کالبد فضا به عهده دارند. کیفیت ادراکی مکان در مرحله اول، ناشی از تناسبات ارتفاع و عرض قالب تعریف کننده فضاست. ارتفاع ساختمان بر کیفیت دید و منظر و حس محصوریت و همچنین درک انسان از ابعاد و مقیاس فضا تأثیر گذار است. ارتفاع به عنوان عامل اولیه گونه شناسی در بسیاری از تحقیقات (1997 ,Schneider) مورد توجه قرار گرفته است. اولین معیار گونه شناسی این پژوهش نیز تفکیک مجتمع ها به سه گروه کوتاه مرتبه (زیر۶ طبقه)، میان مرتبه (۶ تا ۱۲ طبقه) و بلندمرتبه (بالای ۱۲ طبقه) است.
تعداد واحدهای موجود به عنوان عامل تأثیرگذار در درک مقیاس مجتمع، معیار دوم گونه شناسی قرار گرفت. به این منظور، تعداد واحدهای مسکونی هر مجتمع، وارد نرم افزار اس. پی. اس. اس. شد و بر اساس محاسبه فراوانی واحدهای مسکونی، مجتمع ها به سه گروه مقیاس کوچک(کمتر از ۲۱۶ واحد)، مقیاس میانه(بین ۲۱۷ تا ۵۰۴ واحد) و مقیاس کلان (بالاتر از ۵۰۵ واحد) تفکیک شدند.
مطابق جدول اولیه گونه شناسی (جدول ۳)، گرایش مجتمع سازی موجود، معطوف به ساخت بناهای بلندمرتبه است و ساختمانهای بلندمرتبه با مقیاس کلان، گونه غالب مجتمع مسکونی در شهر تهران است. تعداد معدودی از مجتمع ها در سطح گسترش یافته و به صورت کوتاه مرتبه در مقیاس کلان ساخته شده اند. غالبا در نمونه ها، با افزایش ارتفاع بر تعداد بلوک ها نیز افزوده شده است
۳-۲-طبقه بندی بر اساس شکل فضای باز
علی رغم اطلاعاتی که از جدول ۴ حاصل می شود، هنوز در ک کیفیت فضایی مبهم به نظر می رسد و معیار تفکیک دیگری برای تبیین گونه شناسی مجتمع ها مورد نیاز است. از این رو، نحوه چیدمان بلوک های مسکونی در سایت و شکل همنشینی فضای باز و بسته، عامل سوم طبقه بندی در نظر گرفته شد. بر اساس پلان های برداشت شده، مجتمع های مسکونی شهر به سه گروه اصلی ۱- پراکنده ۲- نواری 3- متمرکز (تصویر ۵) قابل تفکیک هستند. در حالت اول، بلوک های مسکونی منفرد در فضای باز به شکل پراکنده به صورت هندسی و یا نامنظم قرار گرفته اند؛ همچون مجتمع های پاس، سبحان و مهستان، چیدمان گونه دوم، متأثر از چیدمان رایج در خیاباهای شهر است و ساختمان ها به صورت نواری و به هم پیوسته در کنار یکدیگر قرار می گیرند. فضای باز حاکم بر این گونه، کوچه های فرعی کشیده بین بلوکها است، غالبا فضای باز تعریف شده دیگری به صورت مشخص در قسمتی از زمین نیز احداث شده است. همچون مجتمع فرهنگیان مرزداران که فضای باز مرکزی بین ساختار نواری بلوکها محاط شده است. گونه سوم، چیدمان متعلق به گروهی است که در آن بلوک های مسکونی در قسمتی از زمین متمرکز شده و مابقی به فضای باز اختصاص یافته است. این گونه، در برج های مسکونی همچون خیام، سعدی، حافظ و دانشگاهیان غالب است. گونه چهارم دیگری در سطح شهر به صورت حیاط مرکزی، همچون بلوک های مسکونی شهرک اکباتان و پیکان شهر وجود دارد که علی رغم طرح داشتن طرح سنتی به دلیل محدودیت تعداد، از آن صرف نظر شده و مصداق های آن با گونه های دیگر تلفیق گردیدند.
۳-۳- گونه شناسی مجتمع های مسکونی
با توجه به رویکرد این تحقیق مبنی بر فضای باز و با تلفیق معیارهای مقیاس و ارتفاع ساختمان و شکل فضای باز، گونه شناسی مطابق با جدول ۴ تبیین گردید.
چیدمان حاکم بر ساخت مجتمع های سطح شهر به صورت بلوک های پراکنده در فضای باز است. در مجتمع های مسکونی با بلوک های کم ارتفاع گرایش موجود، تمایل به چیدمان تواری است، در حالی که در بلوک های بلندمرتبه، ساختار نواری وجود ندارد و بلوکها به صورت پراکنده در سایت واقع شده اند. بیشترین گونه ساخت مجتمع ها، متعلق به گونه بلند مرتبه با چیدمان پراکنده و بالغ بر ۵۰۰ واحد در مجتمع است.
۴. جمع بندی
در راستای تبیین گونه شناسی مجتمع های مسکونی شهر تهران، تمامی مجتمع های مسکونی واجد ویژگی های پژوهش در مناطق منتخب شهر تهران مورد بازدید میدانی قرار گرفت و بر اساس مقایسه و تطابق ویژگی های هر مجتمع، جدول گونه شناسی استخراج گردید. یافته های پژوهش، حاکی از وجود سه گونه غالب پراکنده، نواری و متمرکز در ساختار بلوک های مسکونی است. علی رغم طرح سنتی حیاط مرکزی، این گونه با اقبال سازندگان روبرو نشده است و چیدمان پراکنده، طرح حاکم بر مجتمع های شهر است.
ساختار پراکنده بلوک های مسکونی در سایت، منجر به ایجاد تنوع فضایی و طیف متفاوتی از حریم خصوصی و عمومی در فضای باز می گردد؛ همچنین در این گونه، میزان نور گیری مستقیم آپارتمان ها و تهویه طبیعی بین بلوکها افزایش می یابد. فاصله بین بلوکها باید مطابق ضوابط شهرسازی و معماری به نحوی باشد که منجر به قطع تابش زمستانی خورشید و ایجاد اشراف در آپارتمان ها نگردد. ساختار نواری بلوک ها، چیدمان محافظه کارانه و منطبق بر ساختار فضایی حاکم بر خیابان های شهر است. در این گونه، چند بلوک از طرفین به یکدیگر چسبیده و نور گیری تنها از دو جبهه امکان پذیر است. گونه نواری در مجتمع های مسکونی کمتر از شش طبقه حاکم است و در ساختمانهای بلندمرتبه دیده نمی شود. در ساختار متمرکز، بخش ساخته شده غالبا در مرکز قرار گرفته و از چهار طرف نور گیری میسر است. مشکل اشرافیت، دید به حریم خصوصی آپارتمان های دیگر و جلوگیری از تابش خورشید در این گونه وجود ندارد. اما، در بلوک های بزرگ منجر به محدودیت در نورگیری و تهویه فضاهای داخلی می گردد و طراحان ملزم به احداث حیاط خلوت و نورگیرهای درونی هستند. گونه متمرکز، در ساختمان های میان مرتبه حاکم است و غالبا مطابق با ضوابط شهرداری بنا در قسمت شمالی و یا جنوبی متمرکز می باشد.
گونه شناسی ارائه شده در این پژوهش، اولین قدم شناخت و طبقه بندی وضع موجود است. نتایج پژوهش، نقش پایه مطالعات آتی در راستای ارزیابی و بازنگری فضای باز مجتمع های مسکونی را دارا می باشد؛ به نحوی که ضوابط و دستورالعمل های طراحی در راستای ارتقای کیفی فضای باز تدوین گردد.
منابع:
- پاکزاد، جهانشاه (۱۳۸۵): "راهنمای فضاهای شهری در ایران، تهران، پیام سیما
- پاکزاد، جهانشاه (۱۳۸۶): "سیر اندیشه ها در شهرسازی، از کمیت تا کیفیت"، تهران، وزارت مسکن و شهرسازی - پوردیهیمی، شهرام (۱۳۸۲): "فضاهای باز در مجموعه های مسکونی ، صفه، ۳۶: ۵۱-۳۷
- پیرنیا، محمد کریم (۱۳۷۸)، "آشنایی با معماری اسلامی ایران، تهران، دانشگاه علم و صنعت ایران
- حائری، محمدرضا (۱۳۸۸): "خانه، فرهنگ، طبیعت (بررسی معماری خانه های تاریخی و معاصر به منظور تدوین فرآیند و معیارهای طراحی خانه)"، تهران، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری