در این مقاله قصد آشنایی با انواع سبک های فرزندپروری را داریم.
این مقاله را با ذکر یک مثال آغاز میکنیم:
اگر اتاق کودک نامرتب و بهم ریخته باشد، با لحن ها و جملات مختلف میتوان از کودک در خواست کرد تا اتاق را مرتب کند، هرکدام از این سبک ها به گونه های مختلفی این درخواست را بیان میکنند:
1- والدین مستبد میگویند: هرچه زودتر اتاقت را مرتب کن.
2- والدین سهل انگار میگویند: هروقت دوست داشتی اتاقت را مرتب کن.
3- والدین آسان گیر میگویند: پسرم یا دخترم، سعی کن اتاقت را مرتب کنی.
4- والدین قاطع میگویند: پسرم یا دخترم، اگر بعد از بازی با اسباب بازی هایت، آنها را در سبد بگذاری، هم راحت تر میتوانی آنها را پیدا کنی و هم اینکه اتاقت مرتب میماند و از آن لذت میبری.
بنابراین با چهار شیوه ی والدگری یا به عبارت دیگر فرزندپروری آشنا شدید، اما در ادامه ی مقاله، با جزئیات این شیوه ها بیشتر آشنا میشویم:
1- والدین مستبد:
قوانین را خودشان وضع میکنند و بی چون و چرا انتظار دارند که همه ی قوانینی که آنها تصمیم گرفتند، در هر سنی که کودک هست، در خانه اجرا شود.
قطعا فرزندان در این مدل ارتباط، خوشحال نیستند و اجبار را تجربه میکنند و از طرف دیگر ترس از عصبانیت والدین، ترس از طرد شدن و ترس از دوست نداشته شدن باعث شده است که آنها قوانین را رعایت کنند.
این والدین شیفته ی کودکان کاملا حرف گوش کن هستند و دنبال این هستند که همیشه ثابت کنند حرف آنها در خانه اجرا میشود و هیچ قدمی خارج از این قوانین و چهارچوبی که تعیین کردند برداشته نمیشود.
در مجموع میتوان گفت این افراد، افراد کمال گرایی هستند و به دلیل داشتن اهداف کمال گرای افراطی، میخواهند در هر شرایطی شده فقط به این اهداف برسند.
2- والدین سهل انگار:
این گروه از والدین نه تنها کنترل کمی بر فرزندان خود دارند، بلکه توقع چندانی هم برای انجام کارهای خانگی یا داشتن رفتارهای مسئولانه از کودکان خود ندارند.
آنها بیشتر بر این تاکید دارند که کودکان هر کاری که دوست دارند، انجام دهند و از طرفی نگران این هستند که آنها اذیت نشوند و فقط در بازی و زندگی خود باشند و برای کودکان خود، دلسوزی بیش از حد میکنند.
در این مدل قانون و مقررات خاصی گذاشته نمیشود و حتی اگر هم قانونی گذاشته شود و این قانون بارها شکسته شود، اهمیت چندانی برای آنها ندارد و در کل میتوان گفت که در این مدل فرزندپروری فرزندان از همان دوران کودکی آزاد و رها هستند.
درواقع در این سبک از والدگری، نیازهای عاطفی فرزندان خیلی دیده نمیشود و فقط روزمره زندگی میشود و از طرف دیگر، اصولا فرزندان نادیده گرفته میشوند، نه حمایت زیادی میشوند و نه قانون زیادی دارند.
چیزی که بیشتر از همه در این سبک وجود دارد، این است که یک دلسوزی نا بخردانه وجود دارد که تنها به دلیل این دلسوزی و از طرف دیگر شاید ریشه های مهرطلبی که در والدین هست برای اینکه نمیخواهند که کودک از دست آنها ناراحت شود، فقط یک رفتار سهل انگارانه دارند که هیچ قانونی را برای کودکان در نظر نمیگیرند.
این والدین در مقابل دلسوزی که میکنند، گاهی اوقات به صورت پرخاشگرانه رفتار میکنند، عصبانی میشوند، خیلی زود آشفته میشوند و درکل یک نظم رفتاری ندارند؛ اما در مجموع میخواهند که به کودک سخت نگیرند، هرچند که نمیتوانند یک روال ثابت را در رفتار خود داشته باشند.
3- والدین آسان گیر:
این گروه از والدین با وجود اینکه بسیار با محبت و آسان گیر هستند، اما هیچ کنترلی بر رفتارهای فرزندان خود ندارند.
آنها دقیقا نقطه های مقابل والدین مستبد هستند، در عین حال که تشابهاتی را با والدین سهل انگار دارند و قانون و مقررات مشخصی را وضع نمیکنند و از آن پیروی نمیکنند و اجازه میدهند که کودک یا فرزندشان هر کاری که میخواهد انجام دهد اما اینها در هر شرایطی از فرزندان خود به شدت حمایت میکنند و این حمایت بیش از حد باعث میشود که اعتماد به نفس کودکان به شدت پایین بیاید، این کار آنها، استقلال کودکان را میگیرد.
این والدین، کارهای فرزندان خود را به جای آنها انجام میدهند و در مجموع از همه ی اشتباهات فرزندان خود، بدون اینکه موجب شوند کودکان از اشتباهات خود درس بگیرند، عذرخواهی و جبران کنند، عبور میکنند و آن را رها میکنند؛ این والدین بسیار آسان میگیرند و برای آنها مهم نیست که اشتباهی شده است و از کنار آن به راحتی میگذرند و از طرفی به این معتقدند که: “ولش کن، بزرگ میشه خودش درست میشه”.
آسیبی که این والدین به فرزندان خود میزنند این است که آنها هیچ قانون و نظمی را یاد نمیگیرند و آمادگی برخورد با هیچ مسئله ای را در زندگی خود یاد نمیگرند تا اینکه به سنین بزرگسالی میرسند.
این والدین بسیار حامی هستند، آنها حمایت بیش از حد نیاز کودکان را برعهده میگیرند.
از جمله والدینی که پس از سالها انتظار، صاحب فرزند میشوند، بسیاری از این افراد وارد این گروه میشوند، به علت اینکه سالهای سال چشم انتظار فرزند بودند، به شدت حمایت و آسان گیری را در مورد کودکان به اجرا میگذارند، در عین حال که بیخیال نیستند اما نگران هستند و بیش از حد سرویس میدهند و بیش از حد از کودکان در این سیستم حمایت میکنند.